گروه حوادث: معصومه مرادپور/ پسری که در جریان درگیری خیابانی بچه محلش را با چاقو کشته بود به قصاص محکوم شد اما پس از هفت سال در حالی که یک قدم با چوبه دار فاصله داشت با گذشت خانواده قربانی، از قصاص نجات یافت.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، شامگاه چهاردهم آبان سال 88 راننده یک پراید تصمیم گرفت پسر جوانی را به دلیل اختلافهای قبلی زیر بگیرد و زخمیاش کند اما این جوان 18 ساله وقتی از تصمیم راننده باخبر شد بسرعت خودش را پس کشید و در مقابله با او چاقویی از جیبش درآورد و به سمت شیشه خودرو پرتاب کرد راننده پراید هم که جوان 27 سالهای بود از خودرو پیاده شد و با قمهای که در دست داشت به طرف پسرجوان –حمید – هجوم برد که ناگهان جدال سختی بین این دو رخ داد و سرانجام با کشته شدن راننده پراید این نزاع خونین پایان یافت.
حمید وقتی متوجه شد راننده پراید با پیکر خونین نقش زمین شده و در حال جان دادن است بسرعت با اورژانس تماس گرفت اما تا رسیدن امدادگران راننده جوان – هاشم 27 ساله – بر اثر خونریزی شدید جان سپرد.
پس از اعلام خبر این قتل و با حضور بازپرس کشیک قتل در محل حادثه دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی صادر و حمید – ضارب 18 ساله- نیز دستگیر شد.
متهم در همان نخستین بازجوییها به تیم تحقیق گفت: هاشم از من درخواستی داشت و میخواست در کاری با او مشارکت کنم اما وقتی جواب رد دادم تهدیدم کرد مرا خواهد کشت به همین خاطر آن شب با هم درگیر شدیم و من در دفاع از خودم با چاقو به او حمله کردم.
متهم پس از دو بار محاکمه سرانجام توسط قضات شعبه 74 دادگاه کیفری تهران به قصاص محکوم شد ولی با گذشت 7 سال از این واقعه خانواده مقتول با گرفتن دیه از اعدام او گذشتند و صبح دیروز این جوان زندانی با حکم قضات شعبه دوم دادگاه کیفری از قصاص نجات یافت.
گفتوگو با جوانی که از اعدام نجات یافت
چند سال داری؟
25 سال.
زمان ارتکاب قتل چند سال داشتی؟
تازه وارد 18 سال شده بودم.
چه انگیزهای باعث شد مرتکب قتل شوی؟
هیچ انگیزهای نداشتم فردی در اثر خصومت قبلی به من حمله کرد و من برای نجات جانم به دفاع پرداختم.
چرا چاقو همراه داشتی؟
همین طوری در جیبم بود.
فکر نمیکنی داشتن چاقو باعث شد قاتل شوی؟
درسته که نباید چاقو توی جیبم میگذاشتم اما اگر از خودم دفاع نمیکردم کشته میشدم.
از حادثهای که اتفاق افتاد پشیمانی؟
بله من نباید دور و بر دوستان ناباب میگشتم.
حالا که از قصاص نجات یافتهای چه برنامهای برای زندگی داری؟
میخواهم ادامه تحصیل بدهم و نوکری پدر و مادرم را بکنم چرا که آنها برای نجات من بسیار تلاش کردند و در این سالها به خاطر من پیر شدند و حسابی شرمنده آنها هستم.