چو اسکندر به ایران دست یابید
مشیران رافراخوانده است وپرسید

چسان باید حکومت را بَرم پیش؟
زخلقی که شعورش ازمن است بیش

یکی گفتا : کتابشان بسوزان
دهان عاقلان بند و بدوزان

دگر گفتا : چنان می گیرشان سخت
که تا برده حساب از تاج و این تخت

چو‌ می آمد نظر از این و از آن
جوانی گفته با تحلیل و برهان

نمی باشد نیازی بر چنین کار
لزومی نیست بر تشدید و اجبار

زاین مردم هر‌ آنکس راکه فهم است
بده کار سخیف و خُرده و پَست

به نافهمان وِجاه و منزلت نِه
مقام‌ و پُست والا و ‌گران دِه

وزاین تدبیر می باشد دو منظور
که باید پشت پرده، مانده مستور

نفهمان حضرتت را در سپاس اند
هماره قدر دان و در پلاس اند

کسانی راکه بر سر عقل و فهم است
نه ازمنصب بدانها ارث وسهم است

شده سرخورده از این ننگ و ذلت
نموده کوچ، یا بنشسته عُزلت

خیالت راحت و آسوده مانی
نما یغما و غارت تا توانی

بلی، زین رای و تدبیر و فراست
ز یونان‌ آمد ایران را سیاست

کنون این حُکمرانی نه غریب است
به تاریخ است وبریاد«حبیب»است

آمل،نیک نژاد نیاکی۱۳۹۵/۱۰/۱۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *