در برابر عظمت رهبر ایران گریستم
هرازنو: مل طنانه شاعره لبنانی میگوید انتشار شعر مقاومت در کشورهای حاشیه خلیج فارس ممنوع است، زیرا امرای عرب این کشورها تنها دوست دارند مدح بشوند.
نام امل طنانه را چندی قبل شنیده بودیم. در حاشیه یکی از دیدارهای سالانه شعرا با مقام معظم رهبری. میدانستیم بانوی شاعری لبنانی است که شعری شورانگیز در آن دیدار خوانده است و تحسین بسیاری را نیز برانگیخته است اما به هر تقدیر بیش از این چیزی از او دستگیرمان نشده بود. برگزاری یک جشنواره ادبی موسیقایی در تهران اما بهانه حضور دوباره وی در تهران شده بود و بهانهای برای دیدار با این شاعر زن دنیای عرب و مقاوت اسلامی. دعوت را پذیرفت و در عصر یک روز گرم تابستانی ساعاتی را میهمان ما شد. طنانه بسیار گرم و گیرا صحبت میکرد و در مواقعی حتی نمیتوانست جلوی احساسات خود را بگیرد، این مساله به ویژه در زمانی که از او خواستیم خاطره دیدارش با رهبر انقلاب را برای ما بازگو کند، بسیار مشهود بود.
طبیعی بود که برای آشنایی بیشر با او از او بخواهیم که خود را برای ما بیشتر معرفی کند. صحبتش را بعد از یاد خدا و صلوات بر رسول خاتم اینگونه شروع میکند: من اصالتا اهل لبنان هستم اما برای زندگی بین لبنان و سوریه دائما در حال رفت و آمد بودهام و به نوعی میشود گفت که دو تابعیتی هستم و هر دو کشور وطن من هستند.
صحبت در ادامه به سوال درباره آثار ادبیاش رسید و پاسخ ما این بود: من دو دیوان شعر دارم و تعدادی دفتر شعر برای کودکان و ۳۵۰ نمایشنامه ادبی برای کودکان و در کنارش ۱۵۰ قطعه شعر برای کودکان.
یاد ایران، شعر و شاعرانش
میدانستیم که خانم طنانه چندین بار به ایران سفر کرده است. همین مساله بهانهای شد تا از او سوال کنیم که در قالب این سفرها و در فضای فعالیت ادبی خود تا چه اندازه با شعر و ادبیات امروز ایران آشناست؟ پاسخش این بود که چهار سفر به ایران داشته و جدای از این سفرها همیشه شعر معاصر ایران را دوست داشته و آن را تا حد امکان پیگری میکرده است. برایش مسالهمندی شعر معاصر ایران و توجه به موضوعات خاص در این شعر بسیار قابل توجه بود و در میان شاعران پس از انقلاب اشعار طاهره صفارزاده و حمید سبزواری را بسیار پسندیده بود .
آشنایان غریب
همین باعث شد که توجهمان به این مساله جلب شود که شعر انقلاب در میان جریانهای ادبی جهان عرب به ویژه در کشورهای محور مقاومت اسلامی چقدر شناخته شده است؟
امل طنانه در پاسخ به این سوال به ما گفت: تبادل فرهنگی میان ادبیات فارسی و عربی به طور ملی بسیار کم است و در این میان سهم ادبیات معاصر این دو نیز برای ترجمه و تبادل بسیار اندک است. البته چند کانون فرهنگی وجود دارد که ترجمه آثار فارسی را به عربی دنبال کرده اما تنها کسانی که به طور جدی شعر را دنبال میکنند، از شعر معاصر فارسی و جریانات آن کمی مطلع هستند. این را هم باید بگویم که تلاشهایی از سوی شاعران چند کشور عربی برای برقراری تماس ادبی میان ایران و آن کشورها انجام شد اما در نهایت به نتیجه مطلوبی نرسید.
جوابش ما را به فکراین سوال انداخت که چرا کشورهای همکار و موافق با هم حول محور مقاومت اسلامی در منطقه، از منظر ادبی و حول مساله واحدی با عنوان ادبیات انقلابی و ادبیات مقاومت با هم اشتراک نظر و تبادل فکری ندارند؟ چرا شعر انقلاب اسلامی به آن کشورها راه پیدا نکرده و شعر مقاومت کشورهای مقاومت اسلامی در ایران کمتر شنیده میشود؟
نبود تبادل ادبی؛ ضعف کشورهای محور مقاومت
طنانه در پاسخ به این سوال عنوان کرد که این اتفاق را ناشی از ضعف جریان متقابل ترجمه در میان این کشورها میداند وگفت: جالب است بدانید من کتابهایی از ایران درباره ادبیات و شعر مقاومت خواندم که شگفتزدهام کرد. نویسندگان این کتابها انگار خود زاده و بزرگ شده در لبنان بودهاند و از همه مصائب تاریخی این کشور مطلعاند. من هم بر این مساله با شما اشتراک نظر دارم که جریان ترجمه متقابل میان ما ضعیف است و البته ترجمههای موجود هم مانع از این هستند که شعر با حال و هوای زبان مادری سروده شدهاش و با همان حس قابل خوانش شود.
