تخریب مزارهای شهدا فرهنگکُشی است
هرازنو: محمدرضا سنگری، نویسنده و پژوهشگر دینی در یادداشتی نسبت به مسئله ساماندهی گلزارهای شهدا واکنش نشان داد.
این استاد دانشگاه و شاعر آئینی در وشتاری که در اختیار قرار داده، نوشته است:
ما در جامعه، سازهها و عناصری داریم که وجه هویت بخشی دارند که اگر نادیده گرفته شوند، نوعی سرگردانی هویتی در جامعه ایجاد میشود.
در دوره معاصر، بزرگترین عنصر هویتبخش ما انقلاب اسلامی بخصوص هشت سال جنگ تحمیلی است که ریشه در فرهنگ عاشورا دارد و به تعبیر رهبری، گنج بزرگ و بیپایانی است که از طریق آن، میتوانیم نسلهای آینده را سیراب کنیم و وظیفه ماست که به استخراج این سرمایه بزرگ بپردازیم.
من در جنگ حضور داشتم و پیوستگی و ارتباط بین دفاع مقدس و عاشورا را احساس کردم و همین مسئله، زمینهای شد تا در کتابی با عنوان «پیوند دو فرهنگ» به بررسی مصداقهای مشترک آنها مثل وصیتنامهها، پیشانیبند، شعارها و… بپردازم.
هر انقلاب و رخدادی، ردّ پا و به تعبیری نشانهایی دارد که نشاندهنده تفکر و اندیشه آن انقلاب است و با حفظ این نمادها که به حوزههای استعاری نزدیک هستند، میتوانیم فضای لازم برای شناخت دقیقتر و عمیقتر آن انقلاب را به دست آوریم.
این نمادها، موزههای گویای انقلاب هستند اما امروز، متاسفانه بسیاری از آنها مثل شعارها، دیوارنوشتهها و سنگمزارها از بین رفتهاند.
سنگمزارها، نمادهایی هستند که دقت در آنها، راهی است تا برخی از عظمتها، باورها و هنجارهایی را که در فرهنگ دفاع مقدس وجود داشته است، متوجه شویم، اما اگر اینها از بین بروند، خود به خود، بخشی از سرمایههای عظیم برای درک دفاع مقدس را از دست داده ایم.
به همان اندازه که کوشش میکنیم یاد و نام شهدا را حفظ کنیم باید تمام نشانهها و نمادهای آنها حتی جزئیترینشان را هم نگهداری و پاسبانی کنیم چرا که اینها بخشی از سرمایههای ما هستند که همیشه باید درباره آنها دقت داشته باشیم.
سنگمزارها بخشی از نمادهای جبهه و کتاب گشودهای برای نسل امروز است و برداشتن آنها به بهانه یکسانسازی مزارهای شهدا، ستم و بیداد بزرگی در حق دفاع مقدس است.
کسانی که مزارهای شهدا را به این بهانه تخریب میکنند، دقیقا در جبهه دشمن قرار میگیرند که بدنبال از بین بردن فرهنگ دفاع مقدس و ارزشهای آن است.
این فرهنگکُشی کمتر از شهیدکُشی نیست، اگر کسی چنین فرهنگی را از بین میبرد، در قتل عام شهیدان ما سهیم است چرا که فرهنگ شهادت و ردّ پاهای آن را از بین میبرند و مانند این است که نسلی را دوباره به شهادت میرسانند.
متولیان ساماندهی مزارهای شهدا، استدلالهای مختلفی برای کار خودشان میکنند مثل این که میگویند نمای ظاهری مزارها خوب نیست که این نوع نگاه و تصمیمگیری، براساس تحلیل ظاهری است. در قبرستان وادیالسلام به عنوان بزرگترین قبرستان دنیا یا باب الصغیر مزارهای زیادی داریم که به شکلها و در اندازه های مختلف قرار دارند، البته شایعاتی هم درباره وجه اقتصادی این طرح وجود دارد که معلوم نیست حقیقت دارد یا نه.
در برخی موارد هم عنوان میشود که خود خانواده شهدا خواستار این کار هستند اما معلوم نیست که کدام خانوادهها رضایت دادند و گزارش مشخصی از این درخواستها وجود ندارد و اصلا مگر رضایت چند خانواده، دلیل میشود که با همه مزارهای شهدا چنین رفتاری داشته باشیم؟
یکی دیگر از استدلالهای متولیان این کار این است که میخواهیم مزارهای شهدا را که در حال از بین رفتن هستند، بهسازی کنیم در حالی که ما براساس اعتقادات فقهی خود، بعد از 30 سال میتوانیم مزار درگذشتگان خودمان را تغییر دهیم، اما درباره مزار شهید، چنین اجازهای نداریم و کسی حق برداشتن سنگ مزار، تخریب و از بین بردن آن را ندارد.
اگر نگاه بدبینانهتری به این مسئله داشته باشیم و از بین رفتن مزارهای شهدا را عمدی بدانیم، آگاهانه یا ناآگاهانه، بخشی از فرهنگ دفاع مقدس ما با این کار حذف میشود.
برخی از مزارهای شهدا، معنی خاصی دارند، به طور مثال، شعری که روی سنگ مزار نوشته شده یا وصیتنامهای که شهید درباره مزارش کرده است و یا برخی از مزارها که به یک فرهنگ خاص برمیگردند و بخشی از هویت بومی- محلی هستند، به واسطه طرح همسانسازی از بین میروند و حتی میتوان گفت در برخی موارد مقابل وصیت شهید قرار میگیریم.
