برای بعضی ازشیعیان شهادت حضرت زهرا سلام الله علیهانبایدتبدیل به افسانه شود!!!!
مسأله هتک حرمت خانه زهرا
(علیها السلام) و رویدادهاى بعدى، یک امر تاریخى مسلّم است نه یک افسانه!!
و با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده اى نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود ولى به حکم اینکه (حقیقت شىء نگهبان آن است) این حقیقت تاریخى به طور زنده در کتابهاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است.
ابوبکر ابن ابى شیبه، مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
این جمله را گفت و بیرون رفت،
وقتى على(علیه السلام)و زبیر
به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر
(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!
مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است
مؤلّف کتاب (تأویل مختلف الحدیث)،
و (ادب الکاتب) وى در کتاب
(الإمامه و السیاسه) چنین مى نویسد:
ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه
فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت:
اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند:
به خدایى که جز او خدایى نیست،
گردن تو را مى زنیم…
گروهى نخواستند و یا نتوانستند دنباله فاجعه را به طور روشن منعکس کنند، در حالى که برخى، به اصل فاجعه یعنى یورش به خانه و… اشاره نموده و تا حدّى نقاب از چهره حقیقت برافکندند.
ابراهیم بن سیار نظام معتزلى که به خاطر زیبایى کلامش در نظم و نثر به نظّام معروف شده است در کتابهاى متعددى، واقعه بعد از حضور در خانه فاطمه(علیها السلام) را نقل مى کند.
او مى گوید:
((انّ عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتى ألقت المحسن من بطنها))
عمر در روز اخذ بیعت براى ابى بکر بر شکم فاطمه زد، او فرزندى که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد!!(دقت کنید)
احمد بن محمّدمعروف به ابن ابى دارم، محدث کوفى (متوفاى سال ۳۵۷)، کسى که محمّد بن أحمد بن حماد کوفى درباره او مى گوید:
(کان مستقیم الأمر، عامه دهره):
او در سراسر عمر خود پوینده
راه راست بود.
با توجه به این موقعیت نقل مى کند که در محضر او این خبر خوانده شد:
((انّ عمر رفس فاطمه حتى أسقطت بمحسن))
عمر لگدى بر فاطمه زد و او فرزندى که
در رحم به نام محسن داشت سقط کرد!(دقت کنید)
انصاف کجاست؟!
به یقین هر کس این بحث کوتاه و مستند به مدارک روشن رابخواند مى فهمد بعد از شهادت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) چه غوغائى برپا شد، و براى نیل به حکومت و خلافت چه ها کردند، و این اتمام حجّت الهیّه براى همه آزاداندیشان دور از تعصّب است، چرا که ما از خودمان چیزى ننوشتیم، هرچه نوشتیم از
منابع مورد قبول خود آنهاست
باشـدفاطمیه راامسال هرچه پرشکوه تر
وگسترش فرهنگ فاطمی رابه امرمقام معظم رهبری ومراجع معظم به تحقق
شناخت آن گوهرهستی صدیقه شهیده
سلام الله علیهامنتشروتبلیغ وتجلیل کنیم
سید مصطفی سیار. هرارنیوز