هراز نیوز : بچه های سایت “6 بهمن”مصاحبه ای داغ و خواندنی با تورنگ رییس سازمان جهاد کشاورزی مازندران داشته اند که این گفتگو با توجه به نزدیکی انتخابات مجلس شورای اسلامی خواندنی است : مصاحبه ما با مهندس عنایت الله تورنگ، در یک روز بسیار گرم تابستانی مرکز استان و در اتاق ساده ایشان در ساختمان جهاد کشاورزی مازندران صورت گرفت. هر چند سوالاتمان بسیار زیاد بود و وقت ایشان نیز بواسطه برگزاری مراسم ویژه هفته جهاد کشاورزی محدود، اما بسیار متین و با حوصله با ما سخن گفت. مهندس تورنگ اساسا بسیار شمرده و با احتیاط (نظیر دیپلمات های وزارت خارجه)سخن می گوید و احتمالا این ویژگی را از دوران حضورش به عنوان نماینده جمهوری اسلامی در کشورهای خارجی به ارث برده. وقتی از روزهای انتخابات سال 78 یاد می کند، می شود حدس زد که در آن ایام چه بر او گذشته است و از طرفی ما را به این فکر می کشاند که اگر در آن زمان نیروهای مذهبی آمل یک رسانه قدرتمند در اختیار داشتند، آیا باز هم نتایج آنگونه می شد؟. گفتگوی ما با او از مجلس پنجم و دوم خرداد شروع و و به احمدی نژاد و مشایی منتهی شد. هر چند که بواسطه سوالاتمان پای جمیله سالار و مهاجرانی و عبدالله نوری هم به میان آمد. وقتی مصاحبه تمام شد، درباره انتخابات مجلس هشتم و احتمال حضورش را از او پرسیدم که به نظر، عجیب مردد می نمود و در عین حال بی میل. قسمت اول این گفتگوی خواندنی را که به مقطع دوران نمایندگی او مربوط می شود، در ادامه می خوانید.
“6 بهمن”: درباره نمایندگی مجلس در ایران معمولا دو نگاه وجود دارد. یک عده ای معتقدند که نماینده یک شهر صرفا باید به آسفالت کوچه ها و یا گازرسانی به مناطق شهر خود بپردازد و کاری به مسائل کلان و سراسری نداشته باشد و نگاه دیگر اینست که نه؛ یک نماینده علاوه بر پیگیری مسائل شهر خود باید نگاه ملی داشته و بتواند علاوه بر رصد مسائل ملی، تحلیل کلان داشته باشد. در دوره های مختلف مجالس شورای اسلامی بعد از انقلاب، برای هر دوی این دو نگاه و بینش، مصداق عینی هم داشتیم. من هر چند که به خاطر سنم خیلی از دوران نمایندگی دوران شما به یاد ندارم، اما فکر می کنم منش شما بیشتر بر نگاه دوم استوار بود. درست است؟
با توجه به قانون اساسی، نمایندگان مجلس اساسا یک مسئولیت ملی دارند و در مقابل آحاد ملت مسئولند. طبیعی است قوانینی که توسط نمایندگان در مجلس تصویب می شود در تمام نقاط کشور لازم الاجراست نه فقط در شهر و روستای یک نماینده. از آنجائیکه آثار آن قانون بر همه کشور مترتب است، همه مردم از آن متاثر می شوند. پس اولویت اول کاری نمایندگان و مسئولیت آن ها در مقابل ملت، پرداختن به مسائل کلان جامعه است. اما از طرف دیگر یک سری از افراد با توجه به بیان دیدگاه هایی توسط نماینده به او رای دادند و طبیعی است که یک سری نیاز هایی داشته باشند. نمایندگان مردم در مجلس به عنوان نمایندگان مطلع از حوزه ای که انتخاب می شوند، باید مراقب باشند که به آن حوزه انتخابیه رسیدگی شود و در تخصیص امکانات و اعتبارات مدافع آن منطقه باشد. این موضوع در کل کشور هم مصداق پیدا می کند. یعنی یک نماینده ناظر بر کارهای اجرایی سراسر کشور هم هست. اگر اعتباری برای یک پروژه بزرگ ملی مثل سد و یا فرودگاه در گوشه ای از کشور تصویب کردند و احتمالا انحرافی در آن پروژه دیده شد، همه نمایندگان مجلس مسئولند که جلوی آن انحراف را بگیرند و با جایگاه نظارتی خود اعمال وظیفه کنند.
“6 بهمن”: ماجرای سوالتان در مجلس پنجم از وزیر وقت کشاورزی چه بود؟
در مجلس پنجم یک سوالی پرسیدم از وزیر وقت جهاد، آقای فروزش در ارتباط با واگذاری 40 هزار هکتار از جنگل های غرب رودخانه هراز به شرکت “سرو چمان” که آن موقع من بررسی کردم دیدم اعمال نفوذ شده. در دوره آقای فروزش قول دادند که اقدام و خلع ید کنند. با توجه به اینکه سال پایانی دولت آقای هاشمی بود، موضوع به نتیجه نرسید. دولت عوض شد و آقای سعیدی کیا شد وزیر جهاد دولت آقای خاتمی. بنده ابتدا دوستانه با ایشان مطرح کردم که سوال من از آقای فروزش همچنان به جای خودش هست و به ایشان عرض کردم که خیلی جالب نیست که در ابتدای دولت بخواهم از شما سوال کنم. ایشان قول پیگری دادند و در نهایت با تلاش ایشان، از آن شرکت خلع ید شده و از سواستفاده جلوگیری شد.
“6 بهمن”: جنابعالی در مقطع انتخابات دوی خرداد در مجلس پنجم بودید. جو آن روزهای مجلس چطور بود؟
جو مجلس که با ناطق بود. چون ایشان رئیس مجلس بود و طبیعی بود که بیشتر نمایندگان به ایشان رای بدهند. در عین حال چند نماینده هم بودند از جناح چپ که خیلی فعال بودند. از جمله آقایان مرعشی، انصاری و عبدالله نوری که یادم هست خیلی برای انتخابات تلاش می کردند. فراکسیون ها هم اکثریت که حجت الاسلام موحدی کرمانی رئیس آن بود از ناطق حمایت کرد و فراکسیون اقلیت هم که حدود 70، 80 نفر می شدند جانب خاتمی را گرفت.
“6 بهمن”: به عنوان یک نماینده مجلس فکر می کردید خاتمی در آن انتخابات اینقدر زیاد رای بیاورد؟
حیقتا این مقدار بالا را پیش بینی نمی کردیم. دوم خرداد خیلی غیرمنتظره بود.
“6 بهمن”: شما در آن انتخابات طبیعتا در ستاد آقای ناطق فعالیت داشتید. درست می گویم؟
بله. در ستاد مازندران ایشان.
“6 بهمن”: پس چطور شد که بعد انتخابات، خاتمی خیلی با شما خوب بود و حتی من شنیدم در جایی از شخص شما تعریف کرد؟
نمیدانم! شاید یک چیزهایی دیده بودند ولی در مورد وزرا بنده به خیلی از وزرای تعیین کننده خاتمی به خاطر عدم کفایتشان رای ندادم. مثلا بنده به مهاجرانی برای ارشاد رای ندادم و هیچ وقت هم با ایشلن خوب نبودم. یا عبدالله نوری که با وزارت ایشان در وزارت کشور مخالف بودم. اما بهرحال دولت رسمی و قانونی بود و ما در چارچوب قانون با دولت کار می کردیم و در عین حال خیلی جدی به وزرا و حتی خود رئیس جمهور هم در موارد مختلفی تذکر دادیم. چند مورد دیگر برایتان بگویم. بنده با ترکان، وزیر وقت راه در خصوص جاده هراز خیلی مسئله داشتم. با توجه به این خیلی مراقب بودم که بیخودی سوال نکنم و درباره خود موضوع مربوطه باشد. بیشتر سوال هایم مسائل مبتلابه مردم بود. در خصوص واردات برنج با شریعتمداری، وزیر وقت بازرگانی خیلی سر و کار داشتم. از آقای مظفر، وزیر وقت آموزش و پروش درباره عزل و نصب های بدون قاعده و بر اساس پارتی بازی و جناح بندی چندباری سوال کردم که آقای ناطق رئیس مجلس پادرمیانی کرد. او از من پرسید که چرا به آقای مظفر که وزیر ارزشی دولت و برادر سه شهید است انتقاد می کنی؟ بنده در جواب گفتم که ایشان خودش نیروی ارزشی و خوبی است اما عزل و نصب های وزارتخانه دست ایشان نیست. گفتم حاضرم در حضور خود آقای ناطق 15، 16 مورد انتصاب های افراد بی صلاحیت چه در شهر خودم و چه در جاهای دیگر را مصداقی بیان کنم. آن هم چه کسانی؟! بعضا میان این افراد کسانی بودند که چون عکس آقای خاتمی را در شهر چسبانده اند، شده بودند رئیس و مدیرکل! وقتی مصادیق را به آقای ناطق گفتم، ایشان قبول کرد و جناب وزیر هم قول پیگری داد. اولین تغییر نیز از آمل شروع شد و آقای محمدی را که در آموزش و پرورش آمل گذاشته بودند، فردی که تجربه کمی داشت و متخلف هم بود، برداشتند و فرد دیگری که باتجربه تر بود را جایگزین وی کردند. کمی بعد که بیشتر پیگیری کردیم دیدیم که کلیه عزل و نصب ها در وزارتخانه آموزش و پرورش، دست آقای نوروزی، معاون آقای مظفر بود که از آن دوم خردادی های دبش! آن زمان بود. این ها بودند که داشتند کار می کردند نه مظفر.در نهایت هم مظفر برکنار شد و آقای خاتمی ایشان را هم مثل خیلی دیگر از نیروهای ارزشی تحمل نکرد و برداشت.
“6 بهمن”: یک نکته ای رو میخواهم با اجازه تان مطرح کنم که شاید سوال خیلی از هم سن و سال های بنده هم باشد. ببینید بنده که در رشته علوم سیاسی درس خواندم، پدیده انتخابات و افزایش و یا کاهش شدید آرای نامزدها چیزی نیست که کارشناسان سیاسی خیلی راحت بتوانند از آن بگذرند. خیلی دوست دارم که برای اولین بار علت کاهش 80 هزار تایی آرای آقای تورنگ را به فاصله چهار سال از زبان خودشان بشنوم.
سوال خوبیه. ببینید کاهش رای من در آن مقطع چند دلیل عمده داشت. یکی تبلیغات منفی افرادی بود که دنبال منافع شخصی بودند به خصوص آدم های شرکت سروچمان که به صورت گسترده و تشکیلاتی در سطح شهر کار کردند. از شایعه گرفته تا تا مطرح کردن و القای روابط عمومی ضعیف بنده و اینکه من ارتباط کمی با مردم داشتم. مثلا اینکه چرا من در مجاس عزا و ختم و عروسی مردم نیستم!! بنده هر پنج شنبه آمل بودم و به کارهای شهرستان رسیدگی می کردم. بعد یکسری روش هایی را به عنوان نقطه ضعف من گفتند که بنده اصلا آن روش ها را قبول نداشتم. مثلا دوست نزدیک بنده که با هم رابطه خانوادگی داشتیم فوت کرد. خب من دوبار رفتم هم خانه شان و هم مجلس ختم شان که در مسجد بود. جالب است بدانید که بقیه آمدند تمام در و دیوار روستای “کمدره” را پر از پارچه کردند که ما تسلیت می گوئیم و …! یا آمدند کارت های تسلیت را در میان مردم پخش کردند! همان موقع دوستانم در دفتر خیلی به بنده اصرار کردند که شما هم کارت تسلیت چاپ کنید که به آن ها گفتم بنده تا حالا برای احدی این کار را نکردم و خوش ندارم که از این ابزارهای عوام فریبانه استفده کنم. یا مثال دیگر. یکی از پزشکان خوش نام آمل فوت کرده بود. بعضی ها آمدند گفتند که در فلان جا مراسم ختم است و شما بیا از صبح تا ظهر آنجا بنشین و حضور داشته باش. من قبول نکردم و گفتم که فقط برای عرض تسلیت میایم. چون اینجا در دفتر ارباب رجوع دارم و باید به آن ها پاسخ بدهم. جالب بود وقتی که رفتم دیدم یکی از آقایانی که از رقبای انتخاباتی ما هم محسوب می شد دارد آنجا سخنرانی می کند. آن هم با چه آب و تابی! که ما چقدر به این مرحوم نزدیک بودیم و چقدر این داغ برای ما درد آور است! در حالیکه من به آن مرحوم خیلی نزدیک تر به آن آقا بودم.
خلاصه من همیشه از این رفتارهای مشمئزکننده گریزان بودم و آن ها هم از این قضیه سواستفاده کردند و گفتند که آقای تورنگ روابط عمومی اش ضعیف اسست! در صورتی که اینگونه نبود و ما داشتیم خیلی اصولی و زیربنایی کار می کردیم.
یک علت مهم دیگر کاهش رای بنده این بود که من معمولا بدون همانگی کسی را برای کار به جایی نمی فرستادم. مثلا اگر یک نفر مراجعه کننده میامد می گفت که من کار می خواهم، بنده تا وقتی که با آن مسئول اداره با کارخانه هماهنگ نمی کردم، نامه به ارباب رجوع نمی دادم که همینطوری برود دنبال نخودسیاه. بعضی ها خب نامه می دادند! هر کسی می رفت پیش آن ها یک نامه دستشان می دادند و می گفتند برو.. این خیلی شیوه زشت و غلطی بود. با این وجود در شهر شایعه کردند که تورنگ به ارباب رجوع جواب درست و حسابی نمی دهد! یکبار آقای کشاورزیان، استاندار وقت مازندران من را در مجلس دید و گفت که “فلانی! تو چطور بر خلاف دیگر نمایندگان اصلا به من نامه نمی نویسی؟ بعضی ها من را خسته کرده اند بس که به استانداری نامه نوشتند!”
حتی اگر می خواستم کسی را برای کار ساده در یک کارخانه بفرستم حتما قبلش با رئیس کارخانه هماهنگ می کردم. چرا؛ چون هم کسی که نامه دستش بود بی جهت به زحمت می افتاد و هم طرف مقابل. همان موقع ما مواردی را داشتیم، حتی الان هم گاها می شنوم که طرف مخاطب نامه دستور فلانی را پاره کرده و در سطل زباله می اندازد. این بزرگترین اهانتی است که می تواند به یک نماینده مجلس شود. حالا خود شخص من به عنوان نماینده مهم نیستم، اما حیثیت مردم آن شهر وقتی که نامه منتخبشان را مثلا یک بخشدار پاره کند و در سطل آشغال بیاندازد لطمه می بیند. این مورد را هم به صورت گسترده در سطح شهر به عنوان یک نقطه ضعف پخش کردند.
علاوه بر این ها یکسری مسائل اقتصادی را هم مطرح کردند که این یک مورد حداقل درباره شخص من نمی تواند صدق کند. چون بنده بعد از دوران نمایندگی به خاطر پرداخت بدهی هایم مجبور شدم یک قطعه ملکی را هم که در آمل داشتم بفروشم و خوشبختانه آبرومندانه از این موضوع بیرون آمدم.
یک نکته بسیار مهم دیگر را هم باید به آن اشاره کنم و آن اینست که در آن دوره یعنی سال 78 یک رقابت بسیار سنگینی میان چپی ها و راستی ها یا ولایتی ها به واسطه حضور خانم جمیله سالار در آمل پیش آمد. حزب اللهی ها احساس خطر کردند که ما در این وانفسا باید کاری کنیم که رای مذهبی ها تقسیم نشود. صحبت های زیادی هم با بنده شد و جلسات متعددی برگزار شد تا وحدت حاصل شود. من همان موقع گفتم که اگر قرار باشد کسی بماند من هستم نه مثلا مرحوم کاظمی دینان. خدا رحمتش کند.از آن طرف طرفداران آن مرحوم هم می گفتند که ایشان باید بماند و من باید به نفع آن ها کنار می رفتم.علاوه بر این ها افراد دیگری هم مانند آقای شکری کاندید شدند. بسیاری از طرفداران ما در نتیجه یک شایعه به ستاد آقای کاظمی دینان پیوستند. حتی یادم می آید بعضا خانواده های بسیار متدین حزب اللهی با شخص بنده تماس می گرفتند و می گفتند که شما داری خیانت می کنی. حضرت آیت الله جوادی و حضرت آیت الله حسن زاده نظرشان اینست که همه باید به ستاد کاظمی دینان بروند.” این جمله را بنده خودم از یکی از خانم های بسیار مومنه آمل شنیدم. وقتی از او پرسیدم که شما از روی کدام سند این حرف را می زنید؟ گفت که می گویند! یکی از دوستان ما حاج نصرت فاضلی مامور شد که برود بررسی کند که واقعا این موضوع صحت دارد یا نه. ایشان حتی تماس گرفت با بیت حضرت آیت الله جوادی و از آنجا به شدت این موضوع تکذیب شد. در صورتی که بر سر زبان ها اینطوری انداختند که همه مذهبی ها باید یک کاسه شوند و به ستاد مرحوم کاظمی دینان بروند. این موضوع باعث شد حتی خیلی از اعضای اصلی ستاد ما هم در روزهای آخر یعنی روزهای سه شنبه، چهارشنبه و پنج شنبه ستاد را به عنوان تکلیف شرعی تخلیه کردند و به ستاد آن مرحوم پیوستند. در حالیکه بنده افتخارم این بود که کسانی که در ستاد من کار می کنند، عمدتا آدم های ولایتی و افراد متعهد به روحانیت بودند. خب؛ گرچه برای من بسیار ثقیل بود اما گفتم باداباد. احساس هم می کردم که نتیجه رقابت دارد خیلی عوض می شود اما کم کم برایم عادی شد و وقتی که روز جمعه آخر شب رای ها را که داشتند می شمردند، من با خیال راحت در خانه ام داشتم شام می خوردم. دوستان ما از ستاد زنگ می زدند با گریه! می گفتند فلانی! تو داری شام میخوری؟ اینقدر خیالت راحته؟ من گفتم بنده آن روزی که رای هم آوردم اینطوری بودم. الان هم برایم فرقی نکرده. من که نباید به خاطر این موضوع خودم را بکشم.
“6 بهمن”: آن موقع رئیس ستاد شما که بود؟
آقای مهندس شکری که از بچه های جهاد سازندگی استان بود و دور پیش هم در محمودآباد کاندید شد.
“6 بهمن”: خانم سالار جایی به من گفتند که یکی از افرادی که برای رد صلاحیت ایشان در سال 82 خیلی تلاش و رایزنی کرد، شما بودید. درست است؟
من واقعیتش خیلی وارد این مسائل نشده بودم اما یک نکته ای را درباره ایشان بگویم بد نیست. هفته پیش بود که در سایت شما خواندم که از قول یکی از نمایندگان مازندران در مجلس نوشتید که وی مخالف ممنوعیت سگ بازی است! من گاها از آقای صفاریان می شنیدم که از سگی که در خانه شان نگهداری می کنند خیلی تعریف میکرد. این شاید برای شما تازه باشد من اما از زبان خود ایشان شنیدم که چقدر از سگ خانگی شان تعریف می کرد که مثلا چقدر این سگ با وفا و دوست داشتنی است و با ما همیشه به مسافرت میاید! قبل ترها دوستان من از بابل خیلی از تدین و تعهد ایشان تعریف می کردند و می گفتند که چرا شما به این آقا و خانمش حساس می شوید؟ در حالی که من علاقه شوهر خانم سالار به سگ را همان زمانی که در مجلس بودم از زبان خودش شنیدم. ایشان آن موقع رئیس دفتر جناب آقای کروبی در مجلس بود. من یکدفعه با حرفهای ایشان جا خوردم که آن تعاریف دوستان بابلی کجا و این حرف ها کجا؟ سگ که دیگر اختتلافی در نجس بودن آن نیست. با این وجود من به این صورت که بخواهم برای رد صلاحیت ایشان خیلی اکتیو و فعال عمل کنم نه، اینطور نبود. نه برای ایشان که برای هیچ کس دیگر هم اینطور نبود. چرا که معتقدم دستگاه های نظارتی و مسئول برای انجام این کارها وجود دارند.
ادامه دارد…
مهندس تورنگ یکی از بهترین نمایندگان شهرستان آمل بود با آن همه خدمات موفق شان که نمونه ئ بارزش بیمارستان امام علی (ع) می باشد دیگران بگویند چکار کردند.انشائ اله با حمایت مردم در مجلس نهم هم از خدمات ایشان مردم آمل منتفع گردند.