در چنین وضعیتی، دیگر نمیتوانیم حتی کار تطبیقی و مطالعاتی بکنیم و تفاوتهای بومی- محلی خود را نشان دهیم چرا که تمام عناصر مزارهای شهدا از بین رفتهاند.
تخریب مزارهای شهدا، در واقع انهدام موزههای دفاع مقدس است، همانند راهیان نور که درآن سعی میشود تا حد ممکن وضعیت مثل زمان جبهه باشد تا تصویری نسبی درباره دفاع مقدس در ذهن بیینده شکل گیرد، مزارها و سنگ قبرهای شهدا هم بخشی از فرهنگ دفاع مقدس هستند و باید حفظ شوند.
در یکسانسازی مزارهای شهدا، چیزی از این فرهنگ باقی نمیماند و به تعبیر آقای کمری، همه نمادها و اثرنشانها گم میشوند که این کار، در واقع، انهدام فرهنگی دفاع مقدس است.
برخی یکسانسازی و همسانسازی مزارها را امری معمول در جهان میدانند اما اگر ما برای همراهی با فرهنگ دیگران و جهانی شدن، از فرهنگ خودمان عقبنشینی کنیم در واقع از انقلاب اسلامی، عقبنشینی کردهایم و به همین دلیل نمیتوانیم بگوییم برای جهانی شدن باید از ارزشهای خودمان فاصله بگیریم و به طور مثال مزارهای شهدایمان را همسانسازی کنیم.
من گورستانهای کشورهایی مثل فرانسه و انگلیس را دیده ام، در این گورستانها، سعی کردهاند مزارها را به همان شکلی که بوده، نگه دارند و نشانهها و نمادهای آن را از بین نبرند چرا که آنها یادآور گذشته است و میتوان از آنها استفاده کرد.
در هیچ کجای دنیا، چنین تفکری نیست که آثار و نشانههای تاریخی- فرهنگی خود را از بین ببند، بلکه آنها را به همان صورتی که است، نگه میدارند، تنها تفکری مثل تفکر وهابی است که سعی میکند همه مزارها و نشانههای آنها را از بین ببرد.
حتی اگر در جایی چنین کاری کرده باشند، دلیل موجهی نمیشود تا ما هم چنین کاری کنیم چرا که ما باید فرهنگ خودمان را داشته باشیم در غیر این صورت، دچار هویتباختگی میشویم.
مزارهای شهدا، فصلی از کتاب انقلاب هستند که با استناد به آنها میتوانیم در برابر کسانی که میخواهند آرمانهای شهدا را انکار کنند، بایستیم. حذف این فصل از کتاب انقلاب، بزرگترین خیانت به فرهنگ دفاع مقدس است و کسانی که چنین کاری میکنند، کمتر از کسانی که جنایت و ترور فرهنگی میکنند، نیستند اما متأسفانه این اتفاق در حال رخ دادن است.
کسی باید دوربین بردارد و از تمام این نمادهای دفاع مقدس، تصویر بگیرد تا نشان بدهیم که چقدر از این نمادها به بهانه یکسانسازی از بین رفتهاند و از طرف دیگر، بتوانیم این نمادها را به عنوان اسناد دفاع مقدس ثبت کنیم.
از بین بردن بردن نمادهای مزار شهدا، خیانتی نابخشودنی است و باید به سرعت و شدت از ادامه این طرح یکسانسازی جلوگیری کنند، ما باید مزارهای شهدا را به عنوان اسناد ملی، فرهنگی، مذهبی و انقلابی خودمان، به همان صورتی که است حفظ کنیم.
امیدوارم کسانی که توانش را دارند، زودتر کاری در این باره کنند چرا که این موضوع امروز، فوریت دارد و اگر تعلل کنیم بخشی از فرهنگمان از بین میرود که دیگر امکان بازسازی ندارد.
ما اگر در سیره اهل بیت(ع) دقت کنیم میبینیم که ائمه، نسبت به حفظ و نگهداری وسائل و ابزارهای پیامبر(ص) اهمیت میدادند و حفظ نمادها و نشانههای گذشتگان در تاریخ اهل سنت و تشیع سابقه دارد، به طور مثال، امام حسین(ع) در کربلا با لباس پیامبر حاضر میشود یا حاکمان عثمانی افتخار می کردند که عبای پیامبر را بر دوش میکنند.
این نشانهها، ابزاری هستند که از طریق آنها میتوانیم بسیاری از اتفاقات تاریخی را بررسی کنیم و حتی از آنها به عنوان برهان و دلیل استفاده کنیم و اگر دقت کنیم میبینیم که نه در میان اهل سنت و نه اهل تشیع، از بین بردن نمادها، رسم نبوده و در واقع، موزه هم برای حفظ چنین نمادهایی ایجاد شده است.
نکته پایانی درباره نحوه رضایت گرفتن از خانوادههای شهدا که نورچشم ما هستند، این است که برخی متولیان طرح یکسانسازی مزارهای شهدا ممکن است برای خانوادههای شهدا، چشماندازهای آینده این طرح را ترسیم نمیکنند و طوری القا میکنند که با یکسانسازی مزارها درصدد خدمت به شهدا و خانواده آنها هستند تا بتوانند رضایت این خانوادهها را بگیرند اما امیدوارم چینن کار نادرستی برای فرهنگزدایی از دفاع مقدس صورت نگیرد.
منبع:فارس