هراز نیوز : رضا نوری زاده متولد آمل است او از سال 87 در دانشگاه امیرکبیر مشغول تحصیل هست . نوری زاده همکنون در این دانشگاه دانشجوی دکتری مکانیک است ، خودش میگوید علاوه بر مهندسی و مکانیک، علاقمند است جامعه را نیز بشناسد و برای بهبودش تلاش کند.
نوری زاده تحلیلی درباره برف و رسانه ها و کنش مردم و مسوولان نگاشته و با توضیحی کوتاه برای هرازنیوز ارسال کرده است :” با توجه به اینکه در روز های برفی بسیار تلاش کردید، دل نوشته ای داشتم که با شما به عنوان یکی از متولیان رسانه ای شهر در میان می گذارم .”
در ادامه تحلیل او را با هم میخوانیم .
مرور چند روز اخیر در آمل
بیایید یک بار دیگر چند روز اخیر را مرور کنیم. کاهش شدید دمای هوا، بارش برف، قطع شدن برق و آب و گاز که بی شک امروزه در دسته ی امکانات اولیه ی زندگی دسته بندی می شوند. بدیهی است که مسئولیت هیچ یک از موارد ذکر شده متوجه مردم نیست. کاهش شدید دمای هوا و بارش برف پدیده های جوی هستند که اگر از نقش مردم و الگوی مصرف در تغییرات جوی صرف نظر کنیم که در اینجا با تساهل و به نفع مردم از آن چشم می پوشیم، از اختیار ما بیرون است. قطعی برق و آب و گاز نیز متوجه مردم نیست چرا که هر یک مسئولی دارد و مردم حق اشتراک آنها را پرداخته و هزینه های مصرفی خود را نیز مرتبا پرداخت می کنند. پس با این حساب باید حق را در جانب مردم عصابی شهر دید. همانان که بی وقفه در چند روز برفی مطالبه می کردند و مسئولین را به بی کفایتی متهم می کردند.
خشونت و هیجان
تا اینجا من با شما (صاحبان رسانه)، و مردم (که خود نیز در این دسته می گنجم) هم دل هستم. قطعا حق در جانب مردم است و قطعا بی کفایتی وجود داشته است و قطعا مقدار این بی کفایتی کم نبوده است. اما بیایید از منظری دیگر این پدیده را بررسی و برای این مسئله صورت بندی جدیدی طرح کنیم. در این صورت بندی پیشنهادی، نقش مردم را در تمامی این اتفاقاتی که علی الظاهر خارج از حیطه ی اختیارات و حتی دور از قلمرو تاثیرگذاری آن هاست، بررسی کنیم.
هنوز تکه های برف روی زمین آب نشده است که از آن حجم خشونت مردم که گاه در قالب توهین و گاه در قالب شوخی بروز پیدا کرده بود خبری نیست. گویی پا در جهانی دیگر با مناسباتی نو گذاشته ایم! همین بروز یکباره ی این خشونت و گم شدن سریع تر این خشونت است که می تواند فکر هر انسانی را به خود مشغول سازد. به هر دلیلی جامعه ی ایرانی سیاست زده شده است و به جای رفتار سیاسی و پیگیری آرام و منطقی مطالبات با هیجان سعی در به هم ریختن زمین بازی دارد. دلیل اصلی استفاده از واژه ی سیاست زدگی، معنی و مفهوم هیجان مستتر در آن است. آنچه در این موج اعتراضات شاهد آن بوده ایم خشونتی هیجانی است که می خواهد از بنیان تغییر ایجاد کند. مشکل در سطح شهر رخ داده است، ولی هر کس با توجه به جناح سیاسی مورد پسند خود سعی کرده که از آن به طور مطلوب خود استفاده کند. یکی از سرمای شدید 86 در آمل و مدیریت بحران در آن سال مثال می آورد، یکی از دوران طلایی 76 تا 84 می گوید و یکی از کلید ها و قفل های 92 تاکنون. یادمان رفته که مشکلمان در چه سطحی رخ داده است. نهایتا می توانیم سلسله ی فرافکنی ها را تا مدیران کل بالا ببریم و قدری انصاف کافی است تا خاتمی ها، احمدی نژاد ها و روحانی ها را مسئول مستقیم ندانیم. (اگرچه به صورت غیر مستقیم و با به کارگیری سیاست درست توسط مسئولین شهری و مردم باید مطالبات را در سطوح مختلف پیگیری کرد).
قطعا هدف از این نوشته این نیست که مردم شهرم را به انصاف دعوت کنم، چرا که در شهری که خشونت و هیجان به جای تفکر و حل مشکلات می آید، سخت بتوان انتظار انصاف را داشت. هدف از این نوشته آن است که تنها فضای مطالبه محوری معقول و مطلوب خود را بیان کنم و استدلال کنم که چرا این فضای پیشنهادی از خشونت های کلامی همشهریانم بهتر است.
