از تندیس حافظ و سیمرغ خودمان تا بالن طلایی (نانت)، پلنگ طلایی (لوکارنو)، نخل طلایی (کن)، شیر طلایی (ونیز)، خرس طلایی (برلین) و هزاران مجسمه‌ی طلایی و نقره‌ای دیگر تا اسکار 2012 برای فیلم جدایی، سینمای نجیب و مستقل ایران، با کمترین امکانات فنی و مادی بیشترین افتخارات را آفریده است. اینکه صنعت سینمای نحیف ایران توانسته در عرصه‌ی رقابت‌های جهانی موفقیت‌های اصلی و اصیل کسب کند دستاورد کمی نیست. سینمایی که مصداق این گُهر حافظ است:

نه در خلوت دهندم ره که رندی

نه در میخانه کین خمّار خام است

و در میان این هیاهو و خرسندی جایزه‌ی اخیر از یاد نبریم نقش پیشگامان بین‌المللی سینمای ایران در این راه را، از مهرجویی و نادری و کیارستمی و مجیدی و پناهی تا اصغر فرهادی. و از یاد نبریم سویه‌ی دیگر سینمای مستقل ایران را، که راه به جهان نبرد اما اصیل ماند و زبان ایرانیان بود در مفاهمه ملی. ای کاش سینمای ما در آینده علاوه بر این موفقیت‌ها، راه خود را از درون فرهنگ و تمدن ایرانی/اسلامی به سوی افکار مردمان دهکده‌ی جهانی عمیق‌تر بیابد و عمق اندیشه‌ی حافظ و مولانا و سعدی و دیگر گذشتگان و فرهیختگان ما دست پیدا کند.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *