سید عبدالله حسینی

هراز نیوز : محفل تدبری در قرآن با موضوع فضایل فاطمه زهرا در قران با حضور استاد سید عبدالله حسینی در آمل برگزار شد هراز نیوز براساس رسالت فرهنگی خود اقدام به انتشار این سلسله بحث ها که چکیده و عصاره مباحث مطرح شده در هر جلسه می باشد می نماید .
علاقمندان به شرکت در محافل تدبری در قران در آمل میتوانند با شماره تلفن ۰۹۱۱۷۷۷۲۰۳۴ تماس حاصل فرمایند .

استاد حسینی در مقدمه این بحث اظهار کرد : 
سخن در تجسم لیله القدر و تمثیل فضایل فرشته در صورت انسان است. آنکه دختر و مادر، براى پیامبر(صلى الله علیه وآله)بود، و کوثرى در جریان براى کوباندن تکاثر.
او که آزادى و آزادگى را به ما آموخت و درس صبر و پایدارى در برابر جور داد.
او که افزون بر گفتار منطقى و پشتیبانى از گفتگوهاى علمى، به موقع فریاد و هیبت الهى داشت.
او که شهادت را نه در شعار بلکه در عمل استقبال کرد و ستم و ستمگر را قابل گفتگو ندانست.
همو که تنها اسوه زنان بلکه اسوه زنان و مردان بود.
او تجسم کمالات انسانى بود و برخوردار از بالاترین شایستگیهاى آدمى. همو که مقامش عصمت کبرى است و بزرگترین شافعه روز جزا.
بالاترین ستمها براى او غصب وصایت بود و مهم ترین اقدامش احقاق حق.
زهرا(علیها السلام) وجودش نشانه راه است و با على(علیه السلام)بودنش، نشانه همه چیز. ولى او تنها به این قناعت نکرد، که براى حقانیتش اقدام ها کرد و به مهاجر و انصار اتمام حجت نمود.([۱])
در این گفتار کوتاه بر آنیم تا فاطمه(علیها السلام) را در کلام خداوند جستجو نماییم. چون ما انسانهاى خاکى قادر به بر شمارى فضایل او نیستیم براى همین در لابلاى کلام الهى به جستجوى زهراء(علیها السلام)مى رویم.

فضیلت
فضیلت خلاف رذیلت و نقصان به معناى برترى و داراى درجات و مقامات بلند است.([۲]) و به معناى برترى شخصیتى، اخلاقى و روحى است.([۳])
امّا اینکه فاطمه(علیها السلام) داراى فضایل بى شمارى است، تردیدى وجود ندارد، و مى توان آنها را به سه دسته کلى تقسیم کرد:
۱ ـ فضیلت هاى فردى حضرت زهرا(علیها السلام):
فضیلت دانش وافرداشتن.
فضیلت احراز مقام مجاهدت در راه خدا.
بهترین بنده خدا بودن.
نائل آمدن به مقام ایثارگرى.
فضیلت هجرت در راه خدا از مکه به مدینه.
فضیلت صبر و پایدارى در راه خدا.
۲ ـ فضیلت خانوادگى:
فضیلت دختر بودن براى رسول خدا(صلى الله علیه وآله).
فضیلت داشتن مادرى چون خدیجه.
فضیلت داشتن همسر چون على(علیه السلام).
فضیلت داشتن فرزندان چون حسن و حسین(علیهما السلام).
فضیلت مادر بودن براى ائمه و حضرت مهدى.
فضیلت مصداق بودن اهل البیت
فضیلت داشتن عموى چون حمزه.
فضیلت اهل کساء بودن.
فضیلت کسى که در شأنش آیات و سوره هاى زیادى نازل شده.
فضیلت شهادت تمامى خانواده اش در راه خدا یا اسیر شدن در راه خدا.
فضیلت معصوم بودن خودش، پدرش، همسرش و فرزندانش.
۳ ـ فضیلتهاى اجتماعى:
فضیلت اصلاح گرى و آگاهى دادن اجتماعى و دینى به مردم.
فضیلت همدردى و انفاق و ایثار به مردم.
فضیلت شاگرد پرورى.
فضیلت افشاگرى، و مبارزه با منافقین، و منحرفین، با خط امامت معصوم.
فضیلت دفاع از نظام سیاسى مبنى بر اصل امامت و ولایت.([۴])
باید بدانیم که این فضیلتها به عنوان یک اصل، در زندگى فاطمه زهرا(علیها السلام) وجود داشت، امّا برخى از آنها در وجود آن حضرت جلوه اى خاصى داشتند، که ما در این گفتار به برخى از فضائل آن حضرت در قرآن اشاره مى کنیم:
فضائل فاطمه (س) در قرآن
زهراء(علیها السلام) کوثر است
(إنّا اعطیناک الکوثر، فصلّ لربّک وانحر، إنّ شانئک هو الأبتر.) (کوثر، ۱۰۸/); ما به تو کوثر(خیر و برکت فراوان) عطا کردیم. پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن. و بدان دشمن تو قطعا بریده نسل و بى عقب است.
سوره کوثر در عین اختصار در بردارنده اسرارى است که حتى بزرگان ما نیز از دستیابى به آن ژرفناى او عاجز ناتوانند([۵]).
یکى از نامهاى مبارک فاطمه زهراء(علیها السلام) «کوثر» است.
«کوثر» بر وزن «فَوعل»، به معناى «خیر کثیر و فراوان» مى باشد. گستره معنایى این واژه چنان وسیع است که مصادیق بى شمارى از جمله «خیر بى نهایت» را شامل مى شود. در تفاسیر شیعه و سنّى معانى بسیارى براى «کوثر» ذکر شده است که همگى از مصادیق «خیر کثیر» مى باشند; مصادیق چون:
۱ ـ حوض و نهر کوثر در جنّت که تعلق به پیامبر دارد و مؤمنان به هنگامه ورود به بهشت از آن سیراب مى شوند.
۲ ـ مقام شفاعت کبرى در روز قیامت.
۳ ـ نبوت.
۴ ـ حکمت و علم به حقایق اشیا.
۵ ـ قرآن.
۶ ـ کثرت اصحاب و پیروان.
۷ ـ کثرت معجزات.
۸ ـ کثرت علم و عمل
۹ ـ کثرت معرفت در توحید.
۱۰ ـ کثرت نعمت هاى دنیا و آخرت.
۱۱ ـ نسل کثیر و ذریه فراوان که در گذر زمان باقى بمانند، و بى تردید از این فراوانى ذریه و باقى ماندن نسل از وجود دختر والا گهر پیامبر، فاطمه زهرا(علیها السلام)، نشأت گرفته است([۶]).
اما به عقیده بسیارى از علماى شیعه و پاره اى از اهل سنت، بارزترین مصداق «کوثر» وجود نازنین حضرت زهرا(علیها السلام)مى باشد([۷]).
