بهگزارش ایران، رسیدگی به پرونده این جنایت شامگاه 28 آبان سال 92 و همزمان با کشف جسد مرد جوانی توسط خواهرش آغاز شد. دختر جوان که پس از پایان کار خود، شبهنگام بهخانهشان رفته بود، پس از ورود به خانه برادرش را صدا زد اما جوابی نشنید. تا اینکه پس از ورود به اتاق برادر 26 سالهاش، با پیکر بیجان و خون آلود او روبهرو شد.
پس از اعلام این جنایت، تیم جنایی راهی محل حادثه در حوالی خیابان پیروزی شد و پس از بررسیهای مقدماتی، جسد مرد عکاس با دستور بازپرس جنایی به پزشکی قانونی انتقال یافت.
تحقیقات پلیسی برای افشای راز این جنایت مرموز ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان از شرکت مخابرات خواستند فهرست آخرین تماسهای قربانی را در اختیارشان قرار دهد. به این ترتیب، مرد جوانی که آخرین بار با مقتول تماس گرفته بود شناسایی و دستگیر شد اما وی در بازجوییها منکر قتل شد و گفت که مقتول را نمیشناخته و روز حادثه نیز اشتباهی با وی تماس گرفته است. با وجود این، وی بهخاطر تناقضگوییهایش به اتهام قتل محاکمه و به قصاص محکوم شد اما قضات دیوان عالی کشور پس از بررسی دقیق پرونده، این حکم را نقض کردند و پرونده را به دادگاه کیفری بازگرداندند.
صبح دیروز بار دیگر متهم به قتل از زندان به دادگاه منتقل شد تا از خود دفاع کند. او گفت: روز حادثه حدود ساعت چهار بعدازظهر برای فروش کفش به بازار تهران آمده بودم که موقع برگشت در ایستگاه 15 خرداد با «مقتول» آشنا شدم. او وقتی فهمید شغل من کفاشی است، شمارهاش را داد و گفت که آشناهای زیادی دارد و میتواند در این زمینه کمکم کند. من نیز شمارهاش را در گوشی تلفن همراه ثبت کردم. ساعتی بعد او به من زنگ زد و موضوعی را مطرح کرد و بعد هم خداحافظی کردیم. سپس از مترو آزادی بیرون آمدم و راهی شهرستان سلماس شدم.
قاضی گفت: آن روز خط تلفن همراه شما در ورامین ردگیری شده است اما شما مدعی هستید به سلماس رفتهاید؟
متهم گفت: من هرگز آنجا نرفتم و مطمئنم شرکت مخابرات اشتباه کرده است.
سپس وکیل متهم در جایگاه ایستاد و در دفاع از موکلش گفت: با بررسیهای دقیق متوجه شدیم که شرکت مخابرات در ردیابی تلفن اشتباه کرده است.
وی سپس به تشریح ابعاد فنی اشتباه در ردیابی تلفن همراه متهم پرداخت.
به این ترتیب بیگناهی متهم برای دادگاه ثابت شد و قاضی عبداللهی و قاضی کیخواه از شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران وارد شور شدند و پس از برگزاری جلسهای با اولیای دم، رأی خود را صادر و متهم را تبرئه کردند.
گفتوگو با متهم
* چند سالهای؟
32 ساله و دارای همسر و دو فرزند هستم.
* شغلت چیست؟
کفاشی.
* اهل کجایی؟
شهرستان سلماس.
* آن روز در تهران چه میکردی؟
برای فروش کفش آمده بودم که با مرد عکاس در مترو آشنا شدم و بعد هم تا یکقدمی مرگ رفتم و برگشتم.
* حالا که تبرئه شدی چه احساسی داری؟
من قربانی اشتباه شرکت مخابرات شدم و سه سال از بهترین لحظههای زندگیام نابود شد. به محض آزادی این موضوع را پیگیری خواهم کرد اما خدا را شکر میکنم که با لطف خدا و تلاشهای وکیل پروندهام از چوبه دار نجات یافتم. هر چند که من همیشه ایمان داشتم که بیگناه تا پای دار میرود اما بالای دار نمیرود. حالا هم خدا را شکر میکنم که بیگناهیام ثابت شد.