شهروندان سیاسی اصلاح گر
در مدل پیشنهادی، شهروندان به جای آنکه سیاست زده باشند، سیاسی هستند. به جای آنکه خشونت کنند، اصلاح می کنند. به جای اینکه همه ی مسئولیت ها را با فرافکنی به مسئولین مربوط کنند، حداقل بخشی از مسئولیت را که متوجه آن هاست می پذیرند و در صدد رفع مشکلات خودساخته بر می آیند. در این وضعیت، شهروندان نبستن زنجیر چرخ و تصادفات زنجیره ای را صرفا متوجه شهرداری نمی دانند بلکه از این اتفاق، نسبتن زنجیر چرخ را مسئولیت خود تلقی می کنند و کاستی های شهرداری را نیز پیگیری می کنند. از آنجایی که تمامی تقصیرات را به عهده ی شهرداری نینداخته اند، نمی توانند خشونت را به بالاترین حد آن برسانند چرا که در آن صورت خود نیز در گیر این خشونت خواهند شد. بخشی از مسئولیت شکستن درختان کوچه ها (و نه خیابان ها) را برعهده می گیرند، چرا که تکاندن شاخه های درخت کوچه ی خودمان، جز قدمی برای حفظ شهر و سرمایه های خودمان نیست. در همین مثال اخیر دقیق می شویم و باقی مباحث را به حال خود رها می کنیم. فرض کنیم که انتظار ما این باشد که شهرداری باید درختان را بتکاند.
شهرداری هم از قبل باید تدبیر بیندیشد و با توجه به مساحت شهر به نظر می آید باید حدود 100 نفر را به استخدام خود در آورد که در مواقع ضروری تمام درختان شهر را بتکانند. در این صورت سالانه چیزی بیش از یک میلیارد باید از جیب شهروندان هزینه شود. در این صورت هر خانوار باید حدود 25 هزار تومن عوارض سالانه اضافه تر بپردازد، تنهای برای تکاندن شاخه های درختان! تنها به این دلیل که ما شهر خود را از خودمان نمی دانیم. اما اگر وظایف شهروندی را جزئی از شهرمان بدانیم و از سوی دیگر شهر را متعلق به خود بدانیم، اولا: به جای آنکه انتظار داشته باشیم نهادی دیگر متولی وظایف شخصی مان شود، خودمان این وظایف را بر عهده می گیریم؛ ثانیا: چون شهر را متعلق به خود می دانیم، در راستای پاسخگویی مسئولین می کوشیم. نه اینکه بعد از بحران همه چیز را فراموش کنیم، حتی شوخی کردن را.
خشونت کلامی و فاصله مردم ازمسوولان
با رادیکال شدن فضا و افزایش خشونت کلامی، چیزی که در شبکه های اجتماعی به وضوح مشخص بود، مردم خود را از مسئولان جدا کرده و تمام مسئولیت را بر عهده ی آن ها گذاشتند. برای دوگانه سازی لازم نیست هر دو طرف خواستار ایجاد دیوار باشند. همین که مردم، مسئولان را از خود ندانند، دیوار کشیده می شود و دوگانه ایجاد می شود. بدین ترتیب مسئولین نیز به جای آنکه پاسخگویی را وظیفه ی خود بدانند، در صدد تقابل بر می آیند. با این خشونت فرصت عذرخواهی و پاسخ گویی را از مسئولان گرفتیم، چرا که هر مدیری عذرخواهی در مقابل این حجم از خشونت هیجانی را پذیرفتن قصور و ناتوانی می پندارد و ذره ای کوتاه آمدن در چنین شرایطی می تواند بحران را تشدید کند. از این نقطه نظر، متاسفانه من با مسئولان هم دل تر هستم. ما خودمان نگذاشتیم بحران مدیریت شود. ممکن است که ما اعتراض کردن را یاد نگرفته باشیم! هدف از اعتراض بهبود و اصلاح وضع موجود است. نه تشکیل دو جبهه که یکی طرفدار حفظ وضع موجود باشد و دیگری خواهان نابودی وضع موجود.
چند سوال؟
1- چرا رسانه ها برگزاری جلسه ای علنی برای پیگیری مطالبات مردم را تدارک ندیده اند؟ با پایان بحران، ما نیز مانند ستاد مدیریت بحران همه چیز را فراموش کرده ایم؟
2- چند نامه و طومار امضا کرده ایم که مسئولین در رده های مختلف وزارت و مدیران کل را تحت فشار افکار عمومی قرار دهیم؟
3- فقط در ایران بحران آب و هوایی مشکل ایجاد کرده است؟ در کشورهای توسعه یافته بحران ایجاد نمی شود؟ آیا مردم صرفا جوک می ساند و توهین می کنند؟ یا تو امان همراهی و اعتراض می کنند و سعی می کنند با همراهی مسئولین منطقه ای به مسئولین رده های بالاتر جهت کسب بودجه های نوسازی و بهسازی فشار آورند؟
4- آیا یادمان رفته که قرار بود شمال کشور ناحیه ای معتدل و مرطوب باشد و زیر ساخت های آن متناسب با چنین منطقه ای است؟ چرا زیر ساخت های خود را با شهرهای کوهستانی مقایسه می کنیم؟ چرا مسئولین را در مقابل سوال های بی جواب قرار می دهیم تا دوگانه ی دولت-ملت تشدید شود؟
5- برای طوفان و سرمای چند روزه ی سال آینده چه کرده ایم؟
از هم اکنون پیگیری سیاسی و نه سیاست زده از مسئولان را در دستور کار خود قرار دهیم.