آرمان شهرکی؛ آزادی، بزرگترین موهبت برای آدمی است حق هر انسان هر سنخ گروه یا طبقه‌ای است. در این میان آزادی برای فعالیت در عرصه‌ی فرهنگ شاید که از گرانبهاترین انواع آن باشد. اما آزادی به‌هر طریق همراه با مسئولیت است. مسئولیتی که سبب می‌شود تا بسیاری از انسان‌ها عطای آزادی را به لقائش بخشیده و در آغوش گرم لیکن خفقان‌آور انواع و اقسام دیکتاتوری‌ها پناه برند.

اقلیم فرهنگ موسیقایی به‌خصوص مبحث اخلاق حرفه‌ای در این اقلیم به‌مثابه مشت نمودار خروارِ اوضاع‌احوال بسیاری از آثار فرهنگی در ایران به‌شدت دچار آسیب ابتذال و کم‌مایگی شده که خود را در دو قطب به‌ظاهر متضاد و متخاصم اما در باطن همسو نشان می‌دهد.

از سویی و در داخل کشور، سیاست‌های فرهنگیِ بسته، متضاد و پادرهوا در عرصه‌ی هنر و موسیقی و انتشار آن، آنقدر آزاردهنده شده که وزیر متعادل و خنثایی همچون جنتی را نیز مستاصل می‌کند.

رسانه‌ی ملی هنوز و تمام‌قد پس‌پشتِ گونه‌ای سبک تکراری، مرده، و بی‌ذوق از ترانه‌سرایی و آوازخوانی با نام “سرود” سنگر گرفته؛ با موسیقی فولکلور و سنتی زاویه دارد؛ با گروههای پاپ “مجاز” و “غیرمجاز” کج‌دار و مریز برخورد می‌کند؛ و سبک‌های خلاقانه‌ی راک را با ویترینی از برچسب‌ها همچون شیطان‌پرستی و … طرد کرده است.

رسانه‌ی ملی به تعبیری که جایی گفته‌شده بوی مرگ می‌دهد. مسئله پوشش هنرمندان و تصویرگری “ساز” هنوز مناقشه‌برانگیز است و بسیاری از واژه و مفاهیم ناب ایرانی و شاعرانه که در گذشته‌ی هزارساله‌ی شعر کلاسیک ایران ریشه دارند اگر بر لبان شاعر یا خواننده‌ای جاری شوند مخاطره‌انگیز خواهند بود.

در یک کلام می‌توان گفت که در باب آزادی موسیقی در داخل کشور مشکلات بسیار و تناقضات عدیده‌ی فکری و سیاستی داریم.

چنین وضعیتی عرصه را برای پاره‌ای شبکه‌های ماهواره‌ایِ فارسی زبان فراهم آورده تا وجهی دیگر از کم‌مایگیِ در خصوص موسیقی وترانه‌سرایی را رواج داده و در قطبی مخالف در ورطه‌ی ابتذال فروغلطند.

نمونه‌اش PMC. آزادی البته مقدس است و با سانسور و پارازیت انداختن و سیاستهایی بی‌معنا و پرهزینه‌ای ازین‌دست کار به‌جایی نمی‌رسد کمااینکه نرسیده. اما آنچنان‌که ذکرش آمد مسئولیتِ برخاسته از آزادی، بسیار مهم و حیاتی است.

بلایی که شبکه‌ی PMC بر سر هنر و بالاخص موسیقی آورده مثال زدنی است. کلیپ‌ها، شبه خوانندگان و ترانه‌سراهایی گمنام و بی‌نشان که گویی تنها به ضرب‌و زور پول‌های بادآورده‌شان سعی دارند تا در ابتذال و شلختگی در هنر سرآمد روزگار شوند. بازیگرانِ نمآهنگ‌ها حتی در بسیاری موارد خود خواننده‌ یا “هنرمند”با بینی یا دیگر اندامهای عمل کرده و جراحی‌شده؛ و دوربینی که به شخصی شهوت‌ران و افسارگسیخته می‌ماند و زنانگی را حتی در مقام قضاوت مطابق با استانداردهای یک ویدئوکلیپ پاپِ غربی، به قهقرای جنسی‌شدگی می‌بَرَد.

بی‌هنری و کم‌سوادی در هنرمندان و آثاری که این شبکه‌ زیر بال‌وپرشان را گرفته یا بالعکس آنها عصای دست این شبکه شده‌اند؛ موج ‌می‌زند.

این کانال ماهواره‌ای که گویا قرار بوده نوعی اِم‌تی‌ویِ فارسی زبان و ایرانی باشد؛ در نهایت بی‌مسئولیتی فرهنگی و بدون هیچ‌گونه خط‌مشی، آثار پخش شده را گزینش می‌کند. آثاری که وجه‌غالبشان نوعی سانتی‌مانتالیسمِ مبتذل و جنسی است.

شمایل بسیاری از افراد در این آثار آدمی را به یاد صفحات فیس‌بوکیِ بچه‌مایه‌دارها و چیزهایی از این دست می‌اندازد.

PMC همزاد بسیاری از دیگر کانالهای ماهواره‌ای است که تحفه و پیش‌کششان برای مخاطبِ بینوای محروم از بسیاری چیزها، تنها مشتی داروی محرک جنسی و کرم سفیدکننده و داروی لاغری و پخش حرفها و چهره‌های عهد دقیانوس است.

اگر در ایران شبکه‌هایی تخصصی بودند که آثار نویسندگان و شعراء را نقد کرده پوشش می‌دادند؛ هرساله آثار موسیقایی را در ژانرهای مختلف رده‌بندی نموده؛ و از برترین‌ها حمایت و آثارشان را پخش می‌کردند؛ و اگرها و اماهایی از این جنس، آنگاه کار به جایی نمی‌رسید که با هزار ترس‌ولرز برویم سراغ مسعود‌ماهواره‌ای دیش ماهواره را پشت قفس کبوترها پشت بام پنهان کرده و بعد چه گیرمان بیاید؛ تبلیغ کمربند لاغری و نماهنگی با شرکت همان خانمی که کمربند لاغری را بسته به خود. شبکه‌هایی همچون TVP CULTURA  از کشور لهستان برای ما الگوی خوبی است از یک کانال تلویزیونی فرهیخته.

فعلا اما کار ما به قایم‌باشک‌بازیِ فرهنگی کشیده: چشم گذاشته‌ایم بر دیوارِ غفلت، فرهنگ قایم شده  پیدا هم نمی‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *