به گزارش فرارو، فیلم رانندگی جنونآمیز یک وانتپیکان در کوچه داد در خیابان شریعتی بعد از یکیدو روز بهسرعت همهجا پخش شد. خیلیها شوکه شدند و ترسیدند و خیلیها هم خندیدند؛ خندهای از سر تعجب.
همانموقع رانندگیِ راننده وانت تشبیه شد به یکی از بازیهای رایانهای بهنام GTA تا بیشتر نشان دهد که اتفاق چقدر حیرتآور بودهاست.
بعد از آنکه مردم راننده را به پلیس تحویل دادند موردی که نشان دهد راننده مست بوده پیدا نشد. البته که راننده مدعی بود کسی او را تعقیب میکرده اما بررسیهای بعدی این را هم ثابت نکرد.
پس از این اتفاق واکنشهای زیادی در سایتهای و شبکههای مجازی منعکس شد. خیلیها بر سر این اتفاق تهران را مخوف خواندند و خیلیها هم در طنزهای تلگرامی حادثه را به سخره گرفتند.
بعضی به او گفتند دیوانه و بعضی هم معتقد بودند این تنها یکی از دهها یا صدها موردی است که هر روز در شهر رخ میدهد اما دوربینی آن را ثبت نمیکند.
در این میان بودند کسانی هم که وانتپیکان را نمادی از ناهنجاری و بینظمی خواندند و لاجرم راننده آن را بیفرهنگ!
چندروزی گذشت و عاقبت جزییات رفتار راننده وانتپیکان توسط نیروی انتظامی منتشر شد. راننده گفته بود فوقلیسانس دارد و برای گریز از دست افسر پایش را روی گاز گذاشته و فرار کرده.
این راننده پیش از آنکه به کوچه داد بپیچد، در خیابان با یک ماشین 206 تصادف میکند. آنها صبر میکنند که افسر بیاید. پس از آن تصمیم میگیرند برای بند نیاوردن خیابان ماشینها را به جای دیگری منتقل کنند. اما راننده جوان وانت که ترسیده بوده بهجای اینکار پابهفرار میگذارد.
او گفته ماشین برای پدرش بوده و قصدش این بوده که با خودرویش در خیابانها دوری بزند.
این جزییات کار را کمی برایمان سخت میکند. چطور قضاوت کنیم؟ دانشجوی فوقلیسانسی که سوار بر خودروی پدرش برای دور زدن آمده بوده چرا باید فرار را بر قرار ترجیح دهد؟
بد نیست زاویه نگاهمان را به ماجرا کمی تغییر دهیم. آیا به این فکر کردهایم که شاید هرکدام از ما یک وانتیِ درون داشته باشیم که در لحظاتی پایش را بگذارد روی گاز و هرچه دمدستش است تخریب کند و برود؟
بله. ممکن است. یک کارشناس معتقد است “وانتی” خودش یک قربانی است؛ قربانی ساختارهای جامعه و از کجا معلوم روزی ما هم مثل او قربانی نشویم؟
جنون در پس اختلاف طبقاتی
آرمان شهرکی در تحلیل ماجرای عبور وانتپیکان از کوچهای در خیابان شریعتی به فرارو گفت: به گمان من جنونِ آنی، خشونت یا رفتار غیرمتعارف راننده خودروی وانت در این فیلم، به فرضِ نرمال بودنِ حال او و عدم استفاده از مواد مخدر، میتواند واکنشی باشد به اختلاف طبقاتی در ایران و بهخصوص در تهران.
این پژوهشگر با اشاره به فاصله طبقاتی ادامه داد: در چنین شهری ضریب بروز رفتارهای خلاف عرف و فردگراییهای افراطی زیاد خواهد شد. اختلاف طبقاتی در وهله اول از اقتصاد آغاز میشود؛ اما در سایر حیطهها از جمله فرهنگ تسری مییابد.
به گفته این کارشناس اختلاف در نوع ماشینی که میرانید؛ نوع غذایی که میخورید؛ لباسی که میپوشید؛ فروشگاهی که خرید میکنید و همهوهمه در ایران تعبیر طبقاتی در ذهن شهروندان پدیدار کردهاست.
به اعتقاد شهرکی نباید قربانی را در این ماجرا متهم کنیم؛ چراکه راننده این وانت خود قربانی ساختارهاست.
این مدرس دانشگاه با ذکر مثالی از فیلم ادامه داد: در همان فیلم در ابتدا و قبل از آنکه وانتی رفتار جنونآمیز را از خودش بروز دهد ما کوچهای را میبینیم که ترافیک است و در این ترافیک ماشین النودی به زور میخواهد از پارکینگ به کوچه راهی باز کند و زودتر از ماشین قبلی وارد کوچه شود. با تماشای این این رفتار و این صحنه متوجه میشویم که این ساختار است که مشکل دارد.
آرمان شهرکی با اشاره به قانونگریزیِ حاکم در ذهن ایرانیها اظهار کرد: نوعی رسوب فکریِ ماحصل دههها زندگی در این کشور نیز شتاب اجتماعیِ مبتلا به مدرنیته و مدرنیزاسیون که نوعی تعجیل در کارها و عصبیت در زندگی و در سپهر عمومی بهبار میآورد.
او در ادامه درباره چندقطبیشدن جامعه ایرانی توضیح داد: جامعه ایران قطبهای مختلفی دارد و در ابعاد مختلف چندقطبی است. این میتوانست و کماکان میتواند یک فرصت برای توسعه کشور باشد. اما مشکل اینجاست که این قطبهای متضاد در حالتی از مخاصمه یا نزاع باهم بهسر میبرند؛ هیچ طبقه یا قطبی متعلقات و وجوه مشخصه قطب دیگر را قبول نداشته و آن را به دیده تحقیر مینگرد.
شهرکی گفت: وقتی که راننده وانت به زبان عامه تصمیم میگیرد که برود و همه ماشینها را لِه کند تا عبور کند به تعبیر من در چنین موقعیتی با یک مواجه طبقاتی روبرو هستیم یعنی با یک وضعیت ناب اجتماعی و نه کنش و واکنشهای روانی در سطح فردی.
به اعتقاد این کارشناس همچنین اختلاف طبقاتی میتواند سبب بروز رفتارهای خشونتآمیز شود. البته از بُعد روانشناختی نیز میتوان به این مسئله پرداخت اما از نظر من تحلیل جامعهشناختی در اینجا جوابگوتر است.
این پژوهشگر اجتماعی میگوید: فرهنگ شهروندی حتی شهرنشینی در ایران از یک دهه پیش بدینسو رو به زوال رفته که علتها و ادله گوناگونی دارد. میزان تمرین مردم ایران برای “حضور” در شهرها بسیار قلیل است.
به گفته شهرکی تمرین برای این حضور آنقدر کم است که به محضی که پایمان را از خانه و خانواده یا محیط شخصی که با تسامح میتوان آن را نوعی اقلیم شخصی و محرمانه درنظرگرفت؛ بیرون بگذاریم کنشها و واکنشهایمان حالتی از افراط و تفریط بهخود میگیرد؛ پس از دیدن یا رویت صحنه یک سانحه رانندگی یا کار به زدوخورد میکشد یا عکس سلفی گرفتن با نعشها و جنازهها.
تعطیلات اخلاق
این کارشناس همچنین در ادامه گفت: البته اضافه کنم که جامعهشناسی یک ساحت دارد اخلاق ساحتی دیگر. بنده از اختلاف طبقاتی و حالتی از شتاب اجتماعی گفتم اما از اخلاق سخنی نگفتم.
وی تاکید کرد: کوبیدن عمدی به اتومبیل دیگری کم از بالارفتن از دیوار خانه او ندارد. تجاوز به حریم شخصی اوست مرادم این است که علاوه بر رفتاری خلاف عرف اجتماعی کنشی غیراخلاقی نیز هست.
شهرکی همچنین با ذکر مثالی در اینباره توضیح داد: شما میتوانید در ذهنتان یا در اثری هنری که خلق میکنید قوه خیال خود را آزاد کنید و مسیری خلاف عرف پی بگیرید مثلا بسیاری از آثار نقاشی دادائیستها در دهه بیست و سی یا سبک زندگی هیپیوار جوانان در دهه ی شصت در اروپا و آمریکا سبک و رویهای خلاف عرف تلقی میشد؛ ضداجتماع، اما حتی همان رفتارها و آثار نیز بسیار موقتی، با عمری کوتاه و مخاطبینی خاص بود.
به گفته این پژوهشگر در کوچه و خیابان حتی راه رفتن شما باید در چهارچوبی باشد که راه رفتن دیگران را مخدوش نکند و بهطور طبیعی با عرف و اخلاق تنظیم و کوک میشود.
آرمان شهرکی همچنین معتقد است که ما تمرین نکردهایم که اگر در ترافیک ماندیم پرخاش نکنیم؛ همانگونه که تمرین نکردهایم اگر در صف نان معطل شدیم بلافاصله یقه شاطر بینوا را نگیریم. عزا و شادی ما در بسیاری موارد حقوق شهروندی اعضای اجتماعی را که در آن زیست میکنیم مخدوش میکند.
او در ادامه با اشاره بهاینکه مرزهای اخلاقیات در ایران بسیار کمرنگ و محو شده گفت: بسیاری از گزارهها و کنشهایی که در همهجای جهان و در هر بستری نوعی عمل غیراخلاقی محسوب میشود در ایران کنونی اخلاقی و خوب است.
این کارشناس همچنین اظهار کرد: وقتی اخلاقیات و عرف که دو منبع عمده برای تولید یک زیستِ جمعی و آرام است ته کشیده؛ جنبههای تاریکی در ذات سیال آدم برجسته و دستبهکار میشوند.
وی با اشاره به سرنوشت آدلف آیشمن عامل کشتار یهودیان اظهار کرد: پس از اینکه آیشمن توسط موساد ربوده شد تا محاکمه شود هانا آرنت فیلسوف آلمانی خواست تا از طرف هفتهنامه نیویورکر از دادگاه آیشمن گزارشی تهیه کند. آیشمن طی محاکمه درون یک اتاقک شیشهای بود و به گفته آرنت با او مانند یک هیولا رفتار میشد.
شهرکی ادامه داد: آیشمن در نظر آرنت در بُنبستی گرفتار شده بود که مجبور به انجام چنین جنایاتی میشد و توان “تفکر” نداشت.
وی با اشاره به نتیجه آرنت از این پژوهش گفت: آرنت معتقد است که چهبسا در وجود تکتک ما یک آیشمن کوچک باشد. حتی در وجود قربانیان هولوکاست؛ سران یهودی که با نازیها همکاری کردند.
آرمان شهرکی به اینترتیب نتیجه میگیرد که “وقتی تفکر تعطیل شد؛ اخلاقیات و عرف هم در ذهن و روح فرد تعطیل میشود”.
به گفته این پژوهشگر اجتماعی تفکر کردن، اخلاقی عملکردن، پیرو عرف بودن اما درهرحال و بههر نوعش سخت است؛ ساختار و روح کلی حاکم بر هرجامعهای باید مشوق اخلاقیات، رعایت عرف و تفکر باشد وگرنه افراد به هربهانهای به سیم آخر میزنند؛ در پارهای موارد حق دارند و در بسیاری موارد نه.