طهارت زهراء(علیها السلام)
(انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا) (احزاب، ۳۳ / ۳۳) ; خداوند فقط مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
به شیوه گوناگون از طریق فریقین آمده است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «نزلت هذه الآیه فى خمسه: فى وفى علىّ و فاطمه، و حسن و حسین»; این آیه در مورد عظمت پنج تن نازل شده است: من على، فاطمه، حسن و حسین([۸]).
پس فاطمه (علیها السلام) طبق نزول این آیه از هر گونه رجس و گناه پاک است، و عصمت مطلق دارد.
از آنجاى که اراده حقّ تعالى بر این قرار گرفته است که نبوّت و وصایت منصب خاصّ مردان باشد، اگر چنین نبود به حضرت زهرا(علیها السلام) نیز عطا مى شد.

زهراء(علیها السلام) لیله القدر است
(حم، و الکتب المبین، إنّا انْزَلنه فى لیله مّبارکه إنّا کنّا منذرین، فیها یفرق کلّ أمر حکیم)(دخان، ۴۴/۱ ـ ۴); سوگند به این کتاب روشنگر، که ما آن را در شبى پر برکت نازل کردیم; ما همواره انذار کننده بوده ایم، در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا مى گردد.
بنابر روایات متعدد و معتبرى که از ائمّه طاهرین(علیهم السلام) رسیده، حقیقت لیله القدر به وجود فاطمه زهرا(علیها السلام)تفسیر شده است. از آن جمله، بیان نورانى امام موسى بن جعفر(علیه السلام) در تفسیر آیات آغازین سوره دخان مى باشد:
مردى نصرانى به خدمت امام موسى کاظم(علیه السلام) شرفیاب شد و در بین سؤالات متعدّدى که بیان مى داشت تفسیر باطن این آیات را جویا شد:
امام در پاسخ فرمودند: اما «حم»، محمّد(صلى الله علیه وآله) مى باشد و «کتاب مبین»، على(علیه السلام) مى باشد. و امام «اللّیله»، فاطمه(علیها السلام)مى باشد([۹]).آرى، حقیقت لیله القدر، وجود یگانه زهراست.

انفاق زهراء(علیها السلام)
(ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا، عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا، یوفون بالنذر ویخافون یوما کان شره مستطیرا، ویطعمون الطعام على حبه مسکینا ویتیما واسیرا، انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء ولاشکورا، انا نخاف من ربنا یوماً عبوسا قمطریرا، فوقاهم الله شر ذلک الیوم ولقاهم نضره وسرورا، وجزاهم بما صبروا جنه وحریرا) (دهر، ۷۶/۵ ـ ۱۲); به یقین ابرار (و نیکان) از جامى مى نوشند که با عطر خوشى آمیخته است، از چشمه اى که بندگان خاصّ خدا از آن مى نوشند، و از هر جا بخواهند آن را جارى مى سازند، آنها به نذر خود وفا مى کند، و از روزى که شر و عذابش گسترده است مى ترسند، و غذاى (خود) را با اینکه به آن علاقه (نیاز) دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» مى دهند، (و مى گویند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام مى کنیم، و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمى خواهیم، ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزى که عبوس و سخت است. (بخاطر این عقیده و عمل) خداوند آنان را از شرّ آن روز نگه مى دارد و آنها را مى پذیرد در حالى که غرق شادى و سرورند. و در برابر صبرشان، بهشت و لباسهاى حریر بهشتى را به آنها پاداش مى دهد.
به اتفاق اهل سنت این آیات در شأن، فاطمه(علیها السلام) على و حسن و حسین(علیهم السلام) نازل گردیده و ما در اینجا فقط اکتفا به عبارت زمخشرى مى نماییم در کشاف در تفسیر سوره هل اتى ص ۲۳۹ از ابن عباس روایت کرده که حضرت امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) مریض شدند، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با جماعتى به عیادت آمدند آن حضرت به على(علیه السلام)فرمودند: یا على اگر نذرى براى شفاى فرزندان خود بنمایى مناسب است. آن حضرت با فاطمه زهراء و فضه خادمه نذر کردند که هر گاه آن دو بزرگوار صحت یافتند، سه روز روزه بگیرند، چون شفا یافتند چیزى در خانه نبود، امیر المؤمنین به نزد شمعون خیبرى یهودى آمد و سه صاع جو قرض گرفت. فاطمه آن را آرد کرد. پنج قرص آن را طبخ نمود. وقت افطار مسکینى در خانه آمد و سؤال نمود. امیر المؤمنین نان خود را به سائل داد. فاطمه زهراء و حسن و حسین و فضه خادمه با امیر المؤمنین اقتدا کردند و همگى نان خود را به سائل دادند و با آب افطار کردند.
شب دوم چون خواستند افطار کنند، یتیمى در خانه آمد و سؤال کرد. هر پنج نفر نان خود را به سائل دادند و با آب افطار کردند.
و همینطور شب سوم هر پنج نفر نان خود را به اسیرى دادند و با آب افطار کردند. چون صبح روز سوم شد امیر المؤمنین(علیه السلام)دست حسنین را گرفت و به خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمدند… رسول خدا(صلى الله علیه وآله)از دیدار آنها سخت شکسته خاطر گردید، به خانه فاطمه آمد، آن مخدره را در محراب عبادت دیدند که شکم او به پشت خشکیده و دیده هاى حق بینش به گودى فرو رفته است. در آن حال جبرئیل نازل شد و عرض کرد: «هنیأ لک یا رسول اللّه خذ هذه السوره» سپس سوره هل اتى را بر او قرائت کرد([۱۰]).
عامه و خاصه روایت کردند که این آیات در شأن فاطمه(علیها السلام) و على و حسنین نازل گردیده است.
شفاعت فاطمه(علیها السلام)
(ولسوف یعطیک ربک فترضى).(ضحى، ۹۳/۵); و به زودى پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوى.
در تفسیر مجمع البیان طبرسى نقل است:
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بر فاطمه وارد شد. دید آن مخدره عبایى را که از پشم شتر بود، بر خود پیچیده و با دست مبارک دستاس مى گرداند، با دست دیگر فرزندش را در آغوش کشیده شیر مى داد. رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آن منظره حزن آور رادید و گریست و فرمود: «اى فاطمه! تلخى زندگانى دنیا چند روزى بیش نیست، بر آن صابر باش که حلاوت آخرت در پیش است. خداى تعالى این آیه مبارکه را بر من نازل فرموده (ولسوف یعطیک ربک فترضى)([۱۱])».
ابن شهر آشوب در مناقب نیز این روایت را نقل کرده و گفته است: «فاطمه فرمود الحمد للّه على نعمائه و الشکر على آلائه». سپس آیه نازل گردید که قیامت آن قدر از امت تو در شفاعت فاطمه داخل بشوند که تو و فاطمه راضى و خوشنود بشوید([۱۲]).
عبادت فاطمه(علیها السلام)
(تتجافى جنوبهم عن المضاجِع یدعون ربّهم خوفاً و طمعا و ممّا رزقناهم ینفقون). (سجده،۳۲/۱۶); پهلوهاى شان از بسترها در دل شب دور مى شود (و به پا مى خیزند و رو به درگاه خدا مى آورند) و پروردگار خود را با بیم و امید مى خوانند، و از آنچه به آنان روزى داده ایم انفاق مى کنند.
یعنى شبها هنگامى همه مردم در خواب هستند براى عبادت خداوند بیدار مى شوند، نماز بر پا مى دارند، و از روى بیم از عذاب آخرت و امیدوارى به ثواب و تفضلات الهى در آن عالم و از آنچه که خداوند به آنها داده از مال و سایر نعمتها به دیگران انفاق و بخشش مى کنند.
این آیه در شب زفاف فاطمه نازل گردید حضرت امیر المؤمنین(علیه السلام) مى فرماید: در شب زفاف زمانى نگذشت که فاطمه زهرا بر خواست و چراغ را خاموش کرد با اجازه همسرش مشغول به نماز گردید و از براى احیاى آن شب آیه مذکوره نازل گردید([۱۳]).
فاطمه زهراء(علیها السلام) ساعتها متمادى با خدا راز و نیاز مى کردند، عبادت و سلوک ایشان براى ما قابل تصور و درک نیست([۱۴]). کیفیت عبادت فاطمه(علیها السلام) هرگز در عقل و خیال ما نمى گنجد. حالت روحى او را در هنگامه عبادت، خدا مى داند و بس([۱۵]).
حضرت فاطمه(علیها السلام) شاخه شجره طیبه
(الم تر کیف ضرب الله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت وفرعها فى السماء، تؤتى اکلها کل حین باذن ربها ویضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذکرون). (ابراهیم، ۱۴/۲۴ و ۲۵);آیا ندیدى چگونه خداوند «کلمه طیبه» (وگفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزه اى تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟!، هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش مى دهد. و خداوند براى مردم مثلها مى زند، شاید متذکر شوند (و پند گیرند).
وجوهى چند در معنى شجره طیبه روایت شده است که یک از وجوه نخله است و دیگر درختى است در بهشت و یکى دیگر وجود مقدس نبوى است و اخبار معتبره از طریق شیعه و سنى در قول آخرى در کتب شیعه و سنى بسیار است([۱۷]).
یکى روایت ابن عباس است که جبرئیل امین به حضرت رسول عرض کرد: «انت الشجره و على غصنها و فاطمه ورقها و الحسن و الحسین ثمارها» و مراد از کلمه طیبه کلمه توحید «لا اله الا اللّه» است، یا ایمان یا هر کلامى که خداوند سبحان بدان امر به اطاعت کرده است. در حدیثى از فاطمه زهرا(علیها السلام) به «غصن» و از على(علیه السلام) به «فرع» و از حسنین به «ثمار» تعبیر شده است. و در «بصائر الدرجات» نیز روایتى ذکر شده که در آن آمده است: «انا جزرها اى اصلها و على زروها و فاطمه فرعها و الائمه اغصانها و شیعتهم اوراقها»; رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرمود: من بیخ این درخت هستم، و على(علیه السلام) تنه این درخت است و فاطمه فرع و لقاح او است و ائمه(علیهم السلام)شاخه اى او و شیعیان برگ او مى باشند و در صافى چند روایت نقل مى فرماید: در بعضى از آنها مى فرماید: شاخه آن درخت فاطمه است و میوه آن ائمه است و برگ آن شیعیان ایشان است، هرگاه فرزندى از شیعه متولد شود. برگى بر او اضافه مى شود و هر گاه شیعه اى بمیرد برگى از او ساقط مى شود([۱۸]).
زهرا(علیها السلام) و نسل پاکش
(وهو الذى خلق من الماء بشرا فجعله نسبا وصهرا وکان ربک قدیرا). (فرقان، ۲۵/ ۵۴); او کسى است که از آب، انسانى را آفرید; سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از این دو طریق گسترش داد); و پروردگار تو همواره توانا بوده است.
در تفسیر صافى به نقل از مجمع البیان نقل شده است: ابن سیرین گفته آیه شریفه در حق رسول(صلى الله علیه وآله)خدا و على مرتضى نازل شده است، آن زمان که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فاطمه را به على بن ابى طالب(علیه السلام)تزویج کرد. و مراد از نسب صهر ایشانند([۱۹]).

فاطمه(علیها السلام) ذا القربى
(فآت ذا القربى حقه والمسکین وابن السبیل ذلک خیر للذین یریدون وجه الله واولئک هم المفلحون).(روم، ۳۰ / ۳۸); پس حق نزدیکان و مسکینان و در راه ماندگان را ادا کن. این براى آنها که رضاى خدا را مى طلبند بهتر است، و چنین کسانى رستگارانند.
در سال هفتم از هجرت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به سوى خیبر رفت، و به محیصه بن مسعود حارثى دستور داد که جانب فدک برود، و یهودهاى فدک را به اسلام دعوت کند، اگر قبول نکردند باید جزیه بدهند، و اگر جزیه را هم قبول نکردند، آماده جنگ باشند، آنان نه به جزیه و تن دادن و نه اسلام را پذیرفتند، امّا وقتى که خبر فتح خیبر را شنیدند، وحشت عظیم آنان را فرا گرفت، در اینجا بود که با بزرگان خود مشورت کردند و چند نفر از بزرگان خود را به جانب رسول خدا(صلى الله علیه  آله)فرستادند، در آنجا آنها از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) معجزات عظیم را مشاهده کردند. مثلاً: با وجود که کلید ابواب را در صندوق مهر شده گذاشته بودند، ولى آن کلیدها را جبرئیل براى رسول خدا(صلى الله علیه وآله)آورده بود، با مشاهده این صحنه عده اى از آنان با اسلام مشرف شدند، و بین پیامبر و آنان صلح شد، و فدک بدون خونریزى به تصرف رسول خدا(صلى الله علیه وآله)در آمد، در اسلام اموالى که بدون جنگ و قتال به دست آید، مختص رسول خدا(صلى الله علیه وآله) است، و فدک مختص رسول خدا شد، آنها که ایمان آوردند خمس اموال خود را به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بدهند و بقیه ملک رسول خدا(صلى الله علیه وآله)باشد([۲۰]).
چون فدک به تصرف رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در آمد، جبرئیل نازل شد و رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را سلام داد و عرض کرد که خداوند مى فرماید: حق خویشاوندان را بده([۲۱]).
چون جبرئیل این خبر را آورد که حق خویشان را بده رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: این خویشان کیانند جبرئیل عرض کرد دخترت فاطمه زهراء(علیها السلام) است حوائط فدک را تفویض فاطمه بنما و حق خود را باو واگذار; چون خداوند متعال حق خویش را نیز به فاطمه(علیها السلام) واگذار فرمود، رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فاطمه را طلبید و آیه مذکوره را بر او قرائت فرمود و اموالى که از فدک بهره رسول خدا شده بود همه را به فاطمه تسلیم کرد. و فدک را تفویض فاطمه(علیها السلام)فرمود. آن مخدره عرض کرد یا رسول اللّه! آنچه به فرمان خدا بهره من شده است، همه را ه بشما واگذار کردم. رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرمود: اى نور دیده! همه مخصوص تو است. آن را براى خود و فرزندان خود نگهدار. و دانسته باش که بعد از من با تو از در عناد بیرون شوند و حیله ها بسازند. خصومتها بیاغازند تا فدک را از دست تو بیرون کنند([۲۲]).
سپس رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمان داد تا بزرگان اقوام و اصحاب حاضر شوند. و در حضور آنان حوائط فدک را و با هر ملک و مالى که از آن اراضى ماخوذ داشته بود، به فاطمه تسلیم فرمودند، و اعلام کرد که فدک با تمام منافعش متعلق به فاطمه و فرزندان او است، و تا زمان رحلت رسول(صلى الله علیه وآله)کارگران آن مخدره در فدک مشغول بودند. و آن حضرت هر سال فقط به اندازه نیاز خود برمى داشت، بقیه را بین مسلمانان تقسیم مى کردند، و تا زمان رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) تمام فدک در تصرف فاطمه(علیها السلام)بود([۲۳]).
آیات بى شمارى دیگرى هم در شأن و منزلت آن بانوى نمونه، در کتاب خداوند وجود دارد که در این مختصر نمى گنجد، در کتاب ریاحین شریعه چیزى در حدود ۳۰ آیه در شأن و منزلت حضرت زهرا(علیها السلام) نقل و تأویل شده است. و نیز در کتابى تحت «عنوان فاطمه الزهراء فى القرآن» ۶۸ آیه از آیات قرآن در منزلت، فضایل و مرتبط با آن بانو گردآورى شده است([۲۴]).
آیه فتلقی آدم من ربه
فَتَلَقَّى آَدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (۲۵)
از ابن عباس روایت شده است که از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره کلماتی که آدم از پروردگارش دریافت نمود و خداوند توبه او را پذیرفت پرسیدم، فرمود: از خداوند به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین درخواست کرد که توبه او را بپذیرد و خداوند هم پذیرفت. (۲۶)
آیه مرج البحرین یلتقیان
جمعی از مفسّرین مثل «مرحوم فیض رحمه اللَّه» در «صافی» (۲۷) و علّامه حلّی رحمه اللَّه در «کشف الیقین» (۲۸) و ملا فتح الله رحمه اللَّه در «منهج الصّادقین» (۲۹) و علّامه مجلسی رحمه اللَّه در «بحار الانوار» (۳۰) و صاحب «مجمع البیان» در تفسیر خود (۳۱) ، از حضرت صادق علیه السلام روایت می کنند که فرمود: مراد از بحرین در «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ» (۳۲) علی مرتضی و فاطمه زهرا علیهاالسلام است، و مراد از برزخ در «بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ» (۳۳) پیغمبر خدا صلی اللَّه علیه و آله است، و مراد از لؤلؤ و مرجان در «یَخْرجُ مِنْهُما الّلؤلؤ و الْمَرْجانُ» (۳۴) حسن مجتبی و سیّدالشّهداء علیهماالسلام است.
یعنی چون علی علیه السلام که بحر آسمان علم و امامت و خلافت باشد، ملاقات و مباشرت فرمود با بحر زمین عصمت و طهارت، که حضرت صدّیقه باشد قطره هایی که در صلب علی بود در صدف رحم حضرت صدّیقه قرار گیرد و میانه آن دو بزرگوار برزخی است که مراد حضرت رسول بوده، چه آن حضرت میان آن دو بزرگوار برزخ و واسطه بود و در محاکمات رجوع به آن حضرت می نمودند.
چنانچه نقل شده که حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله حکم فرمود میانه آن دو بزرگوار که بیرون خانه خدمتش با علی مرتضی باشد و خدمت درون خانه با صدّیقه کبری باشد. (۳۵)
در حدیثی ازحضرت امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیات کریمه نقل شده:
«عَلی وَ فاطِمهُ علیهما السلام بَحْران عَمیقان لایَبْغی اَحَدهُما عَلی صاحِبه، یَخْرُجُ مِنْهُماَ، الّلُؤلُؤ وَ الْمَرْجان، قال: الحَسَنُ وَ الَحُسین علیهما السلام»؛ (۳۶)
علی و فاطمه دو دریای ژرف و عمیقند که هیچیک بر دیگری تجاوز نمی کند و از این دو دریای ژرف لؤلؤ و مرجان یعنی حسن و حسین خارج شده اند. آری منظور از بحرین، فاطمه بحر نبوت و علی بحر ولایت، برزخ، رسول خدا است. لؤلؤ امام حسن است و مرجان امام حسین سلام الله علیهم.
علامه سبط ابن جوزی می گوید:
«ثعلبی در تفسیر خود در تأویل و تفسیر آیه از سفیان ثوری و سعید بن جبیر نقل کرده است: مقصود از دو دریا علی و فاطمه و برزخ پیامبر صلی الله علیه و آله و لؤلؤ و مرجان که از آن دو دریا بیرون می آید، حسن و حسین علیهماالسلام می باشند». (۳۷)
علامه خوارزمی از ابن عباس در قول خداوند: «مرج البحرین، قال علی و فاطمه بینهما برزخ لا یبغیان قال: ود لا یتباغضان، یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان قال الحسن و الحسین.»؛ (۳۸)
«گفته است بحرین علی و فاطمه و برزخ دوستی است که غضب نمی کند و لؤلؤ و مرجان که از آن دو دریا خارج می شود حسن و حسین می باشند».
علامه سیوطی می گوید:
«ابن مردویه از ابن عباس آورده است: بحرین ملاقات کننده علی و فاطمه علیهما السلام و برزخی که بین آن دو هست و بر دیگری غلبه نمی کنند، پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و لؤلؤ و مرجان که از آن دو دریا خارج می شوند، حسن و حسین علیهماالسلام می باشند». (۳۹)
و خوارزمی نیز همین روایت را از مردویه و از انس بن مالک آورده است.
علامه شیخ سلیمان قندوزی می گوید:
«ابونعیم و ثعلبی و مالکی با سندهای خودشان آورده اند و سفیان ثوری همه آنها را از ابی سعید خدری و ابن عباس و انس بن مالک روایت کرده است و آنها گفته اند: دو دریای عمیق علی و فاطمه هستند که هیچکدام بر دیگری ظلم و غضب نمی کند، برزخ بین آن دو دریا، رسول خدا صلی الله علیه و آله و لؤلؤ و مرجان که از آن دو دریای عمیق خارج می شوند حسن و حسین می باشند».
