سینا حجازی

 

بخند بازم ، بخند بازم ، بخند و خنده هات از غصه مون کم شه

نمی دونم ، با این خنده ت ، شاید این روزگار وحشی آدم شه

من یه خنده م که می خونم ، من یه دیوونه ام که می دونم

من صدای گریه ی نسلی شدم ، که داره می خنده و داغونه

انقدر اشک واسه نداشته هاش ریخته که عاشق ترنم بارونه

بخند بازم ، بخند بازم ، بخند با خنده هات از غصه مون کم شه

نمی دونم با این خنده ت شاید این روزگار وحشی آدم شه

بخند بازم ، بخند بازم ، بخند با خنده هات از غصه مون کم شه

نمی دونم با این خنده ت شاید این روزگار وحشی آدم شه

نسل من با لگد ، پدر از خواب پرید

اما باز روز پدر رفت و جوراب خرید

نسلی که سیلی خورد از همه معلماش

اما هیشکی رنگ اشکاشو ندید

ما که بنگی نشدیم ، سیخ و سنگی نشدیم

حال ما خوبه همه ، ما مافنگی نشدیم

نسل من عاشق پوسترای رنگی بود و

خواب می دید براش هدیه یه ساز آوردن

یکی جفت پا می پرید توو رویات

پاشو اسکل کپسول گاز آوردن

چه میشه کرد ، دنیا رو ، هی داریم خالی می بندیم

با چش باز اشک می ریزیم ، با چش بسته می خندیم

بخند بازم ، بخند بازم ، بخند و خنده هات از غصه مون کم شه

نمی دونم ، با این خنده ت ، شاید این روزگار وحشی آدم شه

بخند بازم ، بخند بازم ، بخند و خنده هات از غصه مون کم شه

نمی دونم ، با این خنده ت ، شاید این روزگار وحشی آدم شه

یادمون داده بودن ، دخترا بادکنکن ، هیشکی یادمون نداد ، که چرا می ترکن

یادمون داده بودن پسرا شیرن ، کسی یادمون نداد چرا دلگیرن

زیر درخت آلبالو ، شادیمون و گم کردیم

گریه به حال خودمون خنده به مردم کردیم

عمو زنجیر باف ،‌چشامون و میبندیم

تو پشت کوه بنداز ، ما بازم می خندیم

بخند ، بخند بازم ، بخند بازم ، بخند و خنده هات از غصه مون کم شه

نمی دونم ، با این خنده ت ، شاید این روزگار وحشی آدم شه

بخند بازم ، بخند بازم ، بخند و خنده هات از غصه مون کم شه

نمی دونم ، با این خنده ت ، شاید این روزگار وحشی آدم شه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *