صلح امام حسن (ع) به عنوان یكی از مهمترین و چالشیترین بحث های تاریخ تشیع شناخته میشود.
عوامل تحمیل صلح به امام حسن مجتبی (ع)
از مهمترین مشكلات عصر امام حسن (ع) و موانع رسیدن به اهداف آن حضرت، فقدان جبهه نیرومند و متشكل بود. جنگهای پی در پی جمل، صفین و نهروان میان مسلمانان، آنها را خسته كرده بود و شاید بسیاری از آنها پس از شهادت امام علی (ع)٬ دیگر میلی به جنگ نداشتند. چنددستگی ها میان مسلمانان و روسای قبایل تا آنجا پیش رفت كه عده ای نامه به معاویه نوشتند و حمایت خود را از خلافت او اعلام كردند.
با این حال امام حسن (ع) سپاهی شانزده هزار نفری را ترتیب می بیند تا برای جنگ با نفاق و معاویه آماده شوند. اما دیری نمی گذرد كه جمعیت دوازده هزار نفری این سپاه به نیروهای دشمن می پیوندند. آن هم به طمع پول و مقام و دنیاطلبی.
امام حسن (ع) این شرایط را كه می بیند در نقلی می فرمایند: «من به احدی از مردم عراق دیگر نمی توانم اطمینان داشته باشم. این مردم به گونه ای هستند كه اگر وارد جنگ نیز بشویم، مرا دستگیر خواهند كرد و تحویل معاویه خواهند داد.»
ماجرا از كجا آغاز شد؟
دیر زمانی از شهادت علی (ع) نگذشته بود كه مردم كوفه به سوی فرزند ایشان رفته و دست بیعت دراز كردند. امام حسن (ع) پس از پذیرفتن خلافت٬ ابتدا در نامه ای به معاویه او را به پیروی از خود فراخواند. اما معاویه نپذیرفت و در تمثیلی گفت راه من و تو همچون راه علی پدرت و ابوبكر است. یكی باید در خانه بماند و دیگری حكومت كند. از همین رو امام چاره ای بجز جنگ ندیدند. سپاه آماده كردند اما آنها به بهانه های گوناگون، حاضر به نبرد نشدند.
تبلیغات معاویه و سران مخالف امام از یك سو و بی ایمانی مردم و ریشه دوانیدن بذر نفاق از سوی دیگر، موجب شد سرانجام امام حسن (ع)٬ پس از هفت ماه خلافت بر مردم نادان، صلح را بپذیرد و معاویه به حكومت برسد.
آثار و نتایج صلح امام حسن مجتبی (ع)
دلیل اصلی پیشنهاد صلح از سوی معاویه، رسیدن به حکومت با هزینه کم بود و عامل اصلی در پذیرش صلح از سوی امام حسن (ع)، عدم همکاری و فداکاری مردم، به ویژه خواص دنیا گرایی بود که به بروز رفتارهایی چون، پیمان شکنی و خیانت انجامید.
بازتاب این رفتارها موجب تنها ماندن امام، ناامیدی از وصول به هدف به وسیله جنگ و درنهایت پذیرش صلح بود، اما به هرحال دستاورد این صلح و منافع آن قابل رقابت با دستاورد معاویه بود.
آثار صلح عبارت بود از: کنار زدن نقاب فریب و ظاهر دینی از چهره معاویه و حکومت غاصبانه و ستمگرانه او، بقای نظام امامت، حفظ و بقای شیعیان، حفظ دین و رعایت مصلحت امت پیامبر، تأمین عزت واقعی و قرار دادن تجربه ای مهم و سیاسی و فرهنگی فراروی شیعیان.
اگر امام حسن (ع) صلح نمی کرد …
امام حسن(ع) با قبول صلح و قرار دادن شرایطی در آن، ریشه جریان امامت و تشیع را زنده نگه داشت و چهره واقعی جریان برانداز اموی را با سلاح خویش به جامعه اسلامی نشان داد و این چنین گرد و غبار و شبهات موجود در فضای حق و باطل را به سود جبهه حق فرونشاند. حکمت صلح امام حسن(ع) بسترسازی مناسب برای معرفی کامل و افشای چهره نفاق بنی امیه در زمان امام حسین (ع) و پرورش نیروهای مخلص در مرکز ارشاد و آگاه سازی کربلاست. چنین است که قیام حسینی قبل از آنکه حسینی باشد، حسنی است.
دیدگاه امام خمینی (ره) درباره صلح امام حسن (ع)
قصه امام حسن (ع) و قضیه صلح، … صلح تحمیلی بود. معاویه یک سلطان بود در آن وقت که حضرت امام حسن (ع) برخلافش قیام کرد. درصورتی که آن وقت همه با معاویه بیعت کرده بودند و سلطانش حساب می کردند. حضرت امام حسن (ع) قیام کرد تا آن وقتی که می توانست. وقتی که یک دسته نگذاشتند که کار را انجام بدهد، با آن شرایط صلح کرد که مفتضح کرد معاویه را. آن قدری که امام حسن(ع) معاویه را مفتضح کرد٬ به همان قدر بود که سیدالشهدا یزید را مفتضح کرد (صحيفه امام، جلد 20).