باز هم قندوزی می گوید:
«در مناقب از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که فرموده است: ابوذر گفته است: همانا این آیه شریفه (دو دریای که با هم ملاقات می کنند و بین آنها برزخی است که بر یکدیگر غضب نمی کنند و از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان خارج می شود) در شأن نبی اکرم صلی الله علیه و آله و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است، آنان را دوست ندارد مگر مؤمن و غضب و دشمن نمی دارد مگر کافر، پس به دوستی آنان دوست باشید و به واسطه دشمنی آنان کافر نشوید در این صورت آتش را ملاقات کرده و داخل می شوید». (۴۰)

فاطمه سلام الله علیها در آیه مودت
زمخشری گوید: هنگامی که این آیه نازل شد:
قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى؛ (۴۱)
سؤال شد: ای رسول خدا! این خویشاوندان تو که مودت و محبت نسبت به آنها بر ما واجب شده، چه کسانی می باشند؟
فرمود: علی و فاطمه و دو پسران او… رسول خدا در مورد محبت به اهل بیت فرمود:
هر کس به محبت آل محمد بمیرد، شهید مرده است،
آگاه باشید هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، آمرزیده شده از دنیا رفته است،
هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، ملک الموت مژده ورود به بهشت به او می دهد.
آگاه باشید هر کس بر محبت آل محمد بمیرد همان گونه که تازه عروس به خانه داماد قدم بر می دارد، او به سوی بهشت گام بر می دارد.
آگاه باشید هر کس بر محبت آل محمد بمیرد خداوند در قبرش دو در به بهشت قرار می دهد،
آگاه باشید هر کس بر دشمنی آل محمد از دنیا برود، در روز قیامت در حالی وارد محشر می شود که بر پیشانی و بین دو چشمش نوشته شده است: مأیوس از رحمت خدا.
آگاه باشید هر کسی بر دشمنی و بغض آل محمد بمیرد، کافر از دنیا رفته است،
آگاه باشید هر کس بر کینه و بغض نسبت به آل محمد بمیرد بوی بهشت به مشامش نمی رسد. (۴۲)
احمد بن حنبل در کتاب مناقب، طبرانی در معجم، ثعلبی در تفسیر، ابونعیم در حلیه، بغوی در تفسیر و ابن مغازلی در مناقب به سندهای خودشان از ابن عباس روایت کرده اند که گفت:
«لمّا نزلت هذه الایه قیل یا رسول اللّه من قرابتک هؤلاء الذین وجبت علینا مودتهم فقال علی و فاطمه و ابناهما»؛
چون این آیه نازل شد گفته شد ای رسول خدا! خویشان تو کیانند که دوست داشتن آنها بر ما واجب شده؟ حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: علی و فاطمه و پسران ایشان.
و نیز از کسانی که این حدیث را روایت کرده اند محب الدین طبری است در کتاب ذخائر و زمخشری در تفسیر و علامه حموی در کتاب فرائد السمطین و ابن طلحه شافعی در مطالب السؤول و آن را خبر صحیح دانسته اند.
قسطلانی در مواهب بعد از نقل حدیث گفته است:
الزم اللّه مودّه قرباه کافّه بریّته و فرض محبّه جمله اهل بیته المعظم و ذریّته فقال اللّه تعالی قل لا اسئلکم علیه اجراً الّا المودّه فی القربی؛
خداوند دوستی خویشاوندان او یعنی پیغمبر را بر همه خلق خود ملزم کرده است و محبّت آنها همگی را که اهل بیت معظم و ذریّه آن حضرتند واجب گردانیده پس خدای تعالی فرموده بگو ای حبیب من که مزد رسالتی بر هدایت شما از شما نمی خواهم مگر دوستی و محبت در حق خویشاوندان من.
سوره انسان
امام حسن و امام حسین علیهما السلام بیمار شدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله به همراه جمعی از اصحاب به عیادت آنها آمدند و به علی علیه السلام گفتند: خوب است برای شفای فرزندانت نذر کنی. علی و فاطمه و فضه خادمه آن حضرت نذر کردند که اگر آن دو از بیماری شفا یافتند سه روز، روزه بگیرند و شکر نعمت سلامتی آن دو عزیز را به جا آورند.
طولی نکشید که حال آن دو به بهبودی رفت و شفا یافتند. در این هنگام در خانه امیرمؤمنان علی علیه السلام چیزی برای خوردن یافت نمیشد، به همین خاطر علی علیه السلام از شمعون خیبری یهودی سه صاع (که هر صاع سه کیلو است) جو قرض کرد. فاطمه علیها السلام پس از آسیاب کردن جو، یک سوم آن را به اندازه تعداد افراد خانواده، یعنی پنج قرص نان پخت.
علی علیه السلام پس از پایان نماز به امامت رسول خدا صلی الله علیه وآله به خانه برگشت. اینک سفره غذا در حالی که طعام اول و آخرش نان و نمک است، آماده پذیرایی از بهترین خلق خداست. آنها آماده افطار می شوند، اما هنوز شروع به افطار نکردند که صدای کوبه در بلند می شود.
آری صدای فقیری است که تقاضای غذا دارد و می گوید:
السلام علیکم یا اهل بیت محمد، (انا) مسکین من مساکین المسلمین، اطعمونی اطعمکم الله من موائد الجنه؛
درود بر شما ای خاندان محمد، من مسکینی از مسکینان مسلمین هستم غذایی به من بدهید، خدای تعالی از غذاهای بهشتی به شما بخوراند.
علی علیه السلام صدا را که شنید، خطاب به دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله چنین فرمود: فاطمه جان! ای بزرگوار اهل یقین! ای دختر بهترین خلق روی زمین! آیا به بیچاره ای که دست نیاز به خانه ات آورده، نظری داری؟ به خدا شکوه می کند و حاجت می طلبد. با گرسنگی و غم به سوی ما آمده است و تمام امور در دست خداست و همه خوبی ها از او نشأت می گیرد. بهشت دلپذیر به شما وعده می دهد، همان بهشتی که بر بخیل حرام است.
حضرت زهرا علیها السلام در جواب همسرش فرمود: به آن گرسنه خوراک می دهم و به سیر شدن او امیدوارم، به راستی که حق برای نیکان است و به شفاعت خود آنها را به بهشت خواهم برد.
آن پنج تن، شخص مسکین را بر خود مقدم داشته و سهم خود را به فقیر دادند و آن شب را با آب افطار کردند.
روز دوم نیز حضرت فاطمه علیها السلام بخش دیگری از جو را آسیاب کرد و به اندازه تعداد افراد، نان پخت. چون هنگام افطار شد، یتیمی بر در خانه آمد و گفت: سلام بر شما اهل بیت محمد صلی الله علیه وآله! من یتیم و گرسنه ام، پدرم از مهاجرین بود و در جنگ شهید شد. از آنچه خدا به شما روزی داده به من دهید تا خدا نیز در بهشت به شما عوض دهد.
حضرت علی علیه السلام فرمود: هر کس که بخشش کند برای او خواهد ماند و آب و غذای بهشتی به او داده می شود.
حضرت زهرا علیها السلام در پاسخ به دعوت همسرش چنین سرود: حتماً او را بر فرزندانم مقدم می دارم و او را سیر می کنم، زیرا آنها که گرسنه اند فرزندانند.
این بار هم مثل شب قبل، تمام افراد خانه غذای خود را به آن یتیم دادند.
فاطمه علیها السلام روز سوم نیز باقیمانده جو را آسیاب کرده و نان پخت. هنگام افطار، اسیری آمد و از آنها تقاضای غذا کرد. امیرمؤمنان فرمود: فاطمه، دختر پیامبری است که سرور تمام انبیاء است. فاطمه جان! بر این اسیر گرفتار، منت بگذار. هر کس امروز کار خیری انجام دهد و بذر را بپاشد، روز جزا محصول آن را درو خواهد کرد. آنگاه همگی غذای خود را به اسیر دادند.
فردای روز سوم، علی علیه السلام دست حسن و حسین علیهما السلام را گرفته و بر پیامبر صلی الله علیه وآله وارد شدند. پیامبر صلی الله علیه وآله وقتی آنها را دید مشاهده کرد که از شدت گرسنگی مانند جوجه ای می لرزند. فرمود: چقدر این منظره و این حالتی که در شما دیدم بر من ناگوار است! برخاسته، همراه ایشان به خانه علی علیه السلام آمد، دید که فاطمه علیها السلام در محراب عبادت ایستاده و آثار گرسنگی در چهره اش نمایان است و از شدت گرسنگی پوست شکمش به پشت او چسبیده و دیدگانش به کاسه سر فرو رفته است. مشاهده آن وضع، پیغمبر صلی الله علیه وآله را ناراحت کرد و فرمود: خدایا! بچه های پیامبرت از گرسنگی می میرند؟
در این وقت جبرئیل نازل شد و سوره هل اتی را بر پیغمبر صلی الله علیه و آله فرود آورد و به او گفت:
خذها یا محمد هناک الله اهل بیتک؛
بگیر این سوره را، خداوند تو را در داشتن چنین اهل بیتی تهنیت می گوید. (۴۲)
بسم الله الرحمن الرحیم
هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُورًا إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِیرًا إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا عَیْنًا یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیرًا یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَهً وَسُرُورًا وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّهً وَحَرِیرًا مُتَّکِئِینَ فِیهَا عَلَى الْأَرَائِکِ لَا یَرَوْنَ فِیهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِیرًا وَدَانِیَهً عَلَیْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِیلًا وَیُطَافُ عَلَیْهِمْ بِآَنِیَهٍ مِنْ فِضَّهٍ وَأَکْوَابٍ کَانَتْ قَوَارِیرَ قَوَارِیرَ مِنْ فِضَّهٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِیرًا وَیُسْقَوْنَ فِیهَا کَأْسًا کَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِیلًا عَیْنًا فِیهَا تُسَمَّى سَلْسَبِیلًا وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ إِذَا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَنْثُورًا وَإِذَا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیمًا وَمُلْکًا کَبِیرًا عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّهٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا إِنَّ هَذَا کَانَ لَکُمْ جَزَاءً وَکَانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُورًا (۴۳)

مباهله در تفاسیر اهل سنت
فخر رازی در تفسیر کبیر خود می گوید:
«وقتی که پیامبر اسلام دلائل را بر نصارا ارائه کرد. آنها فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله را قبول نکردند؛ پیامبر اسلام فرمود: خداوند مرا امر فرموده است اگر شما حجت و دلیل و برهان را قبول نمی کنید با شما مباهله کنم … پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از منزل خارج شد و بر شانه مبارکشان جامه ای از موی سیاه بود و حسین را بر دوش خود و دست مبارک حسن را گرفته و فاطمه پشت سر ایشان و علی علیه السلام پشت سر فاطمه به طرف مباهله می رفتند.
پیامبر اسلام فرمود: وقتی که من دعا کردم شما آمین بگویید، سپس اسقف نجران چنین گفت: ای گروه نصارا! من چهره هایی را می بینم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جایش بردارد، حتماً آن را نابود خواهد ساخت، پس با آنان مباهله نکنید که همه هلاک خواهید شد و برای گستره زمین تا روز قیامت هیچ نصرانی و مسیحی باقی نخواهد ماند».
تا اینکه فخر رازی می گوید: «پیامبر فرمود: اگر نجرانی ها مباهله می کردند، همه به صورت میمون و خوک مسخ می شدند و کوههای آتش بر آنها نازل می شد و خداوند تمام نجران را مستأصل و خوار و ذلیل می کرد و حتی پرندگان روی درخت را نابود می فرمود و سالی بر نصارا نمی گذشت که همه هلاک می شدند». (۴۴)
مسلم بن حجاج نیشابوری در کتاب صحیح خود می گوید: وقتی که معاویه از سعد سؤال می کند چه سبب شده است که تو ابوتراب علی علیه السلام را دشنام نمی دهی؟
سعد می گوید:
«و لما نزلت هذه الآیه: فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ دعا رسول الله صلی الله علیه و سلم علیا و حسنا و حسینا فقال: اللهم هؤلاء اهلی»؛ (۴۵)
وقتی که این آیه نازل شد: «فقل تعالوا…» پیامبر اسلام علی و فاطمه و حسن و حسین را خواست و فرمود: خدایا! اینها اهل من هستند».
احمد بن حنبل می گوید:
وقتی که این آیه « نَدْعُ أَبْنَاءَنَا و…» نازل شد پیامبر صلی الله علیه و آله علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را خواند و فرمود: خدایا! اینها اهل بیت من هستند». (۴۶)
طبری از محمد بن حسین و احمد بن مفضل و اسباط از سدی درباره این آیه می گوید:
«وقتی که آیه فمن حاجک الی آخر نازل شد، پیامبر اسلام دستان حسن و حسین و فاطمه را گرفت و به علی علیه السلام فرمود: پشت سر ما بیا، پس وقتی که پیامبر اسلام با آنان از منزل خارج شده و برای مباهله تشریف بردند، نصارا در آن روز خارج نشدند برای مباهله نیامدند». وی روایات دیگری نیز در این خصوص نقل کرده است. (۴۷)
حاکم در مستدرک نقل می کند:
«وقتی که آیه ندع ابنائنا و ابنائکم نازل شد، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله علی، فاطمه و حسن و حسین را خواند و سپس فرمود: بار خدایا! اینان اهل من هستند» و بعد حاکم می گوید این حدیث صحیح است. (۴۸)
زمخشری در تفسیر کشاف می گوید:
«وقتی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اهل نجران را به اسلام دعوت فرمود، و آنها قبول نکردند پیامبر صلی الله علیه و آله پیشنهاد مباهله را فرمود. طایفه نجران قبول کردند و زمان مباهله را اول صبح روز بعد قرار دادند، در وقت صبح پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که حسین را به آغوش و دست حسن را گرفته بود و فاطمه پشت سر پیامبر راه می رفت و علی هم پشت سر فاطمه بود به محل مورد نظر آمدند. پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: زمانی که من دعا کردم شما آمین بگویید.
