تا چند وقت پیش فعل «هک کردن» را بیشتر در کنار خبرهای دزدی و کلاه برداری می دیدیم؛ اخباری که بیشتر جنبه اقتصادی داشتند. اما حالا روند اتفاقات طوری پیش می رود که «هک کردن» در کنار مسائل اجتماعی به چشم می خورد.
تا چند وقت پیش فعل «هک کردن» را بیشتر در کنار خبرهای دزدی و کلاه برداری می دیدیم؛ اخباری که بیشتر جنبه اقتصادی داشتند. اما حالا روند اتفاقات طوری پیش می رود که «هک کردن» در کنار مسائل اجتماعی به چشم می خورد. حالا اصل اطلاعات، رازشمند شده اند و به نظر می رسد هر کسی که بتواند اطلاعات بیشتری درباره دیگران به دست بیاورد خوشحال تر و البته موفق تر است. داغ بودن بازار رقابت بر سر به دست آوردن اطلاعات را آن هم اطلاعاتی که اغلب در رده «شخصی» قرار دارند می شوند از اتفاقات اخیر فهمید.
وقتی خبر درز اطلاعات مشترکان ایرانسل دهان به دهان چرخید یا همین طور خبر هک شدن تعداد زیادی از کاربران تلگرام به سوژه داغ رسانه ها تبدیل شد، می شد به خوبی فهمید که اتفاقاتی زیر پوست جامعه ایرانی در جریان است. اصلا چرا راه دور برویم؛ قبل از همه این اتفاق ها خیلی از ما بارها پیامکی دریافت کرده بودیم با این مضمون که اگر به همسر، پارتنر و… خود شک دارید به فلان آدرس بروید و از این طریق صفحه او را در تلگرام یا هر جای دیگر هک کنید.
اغلب ما هم وقتی با این موارد رو به رو می شویم یا خبر هک شدن اپراتور تلفن همراه و کاربران تلگرام را می شنویم با خودمان می گوییم که هر روز دارد بر تعداد سودجوها اضافه می شود. اما کمتر کسی به این نکته توجه می کند که این بازار، خریدارانی هم دارد که فروشندگانش اینقدر پرشور به فعالیت شان ادامه می دهند.
وقتی پیامکی بارها برای عده ای ارسال می شود معنی اش این است که ارسال کننده پیامک از کارش نتیجه گرفته است. اینجاست که باید از خودمان بپرسیم چه اتفاقی افتاده است که ما اینقدر تشنه اطلاعات شخصی همدیگر شده ایم؟ آیا کنجکاوی مان زیاد شده یا پای موضوع دیگری در میان است؟
قلاب در برکه خالی
وقتی حرف از هک کردن می شود، این سوال پیش می آید که آیا واقعا دسترسی به اطلاعات کاربران شبکه های مختلف مجازی مخصوصا تلگرام به همین راحتی است؟ سجاد احمدیان، کارشناس شبکه و مخابرات است، دستی هم بر آتش برنامه نویسی دارد و حتی در سطح بین المللی فعالیت می کند.
او در جواب این سوال می گوید: «نه، هک کردن که به این راحتی نیست. متاسفانه رسانه های مختلف، تصویری از یک هکر ارائه می کنند که حتی نوجوانی با اطلاعات ابتدایی را هم شامل می شود. این طوری ست که خیلی ها فکر می کنند اگر کسی کمی علم رایانه بداند می تواند به راحتی به صفحات شخصی افراد نفوذ کند، در حالی که این تفکر صحیح نیست.
البته هیچ شبکه ای به طور صددرصد در برابر نفوذ ایمن نیست، اما این کار هم کار هر کسی نیست که بشود با یک پیامک مشتری اش شد. حتی اگر افراد خیلی هم حرفه ای باشند باز راه سختی در پیش دارند و احتمال موفقیت شان چندان بالا نیست». با این توضیحات باید دوباره قانع شویم که این پیامک های تبلیغاتی را خیلی جدی نگیریم.
خیلی ها با ترس و لرز در تلگرام فعالیت می کنند و مدام نگران هستند که اطلاعات شخصی شان لو برود. احمدیان اطمینان می دهد که با خیال راحت در تلگرام فعال باشیم: «این خبر که اطلاعات تعداد زیادی از کرابران تلگرام هک شده است به این معنی نبوده که هک کننده ها حالا می توانند هر کار می خواهد با کانت کاربر بکنند.
مثلا پیام هایش را بخوانند یا از طرف او پیام ارسال کنند بلکه در این حد بوده که شماره تلفن برخی از کاربرها در اختیار هک کننده قرار گرفته است. مثلا او فهمیده صاحب فلان یوزر با فلان شماره تلفن به تلگرام وارد شده است.
البته همین هم نوعی نفوذ محسوب می شود اما تلگرام هم اعلام کرده که قبلا هم درباره ایمن تر کردن اکانت ها هشدار داده بوده و کاربرها باید در عین حال که از ورود دو مرحله ای برای راه اندازی اکانت شان استفاده می کنند با رفتن به تنظیمات تلگرام بفهمند که آیا سیستم دیگری در حال استفاده از اکانت آنها است یا نه. با وجود این اتفاقات باید بگویم هک کردن تلگرام آن هم به نحوی که بشود پیام های افراد را خواند کار هر کسی نیست و حتی حرفه ای ها هم مسیر بسیار سختی برای چنین هدف پیش رو دارند.»
بی اعتمادی، کارمان را می سازد
میل به سرک کشیدن در امور دیگران یک چیز است و هک کردن یک حساب کاربری برای فروش اطلاعاتش به نزدیکان افراد چیزی دیگری ست.
حسین کاظمی، جامعه شناس هم فرق زیادی بین این دو قائل است و توضیح می دهد که چرا ما اینقدر تشنه به دست آوردن اطلاعات همدیگر شده ایم. او می گوید: «اول از همه این را بگویم که جامعه در همه ابعاد رشد نکرده و توسعه نیافته است. مثلا با وجود ورود تکنولوژی هنوز زندگی ها آنقدر مدرن نشده که سبک زندگی در خور این تکنولوژی هم پذیرفته شود.
یعنی ما با در اختیار داشتن چنین تکنولوژی هایی دائما می توانیم فضاهای شخصی غیرقابل رصد برای خودمان درست کنیم که در گذشته ممکن نبود. مثلا زنان و مردان نهایتا در محیط های شغلی می توانستند فضایی جدا از شریک زندگی شان داشته باشند که آن محیط ها هم به نوعی قابل رصد بود اما الان همان مرد ایرانی قدیمی، همن زن ایرانی قدیمی احساس می کند افسار زندگی آن طور که می خواهد در دسترسش نیست و طرف مقابلش می تواند برای خودش فضاهایی داشته باشد که او روح هم از آنچه ممکن است در آنها بگذرد بی خبر است.
همین مساله یک احساس ناامنی به افراد می دهد. باعث می شود آنها دائما احساس خطر کنند و این احساس خطر را از طریق نفوذ به حوزه های شخصی طرف مقابل کنترل کنند».
امان از دست رسانه ها
کاظمی، بی اعتمادی را هم که خیلی ها نسبت به هم دارند، نتیجه زندگی مدرن می داند: «البته نمی توان منکر رواج بی اعتمادی در جامعه شد. این بی اعتمادی که حاصل زندگی مدرن است و رسانه ها به آن دامن می زنند و در صورت کنترل و ترمیم نشدن می تواند کار یک جامعه را بسازد. در این میانه بازار داغی هم برای سودجویان درست می شود.
وقتی رسانه ها طوری عمل می کنند که کوچکترین رفتار یک نفر به سرعت تبدیل به سوژه داغ دنیای مجازی می شود و یا این همه آدم، مشتاق کنترل رفتار دیگری در فضای مجازی هستند، طبیعی است که خیلی ها با خوشان بگویند چرا ما از این فرصت استفاده نکنیم، حتی به دروغ.
اینها همه برای ما هشدار است. مثلا وقتی ما می بینیم در جامعه بیشتر تلاش بازاریاب ها برای فروش محصولات شان دروغ گفتن درباره تاثیرات جنسی یک کلاست می توانیم به یک سری مشکلات در آن جامعه پی ببریم و حالا هم وقتی یک بازاریاب از طریق وسوسه افراد برای سردرآوردن از کارهای مجازی شریک زندگی شان سعی می کند مشتری را صید کند یعنی یک جای کار در آن جامعه می لنگد».
روشنفکر باشیم یا سنتی؟
این جامعه شناس در جواب اینکه این بی اعتمادی زاییده چه چیزی ست، می گوید: «زاییده زندگی ناهمگون ما. این بی اعتمادی از خواص دوران گذار است. دورانی که در آن مرد خانواده نه می تواند همسرش را از تلفن و اینترنت دور کند و نه می تواند با خیال حرف زدن همسرش با یک مرد غریبه سر راحت بر بالین بگذارد، یا زنی که نه آنقدر سنتی است که از حرف زدن شوهرش ابراز ناراحتی کند و نه آنقدر به اصطلاح مدرن شده که این حرف زدن ها شک را در دلش بیدار نکند.
ما الان در دوره ای هستیم که افراد مجبورند در ظاهر حریم خصوصی هم را رعایت کنند، یعنی رعایت نکردن حریم خصوصی به صورت آشکار یک ضدارزش است و موجب برچسب خوردن روی فرد می شود. اما خیلی از افراد قلبا به لزوم رعایت این حریم معتقد نیستند. همین زندگی چند لایه و نامتوازن باعث می شود که بازار سرک کشیدن های پنهانی داغ شود. این نوع بی اعتمادی که جواز بروز علنی پیدا نمی کند به نظر من خطرناک تر از آن نوع بی اعتمادی است که عیان است و طلب اعتمادسازی می کند».