پس از آن کمدین علی مشهدی آمد و باز هم به سراغ خاطرات سربازی خود رفت. او ابتدا از نصایحی که سرگروهبان نصف شبی در روزهای آخر خدمت برای آدم شدن به او کرده بود گفت و بعد هم داستان کش رفتن هندوانه های تیمسار را تعریف کرد.
در ادامه یکی ازحاضران مهمانانی که همراهش آمده بودند را معرفی کرد. گروهی مبارز از کودک و نوجوان مبتلا به سرطان که شیمی درمانی را پشت سر گذاشته بودند.
و اما در قسمت دیگر نوبت به آخرین مهمان فصل سوم «خندوانه» رسید و مصطفی زمانی در جایگاه حاضر شد.
با ورود مصطفی زمانی جوان از او خواست تا در چند سوال راجع به ویژگی های یکدیگر حدس بزنند. در این بین سوالات به شناخت از فوتبال رسید و زمانی راجع به آن گفت: من می توانم بگویم فوتبال را به اندازه خانواده ام می شناسم و یکی از عشق های اساسی من بازی های جام ملت ها است.
وی ادامه داد: من از بچگی عاشق پرسپولیس بودم تا الان و پدرم هم از شدت علاقه و استرس به این تیم نمی تواند بازی ها را ببیند.
جوان در این باره اظهار داشت: پدر من هم بسیار پرسپولیسی است، ولی در تربیت من در این امر به شدت نا موفق بوده؛ چون در حال حاضر هیچ چیز از فوتبال نمی دانم.
حدس بعدی جوان راجع به مصطفی زمانی به راحت گریه کردن او برمی گشت. حدسی که زمانی در پاسخ به آن گفت: نه، اتفاقأ خیلی کم گریه می کنم و حتی در خانواده می گویند که هیچ واکنشی نسبت به اتفاقات ندارم.
سپس رامبد جوان پرسید: در یک سال گذشته عاشق شدی؟ و مصطفی زمانی جواب داد: بله، چون خیلی ضعیف شده بودم و به نظرم این باعث می شود تا در طرف مقابل چیزی را ببینی که در خودت نیست.
زمانی در ادامه راجع به یکی از ویژگیهای رامبد جوان حدس زد: به نظرم تو یکی از غمگینترین آدمهایی هستی که در تنهایی خودت به غمهایت فکر میکنی و پی میبری.
و جوان با نگاهش این موضوع را تایید کرد و گفت: من غم را درک کرده ام اما آدم خیلی غمگینی نیستم.
بعد از این حدسیات نوبت به «شهرزاد» رسید و زمانی در این باره اظهار کرد: کار در این پروژه آنقدر درست انجام شد و پیش رفت که خیال همه راحت بود. از طرف دیگر آقای فتحی کار را کاملا می شناسد و این اتفاق کمک بزرگی برای همه ما بود.
در این بین «جناب خان» هم به جمع پیوست و با گردنبند مرغ آمینی که انداخته بود، باز هم از رقابت تنگاتنگ بین ترانه علیدوستی و خودش برای انتخاب نقش «شهرزاد» گفت.
پس از این مصطفی زمانی همکاری با شهاب حسینی در «شهرزاد» را دوستی دلنشنین خواند و از پختگی و اخلاق بی نظیر او تعریف کرد. وی همچنین علیدوستی را به عنوان یک پارتنر خیلی خوب و هنرمند مردمی معرفی کرد.
20 ثانیه لبخند ویژه مهمان، اتفاق دیگری بود که بعد از آن زمانی با ناراحتی گفت: کار سختی بود و موجب شد بفهمم خندیدن بلد نیستم!
در نهایت قسمت پایانی برنامه نیز با آرزوی شادی واقعی، سلامتی و پر روزی بودن برای همه به آخر رسید.
گزارش از فاطمه شهدوست