اسقف نجران گفت: ای طایفه نصارا! همانا من چهره هایی را می بینم اگر از خدا بخواهند کوه را از مکانش ساقط کند، هر آینه زایل و ساقط می کند، پس مباهله نکنید که هلاک می شوید و اگر این کار را بکنید بر تمام گستره زمین تا روز قیامت نصرانی باقی نخواهد ماند و لذا مسئله منجر به صلح و جزیه شد و طایفه نجران حاضر به جزیه شدند و متن قرارداد نوشته شد و مقدار جزیه هم معین شد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: قسم به آن کسی که جانم به دست اوست همانا هلاکت بر اهل نجران نزدیک شده بود و اگر ملاعنه می کردند مسخ می شدند و همه به صورت میمون و خوک می گردیدند و آتش بر آنها می بارید و اهل نجران همه مستأصل و بیچاره می شدند و حتی پرندگان بر درخت هم نابود می شدند و بر همه نصارا سال نمی گذشت که هلاک می شدند». (۴۹)
علامه ادیب ابی حیان اندلسی مغربی در کتاب خودش آورده است:
«نزول الآیه الشریفه فی حق النبی و علی و فاطمه و الحسن و الحسین سلام الله علیهم»؛ (۵۰)
«آیه شریفه مباهله در شأن پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است».
سیوطی در تفسیر در المنثور می گوید:
«بیهقی از طریق سلمه بن یشوع او هم از پدرش و از جدش می گوید: همانا رسول خدا به اهل نجران نوشت: به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب، از محمد فرستاده خدا به اسقف نجران، و مردم نجران تا اینکه حضرت فرمود: من شما را دعوت می کنم به پرستش خداوند از پرستش بندگان و به ولایت خداوند از ولایت بندگان خدا. تا اینکه مسئله به مباهله می رسد و پیامبر اسلام صبح بعد از آن که نجرانیها را خبر فرمود خود به مباهله رو آورد، در حالی که حسن و حسین را در جامه ای که برای خود بود پیچیده بود و فاطمه پشت سر پیامبر برای ملاعنه می رفت، در حالی که آن زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله زن های زیادی داشت، ولی فقط فاطمه سلام الله علیها را برد. پس شرحبیل به رفیقش گفت: من می بینم حادثه ای دارد پیش می آید، اگر این مرد پیامبر مرسل باشد، با او ملاعنه نکنید، اگر ملاعنه کنید بر روی زمین از ما حتی موی و ناخن هم باقی نمی ماند که همه هلاک می شوند، تا اینکه جزیه را قبول می کنند».
سیوطی روایت دیگری را از جابر نقل می کند: در وقت صبح پیامبر اسلام در حالی که دست علی و فاطمه و حسن و حسین را گرفته بود به مباهله رفت و سید و عاقب دو بزرگ نجران را هم دعوت به مباهله فرمود، آنها از آمدن ابا کردند و به جزیه دادن اقرار کردند. (۵۱)
علامه آلوسی در تفسیر روح المعانی می گوید:
«ابونعیم در کتاب دلائل از طریق کلبی از ابی صالح و از ابن عباس آورده است: به درستی که طایفه ای از نصارای نجران خدمت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آمدند سؤالات زیادی کردند و پیامبر پاسخ دادند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آنها را دعوت به اسلام فرمود و نجرانی ها نپذیرفتند، از طرف پیامبر اسلام پیشنهاد مباهله شد و طایفه نجران قبول کردند، در زمان مباهله، پیامبر از منزل خارج شد در حالی که با او علی و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام بودند، اهل نجران که این هیئت را از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دیدند به جزیه دادن حاضر شدند و از مباهله دست برداشتند.»
همچنین در تفسیر روح المعانی آمده است:
«روایت شده است که وقتی اسقف نجران رسول خدا صلی الله علیه و آله را دید که به طرف مباهله روی آورده است در حالی که علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام با او بودند، گفت: ای گروه مسیحیان! همانا من چهره هایی را می بینم که اگر از خداوند بخواهند که کوه را از جایش زائل بکند هر آینه زائل خواهد کرد، پس مباهله مکنید که هلاک می شوید».(۵۲)
طنطاوی اصل جریان نزول آیه مباهله و برخورد سران اهل نجران با پیامبر اسلام را در رابطه با خلقت حضرت عیسی علیه السلام و بعضی موضوع های دیگر و بحث و مناظره ی بین طرفین را و پیشنهاد مباهله پیامبر اسلام را در دو صفحه بحث می کند و سپس می گوید:
«روایت شده اهل نجران وقتی که از طرف پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به مباهله دعوت شدند گفتند: ما باید بررسی کنیم، سپس وقتی با خودشان خلوت و مشورت کردند و به کسی که صاحب رأی و بزرگشان بود گفتند: نظر شما درباره مباهله با پیامبر مسلمانان چیست؟ وی گفت: قسم به خدا شما نبوت پیامبری و حقانیت محمد را شناخته اید و او مسئله خلقت حضرت عیسی را برای شما مفصلاً بیان نموده و حقیقت را روشن کرده است.
صاحب رأی نجرانی ها به سخنان خود ادامه داد و گفت: قسم به خدا هیچ قومی با پیامبری مباهله نکردند مگر اینکه هلاک شدند، از مباهله دست بردارید و اگر اسلام را اختیار نمی کنید و دین مسیحیت را رها نمی کنید، مباهله نکنید و آن مرد (حضرت محمد) را رها بکنید، آنها از مباهله منصرف شدند و آمدند خدمت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در حالیکه صبحگاهان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله حسین را به آغوش و دست حسن را گرفته بود و فاطمه پشت سر مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و علی پشت سر فاطمه به محل مباهله می آمدند، پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به چهار نور مقدس فرمود: وقتی که من دعا کردم شما آمین بگویید.
پس اسقف نجران گفت: ای گروه نصاری! همانا من قیافه و چهره هایی را می بینم که اگر از خداوند بخواهند که کوهها را از جایشان متلاشی و تکه و تکه بکند، هر آینه خداوند به احترام آنان این را کار خواهد فرمود. پس مباهله مکنید که هلاک می شوید، سپس اذعان و اعتقادشان بر حقانیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ثابت شد و فهمیدند که محمد صلی الله علیه و آله پیامبر بر حق است و آن چه دین اسلام راجع به حضرت مسیح فرموده درست است و لذا به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله جزیه دادند.