در حال و هوای بحث پیرامون شعر مقاومت از طنانه سوال کردیم که چرا جریان شعر مقاومت در کشورهای عربی این روزها کمرنگتر از گذشته است و شور شاعرانی چون محمود درویش را نمیشود در میان شاعران امروز دنیای عرب دید و صدای شاعران موجود نیز به طور معمول بیشتر از شهر خودشان به جایی نمیرسد.
طنانه در پاسخ به این سوال عنوان کرد که افول جریان شعر مقاومت را قبول ندارد و کشورهای حوزه مقاومت اسلامی را آکنده از شاعران مستعد و خوشآتیه دیده است؛ شاعرانی جوان که به قول او کمتر از محمود درویش مستعد نیستند اما مساله این است که شعر مقاومت امروز در کشورهای محور مقاومت در رسانهها جایی پیدا نمیکند.
وی ادامه میدهد که رسانههای محلی آنقدر به مسائلی پیچیده مانند جنگ با تروریسم مشغول هستند که دیگر جایی برای شعر در آنها نیست.
روایتی از جشنواره شعر ابوظبی
وی در همین زمینه گریزی نیز به نبود آزادی بیان در کشورهای عربی زده و میگوید: دفاتر شعر من برای انتشار در کشورهای حوزه خلیج فارس ممنوع اعلام شده است. علتش هم این است که در آنها صحبت از مقاومت اسلامی شده است. امرای عرب کشورهای حاشیه خلیج فارس تنها دوست دارند مدح بشوند و نه شعری که آنها را به خاطر نبودن در صف اول مقاومت نکوهش میکند.
صحبت که به اینجا رسید از او خواستم تا ماجرای حضورش در فستیوال معروف شعر دنیای عرب در امارات را تعرف کند و علت مردود اعلام شدنش در این جشنواره را.
طنانه پاسخ ما را اینگونه داد: من قصیدهای دارم که آن را برای مادران فلسطینی سرودهام. مادرانی که هنوز کلید خانههای غصب شده از خود در فلسطین را دارند. این قصیده را در فستیوال ابوظبی شرکت دادم. همه شعرای عرب که این شعر را خوانده بودند بر برتری آن اذعان داشتند اما توصیه میکردند از خوانش آن در فستیوال منصرف شوم. من در نهایت تصمیم به خواندنش گرفتم و همین مساله باعث شد به نوعی از جریان فستیوال کنار گذاشته شوم. البته به نظرم چیزی را از دست ندادم و حتی فکر میکنم توانستم به هدف مطلوبم برسم. راستش را بخواهید ترجیح دادم به جای پول صاحب نور شوم. همه چیز را نمیشود در این عالم مادی حساب و کتاب کرد. برخی مواقع پیش میآید که حساب و کتاب فراتر از این جهان است و من آن را ترجیح دادم.
وی در ادامه نیز گفت: من همیشه دوست داشته و دارم که به سفر حج برویم اما امروز شاهدیم که سرزمین مقدس مکه و مدینه مانند مسجد القصی در اشغال است. نرفتنم به حج در سالهای اخیر نیز به همین بهانه بوده است و در واقع توجه به چیزهایی که میشود در غیر از دنیا به دست آورد.
عظمت رهبر ایران من را از خود بیخود میکند
صحبت را به دیدار چند سال قبل او با رهبر انقلاب اسلامی و شعر خوانی در محضر ایشان رساندیم و خواستیم فضای آن جلسه را توصیف کند.
برافروخته شدو به خوبی میشد هیجان را در چهرهاش دید. گفت: من کسی نیستم که بخواهم درباره رهبر معظم انقلاب اسلامی صحبت کنم. همین الان هم که نام ایشان را می برم هیجان زدهام. تصور نمیکردم بتوانم در آن سفر به دیدار ایشان نائل شوم ولی این اتفاق افتاد. شعری تقدیم ایشان کردم که معنایش این بود: من به عنوان یک شهروند عرب، دردهای زیادی دارم اما کافی است تا شما یک لحظه به من نگاه کنید تا این دردها ساکت شود. خاطرم هست که در این شعرخوانی احساسات بر من غلبه کرد و گریستم. واقعیت این است که در مقابل عظمت رهبر انقلاب اسلامی آدم نمیتواند نگرید. اینها دست من نبود. اظهارنظرهای ایشان هم برای من قوت قلب زیادی داشت کما اینکه همواره همینطور بوده است.
و اما آینده
آخرین سوالمان از امل طنانه، سوالی کوتاه بود که معنایش برای ما قابل اعتنا میتوانست باشد. از او خواستیم درباره آینده صحبت کند. درباره آنچه که در پیشانی نوشت کشورش میبیند. پاسخش عجیب بود و کوتاه و البته تاثیرگذار. به روی ما خندید و گفت آینده انشالله تنها پیروزی است.
منبع:مهر