دیدگاه مقام معظم رهبری درباره صلح امام حسن (ع)
بنده در قضایاى تاریخ اسلام این مطلب را مكررا گفتهام كه، چیزى كه امام حسن مجتبى علیهالسلام را شكست داد، نبودن تحلیل سیاسى در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسى نداشتند. چیزى كه فتنه خوارج را بهوجود آورد و امیرالمؤمنین علیهالسلام را آنطور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آنگونه مظلوم كرد، نبودن تحلیل سیاسى در مردم بود و الا همه مردم كه بىدین نبودند. تحلیل سیاسى نداشتند. یك شایعه دشمن مىانداخت؛ فورا این شایعه همه جا پخش مىشد و همه آن را قبول مىكردند!
اگر امام مجتبی(ع) این صلح را انجام نمی داد، آن اسلام ارزشی نهضتی باقی نمی ماند و از بین می رفت؛ چون معاویه بالأخره غلبه پیدا می کرد… اگر امام حسن(ع) صلح نمی کرد، تمام ارکان خاندان پیامبر(ص) را از بین می بردند و کسی را باقی نمی گذاشتند که حافظ نظام ارزشی اصیل اسلام باشد. همه چیز به کلی از بین می رفت و ذکر اسلام بر می افتاد و نوبت به جریان عاشورا هم نمی رسید… . صلح امام مجتبی(ع) همان قدر ارزش داشت که شهادت برادر بزرگوارش، امام حسین(ع) ارزش داشت و همان قدر که آن شهادت به اسلام خدمت کرد، آن صلح هم همان قدر، یا بیشتر به اسلام خدمت کرد (حديث ولايت، مجموعه رهنمودهای رهبری، جلد چهارم).
قیاس كوتاهی میان یاران امام حسن و حسین علیهما السلام
خیانت دوستان كوفی در ماجرای امام حسین، برای وی گام موفقیت آمیزی بود در راه رسیدن به آن شكوه و موفقیت درخشان تاریخی؛ ولی خیانت همین جمع در ماجرای امام حسن – در مسكن و مدائن- ضربت مهلكی بود كه صفوف او را متلاشی ساخته و حالت آمادگی برای جهاد را از وی گرفت.
یاران و دوستانی كه با امام حسن (ع) بیعت كرده و همچون سپاهیانی مجاهد در اردوگاه وی حضور یافتند و سپس بیعت شكستند، از آن كسانی كه بیعت برادرش امام حسین (ع) را پیش از روبرو شدن با آن حضرت شكستند، بدتر و خطرناكتر بوده اند.
بنا بر این امام حسین (ع) پس از آنكه حوادث كوفه یاران او را در بوته آزمایش افكنده و نیك و بد آنان را از یكدیگر جدا و ممتاز ساخته بود، سپاهی فراهم آورد كه با همه كوچكی، از لحاظ اخلاص و فداكاری ممتازترین سپاهی بود كه تاریخ به یاد دارد.
ولی امام حسن (ع) حتی در میان شیعیان با اخلاص خود نیز نمیتوانست یاورانی كه از هر جهت مورد اطمینان وی باشند، فراهم آورد. چه آشفتگی و هرج و مرج چنان در اردوگاه وی همهگیر شده بود كه اساسا امكان ادامه كار وجود نداشت. و چه تفاوتی از این بالاتر میان وضع دوستان و یاوران آن دو برادر؟ (صلح امام حسن؛ نرمش شكوهمندانه تاريخ، راضي آل ياسين، ترجمه مقام معظم رهبري).
و بالاخره؛
امام حسن و حسین علیهما السلام، هر دو یك هدف را دنبال می كردند و الحق كه هر دو به هدف خویش دست یافتند. هدف آن دو حفظ دین و عمل به رسالت پیغمبر (ص) بود. امام حسین (ع) با شهادت خود و امام حسن (ع) به ناچار با صلح با معاویه، هر دو نشان دادند كه فرزندان پیغمبرند. باید توجه داشت كه اگر جای دو برادر هم عوض می شد٬ باز هم همین اتفاقات می افتاد. باید توجه داشت كه صلح امام حسن (ع) صلحی بی قید و شرط نبود؛ بلكه ایشان با قید شروطی حاضر به صلح شدند كه همین شرایط به نوعی با هدف ایشان مطابقت داشت. پس راه حسنین یكی بود و روح عمل آنها یكسان.
گردآوری و تنظیم از علی بشیری – مریم محمدی