متن قرارداد جزیه به این صورت نوشته شد: نصارای نجران باید دو هزار حله (لباس) به مسلمانان بدهند و سی هزار زره آهنی به پیامبر اسلام بدهند و بعد از امضای قرارداد، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: قسم به آن کسی که جان محمد به دست قدرت لایزال اوست اگر اهل نجران مباهله می کردند هر آینه همه مسخ شده و به صورت میمون و خوک می گردیدند و کوهها بر آنها آتش می بارید و خداوند سرزمین نجران و اهل او را خوار و ذلیل می ساخت». (۵۳)

دکتر حسینی در نتیجه بحث این جلسه گفت : 
از آنچه که گذشت روشن گردید که در آیات متعدد قرآن مجید، کتاب مقدس مسلمانان، از فضایل حضرت فاطمه (علیها السلام) نام برده شده است، و آن حضرت مورد تقدیر و ستایش قرار گرفته است، و نیز روشن گردید که حضرت فاطمه دختر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) داراى عصمت، طهارت و شفاعت کبرى است. و بهترین انسانها از نسل او قرار داده شده است، خشنودى خدا و رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در خشنودى فاطمه است. او بهترین عبادت کنندگان و بهترین زنان جهان است. از انفاقش به عنوان بهترین انفاق نام برده شده است. امید که با شناخت و درک فضایل حضرت او را در زندگى دنیا و آخرت الگو و سرمشق قرار دهیم.

منابع و مراجع :
[۱] . نگاه کنید به مهدى نیلى پور، فرهنگ فاطمیه، انتشارات مرکز فرهنگى شهید مدرس، اصفهان، چاپ اول ۱۳۸۰٫ مسعود پور سیّد آقایى، چشمه در بستر، ص ۲۱، مؤسسه انتشارات حضور، قم، چاپ سوم ۱۳۸۱٫
[۲] . چشمه در بستر، ص ۴۷۴٫
[۳] . همان.
[۴] . فرهنگ فاطمیه، ف، پیشین، ص ۴۷۶٫
[۵] . استاد محمد تقى مصباح یزدى، جامى از زلال کوثر، تحقیق و نگارش محمد باقر حیدرى، ناشر انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، چاپ دوم ۱۳۸۱٫
[۶] . مجمع البیان، شیخ طبرسى، ج ۲۷، ص ۳۰۹٫
[۷] . مجمع البیان، پیشین، ص ۲۱٫
[۸] . سید عبدالرزاق مقرم، صدیقه شهیده، زهراء(س)، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
[۹] . جامى از زلال کوثر، ص ۱۷، (به نقل از تفسیر برهان، ج ۴، ص ۱۵۸).
[۱۰] . آقاى شیخ ذبیح اللّه محلاتى، ریاحین شریعه، ج اول، ص ۱۵۷ ـ ۱۵۹، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم ۱۳۶۴٫
[۱۱] . تفسیر مجمع البیان، شیخ طبرسى، ج ۱۰، ص ۳۸۲، ناشر مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، بیروت، چاپ اول ۱۴۱۵٫
[۱۲] . ریاحین الشریعه، پیشین، ص ۱۵۲ـ ۱۵۳٫
[۱۳] . ریاحین شریعه، پیشین، ص ۱۵۳٫
[۱۴] . سخنرانى مقام معظم رهبرى در سمینار بررسى زن در جامعه، ۱۰/۱۲/۶۴٫
[۱۵] . جامى از زلال کوثر، پیشین، ص ۱۰۱
[۱۶] . ریاحین شریعه، پیشین، ص ۱۵۵٫
[۱۷] . همان.
[۱۸] . ریاحین شریعه، پیشین، ص ۱۵۶٫
[۱۹] . ریاحین الشریعه، پیشین، ص ۳۰۵٫
[۲۰] . ریاحین الشریعه، پیشین، ص ۳۰۶٫
[۲۱] . همان، پیشین، ص ۳۰۷٫
[۲۲] . همان.
[۲۳] . فرهنگ فاطمیه/ ف، پیشین، ص ۴۷۹٫
[۲۴] بقره، آیه ۳۷٫
[۲۵] کشف الغمه، ج ۱، ص ۴۶۵؛ العمده، ص ۳۷۹٫
(۲۶) تفسیر صافی، ج ۵، ص ۱۰۹٫
(۲۷) کشف الیقین، ص ۴۰۰٫
(۲۸) منهج الصادقین، ج ۹، ص ۱۲۲٫
(۲۹) بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۲٫
(۳۰) مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۰۱؛ دلائل الصدق، ج ۲، ص ۲۰۴؛ شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۲۸۴، ح ۹۱۸ و ۹۱۹؛ مناقب، ج ۳، ص ۳۱۹٫
(۳۱) الرحمن، آیه ۱۹٫
(۳۲) الرحمن، آیه ۲۰٫
(۳۳) الرحمن، آیه ۲۲٫
(۳۴) قرب الاسناد، ص ۵۸، ح ۱۶۰؛ بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۸۱ ، ح ۱؛ عوالم، ج ۱۱، ص ۲۱۷، ح ۲٫
(۳۵) تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص ۱۳۳ نقل از تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۴۴٫
(۳۶) تذکره سبط ابن جوزی، ص ۲۴۵٫
(۳۷) مقتل خوارزمی، ص ۱۱۲٫
(۳۸) الدر المنثور، ج ۶، مناقب مرتضوی، ص ۷۰٫
(۳۹) ینابیع الموده، ص ۱۱۸٫
(۴۰) شوری، آیه ۲۳٫
(۴۱) تفسیر کشاف، ج ۴، ص ۲۲۵٫
(۴۲) تفسیر کشاف، ج ۳، ص ۲۹۷؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۴۰۴٫
(۴۳) سوره انسان، آیات ۱ تا ۲۲٫
(۴۴) تفسیر فخر رازی، ج ۸، ص ۸۵٫
(۴۵) صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۲۰٫
(۴۶) مسند احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۱۸۵٫
(۴۷) تفسیر طبری، ج ۳٫
(۴۸) مستدرک، ج ۳، ص ۱۵۰ و تلخیص شمس الدین الذهبی.
(۴۹) تفسیر کشاف، ج ۱، ص ۱۹۳ و تذکره سبط ابن جوزی.
(۵۰) البحر المحیط، ج ۲، ص ۴۷۹٫
(۵۱) الدر المنثور، ج دوم، ص ۳۷ و ۳۰٫
(۵۲) تفسیر روح المعانی، ج ۳، ص ۱۶۷٫
(۵۳) الجواهر فی التفسیر القرآن الکریم، ج ۱، جزء دوم، ص ۱۲۶ و ۱۲۷٫

۱۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *