ماهنامه دیار – سحر عصرآزاد، بیتا موسوی: لقب بازیگران پرفروش سال 94 در حالی به رضا عطاران و ویشکاآسایش تعلق گرفت که آنها فیلم «نهنگ عنبر» را بر اکران سینماها و اندکی بعد در شبکه نمایش خانگی داشتند. زوج پرفروغی که پیشتر در «ورود آقایان ممنوع» ترکیب جذابی را در کنار هم شکل دادند و مخاطب به این فیلم هم روی خوش نشان داد.
«دراکولا» همکاری جدیدی از این دو بازیگر محبوب است که سومین فیلم رضا عطاران در مقام نویسنده، کارگردان و بازیگر محسوب می شود. به همین بهانه این دو بازیگر را کنار هم قرار دادیم تا از خلال تجربه های قدیم و جدیدشان به راز موفقیت این ترکیب جادویی پی ببریم.
فیلم «ورود آقایان ممنوع» نقطه تلاقی شما به عنوان زوج بازیگری بود که چند ویژگی مهم داشت. برای خانم آسایش اولین تجربه کار کمدی بعد از مدتی وقفه در بازیگری بود و برای آقای عطاران از جهت همکاری با پیمان قاسم خانی و رامبد جوان به عنوان فیلمنامه نویس و کارگردان اهمیت داشت که سه قطب تعیین کننده عرصه کمدی هستید. این همکاری چطور پیش رفت و چه تصوری از موفقیت احتمالی آن داشتید؟
ویشکا آسایش: وقتی فیلمنامه «ورود آقایان ممنوع» به من پیشنهاد شد، در عرض یک ساعت آن را خواندم و آنقدر خندیدم که همان موقع، بازی در این فیلم را قبول کردم. یعنی در وهله اول اصلا به نقش خودم فکر نکردم و تازه بعد از قبول نقش، ترس و نگرانی سراغم آمد که باید با این نقش چکار کنم؟! نکته دیگر اینکه بعد از 5-4 سال که از سینما دور بودم، این فیلمنامه باعث شد به دنیای بازیگری برگردم، شاید یک آشتی دوباره بین من و سینما بود.
قبل از این فیلم به تجربه کار کمدی فکر کرده بودید و تصوری از آن داشتید؟
آسایش: واقعیت این است که من در تمرین ها هم فکر نمی کردم اینقدر کمدی بازی کنم! فکر می کردم کاراکتری که ایفا می کنم زنی خشک، جدی و خشن است و بقیه خنده دار هستند و نقش را خیلی جدی دیده بودم. حتی بعد از اتمام فیلمبرداری وقتی برای اولین بار فیلم را در دفتر آقای خرقه پوش دیدم، از خودم بدم آمد چون به نظرم همه فوق العاده بودند و راحت و روان بازی می کردند به جز من. به همین دلیل با رامبد جوان تماس گرفتم و گفتم (من را حذف کن!) اما رامبد گفت (قرار بوده همین شکلی باشی، در کار من دخالت نکن!)
برای همین نقش هم سیمرغ بلورین جشنواره فجر به شما اهدا شد!
آسایش: تقصیر ایشونه (اشاره به عطاران)
چرا؟
آسایش: چون پارتنر فوق العاده ای است.
رضا عطاران: برای من هم «ورود آقایان ممنوع» فیلمی بود که بعد از خواندن فیلمنامه، دوست داشتم آن را تجربه کنم. در این قصه آنقدر همه چیز درست نوشته شده بود و سر جای خودش قرار داشت که هیچ چیز مهم تر از آن نبود. فیلمی است که می توان از آن به عنوان نمونه یک کار کامل نام برد و حتی در عرصه طنز به آن ارجاع داد. متن خوب، چیدمان درست، کارگردانی حساب شده، هیچ چیز اضافه ای ندارد و من خودم هنوز هم به این فیلم می خندم.
آسایش: درست نوشته بشده بود اما شما هم اغراق و زیاده روی نکردی.
یادم هست پیمان قاسم خانی به عنوان مثالی برای ارتقای متن توسط بازیگر، به صحنه ای اشاره می کرد که کاراکتر شما (وحید جبلی) با خانم مدیر با گریم جدید رو به رو می شود و درباره عینک او نظر می دهد. شما مکثی در لحن گفتن دیالوگ می کنید که آن لحظه را شیرین می کند و کاملا معتقد به خودتان است و متن را ارتقا داده است.
آسایش: یا جایی که کیک یزدی را با کاغذ می خورد!
عطاران: واقعا هیچ مشکلی ایجاد نمی کند و برای همین تصمیم گرفتم کاغذ را بخورم. البته دو تا خوردم!
آسایش: چون ما همه می خندیدیم!
آقای عطاران! با توجه به اینکه خودتان نویسنده، کارگردان و بازیگر هستید، وقتی قرار است در فیلمی فقط بازیگر باشید، چطور بخش فیلمنامه نویس و کارگردان خودتان را کنترل یا حذف می کنید؟
عطاران: چنین موقعیتی اصل خوشی من است چون می توانم تمرکزم را روی یک کار بگذارم. وقتی در فیلمی فقط بازی می کنم، بهتر می توانم کمک کنم. البته در صورتی که همه چیز سر جای خودش باشد و اتفاق خوبی در کار بیفتد مثل «ورود آقایان ممنوع». به نظرم نویسندگی و کارگردانی و بازیگری توأمان، کار خوبی نیست چون توانایی های هر فرد حد و حدودی دارد.
من وقتی در فیلمی فقط بازی می کنم، قطعا تمرکز بیشتری روی بازی ام دارم و می توانم بیشتر از توانایی هایم استفاده کنم. در فیلم «دراکولا» باز خودم نویسندگی، کارگردانی و بازی را بر عهده داشتم و طبعا مشکلاتی را وارد کار کرد، به همین دلیل ترجیح می دهم کمتر به این شکل کار کنم.
فکر کنم بین این سه تخصص، بازیگری را ترجیح می دهید.
عطاران: بله، همینطور است.
به همین دلیل هم چند سال یک بار فیلم می سازید، ترجیح می دهید در فصل تابستان فیلم بسازید نه مثل «دراکولا» که به زمستان کشید و کارتان سخت شد و… همه اینها به خاطر تمرکز و علاقه به بازیگری است؟
عطاران: بله، واقعا ترجیح می دهم مثل «ورود آقایان ممنوع» یک کارگردان خوب، فیلمنامه خوب و چیدمان خوب فراهم باشد و من هم جزیی از آن کار باشم تا با هم یک فیلم خوب بسازیم.
پس چرا وقتی فیلم می سازید و کارگردانی هم برایتان سخت است، در فیلم خودتان بازی می کنید و نقش محوری دارید مثل «ردکارپت»، «خوابم می آد» و «دراکولا»؟
عطاران: چون در سینمای ایران یکسری اجبارها وجود دارد و مثلا تهیه کننده شرط ساخت فیلم را حضور خودتان می داند، به همین دلیل مجبور هستید برای فیلم ساختن در کار خودتان بازی کنید. به هر حال تهیه کننده هم دلایل خودش را دارد که برای من منطقی است.
در فیلم هایی که اسم بردید من می توانستم این نقش ها را به عهده بگیرم اما وقتی حضورم در فیلمی غیرمنطقی باشد به هیچ وجه قبول نمی کنم. مثلا هرچه فکر کردم دیدم نقش دراکولا اصلا به من نمی خورد. در طول این سال ها با توجه به درک خودم متوجه شده ام که مهم ترین نکته در کار، صداقت داشتن با خودت است؛ اینکه تشخیص بدهی مثلا نقش دراکولا برای تو مناسب نیست. در این صورت اگر نقش را بازی کنی، قطعا کار اشتباهی کرده ای.
به خاطر متفاوت بودن نقش وسوسه هم نشدید؟
عطاران: نه، چون فکر می کردم اشتباه است.
البته شما تواضع به خرج دادید و از روی این موضوع گذشتید که تهیه کنندگان به این دلیل می خواهند بازی کنید که محبوب هستید و فیلم هایتان فروش می کند. شما از آن دسته بازیگرانی هستید که کم فروشی نمی کنید و مخاطب انتخاب می کند فیلمی را تماشا کند که شما در آن بازی می کنید. این ویژگی بین شما و خانم آسایش مشترک است و سال گذشته «نهنگ عنبر» با بازی شما، پرفروش شد و شما هم از بازیگران پرفروش شدید. چه تحلیلی از دلایل این محبوبیت در مورد یکدیگر دارید؟
عطاران: آنچه در خانم آسایش بیشتر از بازیگری شان نظر مرا جلب کرد، این است که آدم درستی است. به این حرفه و کاری که انجام می دهد احترام می گذارد و بسیار منظم و منضبط است. به کاری که انجام می دهد فکر می کند و برایش مهم است که مثلا فردا چه صحنه ای را می گیریم و در کل دغدغه هایی دارد که بازیگران دیگر چندان به آن توجه نمی کنند.
همین که می گویند آنقدر به بازی اش در «ورود آقایان ممنوع» فکر کرده که به این نتیجه رسیده بد بازی کرده، در حالی که به نظر من جزو شاهکارهای بازی او است. اینکه بازیگری همچنان برایش مهم است، دغدغه مهمی است چون ما افرادی را می بینیم که همان سال اولی که به کلاس بازیگری می روند، این هنر اهمیتش را برای آنها از دست می دهد و مسائل دیگری اهمیت پیدا می کند. به نظر من، این صداقت و انسان بودن بسیار مهم است و کمک می کند تا از کار در کنار هم لذت ببرید.
خانم آسایش! شما دلیل محبوبیت آقای عطاران را چه می دانید؟
آسایش: احساس می کنم آقای عطاران نقش را خوب درک می کند و بدون غلو و راحت بازی می کند. وقتی یک بازیگر انرژی زیادی روی کارش می گذارد، این انرژی از تصویر به مخاطب منتقل می شود و روی او تاثیر می گذارد. عطاران، شیرینی خاصی دارد و بدون اینکه کار خاصی بکند، آدم ها دوست دارند به او نگاه کنند. اینکه تهیه کننده ها دوست دارند او در فیلم هایشان بازی کند، هم به دلیل محبوبیت او است، هم اینکه آن نقش ها را فرد دیگری نمی توان به آن شیرینی و طنازی بازی کند.
حالا من یک سوال از آقای عطاران دارم که قبل از من به «ورود آقایان ممنوع» پیوستند: وقتی متوجه شدید قرار است من هم در این فیلم بازی کنم، چه واکنشی داشتید؟
عطاران: من گفتم عالی است!
آسایش: این سوال را پرسیدم چون می دانم مخالفان زیادی داشتم.
عطاران: نظرخواهی های زیادی شد و من گفتم انتخاب عالی و درستی است.
آسایش: فکر می کردی می توانم؟
عطاران: به نظر من می توانستی.
وقتی آن گریم را روی چهره تان دیدید، چه حسی داشتید؟
آسایش: به نظرم عالی بود. وقتی گریم کردم و لباس پوشیدم، رامبد جوان حسابی جا خورد. اتفاقا من با گریم بعد از تحول این کاراکتر که مثلا قرار بود خوشگل بشود، مشکل داشتم اما کارگردان می خواست این تغییر قیافه محسوس باشد و به من گفت جای نگرانی نیست.
در حالی که بیشتر بازیگران زن این روحیه را ندارند و ترجیح می دهند در هر نقشی چهره زیبایی داشته باشند.
آسایش: اما من گری اول را که اصطلاحا زشت بودم و سبیل و… داشتم بیشتر دوست داشتم و تکلیفم با آن مشخص بود.
گفتید که دلیل درخشش شما در «ورود آقایان ممنوع» وجود پارتنر خوبی مثل آقای عطاران بوده. از بده بستان های بازی با او بگویید که به کار شما کمک کرد.
آسایش: واقعیت این است که حضور دو فرد در این فیلم کمک زیادی به من کرد؛ رضا عطاران و رامبد جوان. اصولا بازیگری هستم که بسیار وابسته به کارگردانم و فکر می کنم من و رامبد جوان حرف همدیگر را خوب می فهمیدیم و او در درست درآوردن این نقش تاثیر زیادی داشته است. مطمئنم اگر کسی غیر از این دو فرد در کنار من بودند، سیمرغ نمی گرفتم. درواقع اصلا فکر نمی کردم به این نقش سیمرغ بدهند یا حداقل به من!
همانطور که به آقای عطاران ندادند.
آسایش: خب هنر بازی اش به پای من نرسید! (خنده)
از بده بستان هایتان موقع بازی در فیلم می گفتید.
آسایش: من وقتی برای بازی در این فیلم انتخاب شدم، چهار سال بود که بازی نکرده بودم و می خواستم برای اولین بار در یک فیلم کمدی بازی کنم که چند تجربه جدید را به همراه داشت. می دانم مخالفان زیادی داشتم و خیلی ها می گفتند فلانی چهار سال کار نکرده و بازی یادش رفته و… طبعا فشار زیادی روی من بود.
می خواستند کدام بازیگر را با این فیزیک و بازی انتخاب کنند که روی لبه مرز کاریکاتورشدن حرکت کند؟
عطاران: فیزیک بازیگر یک ویژگی است. به هر حال انتخاب بازیگری که چهار سال بازی نکرده، سخت است. اما نتیجه این انتخاب بسیار جالب است چون با اینکه فیلمنامه رئال و نقش خانم مدیر یک تیپ است، خانم آسایش آن را به اندازه بازی کرده که حس نمی کنید تیپ است و هیچ چیز غیرواقعی نیست.
آسایش: یادم می آید موقع تمرین هم به این نکته تاکید می کردند. مثلا بهاره رهنما پیشنهاد داد کمی صدایم را کلفت تر کنم ولی رامبد گفت من همین صدای تیز و زنگ دار را می خواهم که با فیزیک و چهره ات تناسب دارد. بیشتر بازی من در این فیلم با رضا عطاران بود و اواخر کار مانی حقیقی به کار پیوست که من به قالب نقش رفته بودم. واقعا بده بستان خوبی با آقای عطاران داشتم و آنقدر راحت بازی می کرد که من باید مرتب لبم را گاز می گرفتم که خنده ام نگیرد!
آقای عطاران چطور به کاراکتر این معلم شیمی ساده لوح نزدیک شدید و تا چه حد در شکل گرفتن آن نقش داشتید؟
عطاران: این نقش همان چیزی بود که در فیلمنامه نوشته شده بود.
می خواهم بدانم در شکل گیری کاراکتر وحید جبلی، چه نسبتی از خودتان و پردازش پیمان قاسم خانی نقش داشته؟
عطاران: فکر اصلی متعلق به پیمان است و شخصیت در کلیات همان چیزی بود که در فیلمنامه نوشته شده بود. اما در جزییات من کارهایی کردم که کمک کرد تا نقش بیشتر به مخاطب منتقل شود. البته خیلی هم کار عجیب و غریبی نکردم.
چطور شد که همکاری شما در «خوابم می آد» ادامه پیدا کرد.
آسایش: می دانید چرا در آن فیلم بازی کردم، چون هیچ کس در صندوق عقب پراید جا نمی شد! (خنده)
آقای عطاران چه ویژگی باعث شده در فیلم هایتان با خانم آسایش همکاری کنید؟
عطاران: جدا از آنچه درباره خودش گفتم، هر کارگردانی دوست دارد با بازیگری کار کند که ویژگی های خوب بازیگری را داشته باشد یعنی تنوع گریم روی صورتش بنشیند، بتواند در شخصیتی که ایفا می کند تغییراتی به وجود بیاورد، حضورش از یک فیلم تا فیلم دیگر تفاوت داشته باشد و… اینها ویژگی های مهمی است که باعث می شود همکاری با یک بازیگر را ادامه بدهید و برای فیلم بعدی انتخابش کنید.
خانم آسایش با اینکه نقش تان در «خوابم می آد» چندان پررنگ نیست اما در ذهن می ماند. اولین تجربه کار با آقای عطاران به عنوان کارگردان چطور گذشت؟
آسایش: درست است که نقش پررنگی نبود اما تجربه کار با رضا عطاران را دوست داشتم؛ حالا در این فیلم به عنوان بازیگر- کارگردان همیشه دوست دارم در نقشی که بازی می کنم تغییری هر چند کوچک بدهم و حضور در این نقش هم برایم جالب بود.
عطاران: خانم آسایش در «هنگ عنبر» هم با اینکه یک شخصیت تیپیکال را بازی می کند، حضور بسیار خوبی دارد. همه ما در مقطع اول فیلم، تیپ آدم های دهه شصت را بازی می کنیم و کلیتی از نقش را نشان می دهیم.
در فیلم هایی که می سازید در کنار فضای کمدی و طنز، تلخی عمیقی وجود دارد که روی مخاطب تاثیر می گذارد. در «خوابم می آد»، «ردکارپت» و حتی «دراکولا» که تلفیق فانتزی و رئال است، این نگاه تلخ وجود دارد. این علاقه به تلخی از کجا آمده؟
عطاران: اگر این تلخی در فیلم های من وجود دارد پس در ذات من است. این اتفاق در طول سال ها افتاده و حاصل زندگی کردن است. همه ما در زندگی به آینده،گذشته و حال فکر می کنیم و با آن درگیر هستیم. من هر کاری کنم نمی توانم از این حس خاص- اگر اسمش را تلخی است- قرار کنم اما همواره در فیلم هایم دنبال راه حلی برای راحت تر زندگی کردن هستم. مثلا در «دراکولا» می گویم حتی اگر دراکولایی وجود داشته باشد، امثال کاراکتر من و راننده تاکسی باز هم راه حلی برای زندگی در کنار او پیدا می کنند.
به نظرم در زندگی اجتماعی هم همین اتفاق می افتد و با وجود تلخی هایی که از آنها گریزی نیست، هر فردی می تواند راهی برای زندگی راحت تر پیدا کند. من این دیالوگ «خوابم می آد» را خیلی دوست دارم که در پایان فیلم و همان لحظه ای که در حال سقوط هستم، خدا را شکر می کنم که چقدر مرا دوست دارد که خواسته به این طریق من را نجات بدهد. یعنی در عین تلخی آن موقعیت، باز هم فکر می کند اتفاق بهتری برایش افتاده است.
چطور شد که با این دغدغه های اجتماعی پررنگ که در سریال های تلویزیون شما هم وجود دارد و تلخی که اشاره شد، در «دراکولا» سراغ یک کاراکتر فانتزی رفتید که تا به حال در سینمای ایران حضور نداشته؟
عطاران: این ایده از 14 سال قبل که می خواستم سریالی درباره اعتیاد بسازم، در ذهنم بود. اما آن زمان احساس می کردم مردم چندان با خون آشام ها آشنا نیستند و نمی توانند ارتباط برقرار کنند. به همین دلیل آن زمان طراح را کنار گذاشتم و تصمیم گرفتم حالا که فیلم بین ها زیاد شده اند و تقریبا همه می دانند خون آشام و دراکولا چه کسی است، این فیلم را بسازم. البته داستان را تعریف نمی کنم تا مردم خودشان فیلم را ببینند، فقط در این حد می گویم که درباره اعتیاد و خون آشامی و مسائل اجتماعی است.
در چه مسیری برای زوج محوری فیلم به «لوون هفتوان» و خانم آسایش رسیدید که تضاد ظاهری بامزه ای دارند و ترکیب خاصی می سازند؟
عطاران: وقتی متن نوشته شد پیشنهادهایی داده شد که خودم نقش دراکولا را بازی کنم اما همانطور که گفتم، فکر کردم انتخاب درستی نیست و دنبال بازگیر بودم که به لوون رسیدم.
از لوون هفتوان کاری دیده بودید؟
عطاران: «پرویز» و «یک دزدی عاشقانه» را دیده بودم. شمایل لوون همان بود که می خواستم؛ یک غول مثبت که دل مهربانی دارد و برای نقش زن هم چند گزینه داشتم که در نهایت به خانم آسایش رسیدم.
خانم آسایش برای ایفای نقشی که خاستگاه فانتزی دارد و در عین حال باید نشانه های یک زن ایرانی را داشته باشد، چه چالشی پیش رو داشتید؟
آسایش: وقتی نقشی به من پیشنهاد می شو شاخک هایم حساس شده و جذبش می شوم. وقتی سناریو را خواندم از متن خوشم آمد؛ به خاطر اینکه نقش متفاوتی بود. در این شرایط نقش برایم جذاب شد چون واقعی کردن کاراکتر راحت نبود و با تمرین و نکاتی که آقای عطاران گفت، تجربه ای جدید بود که دوست داشتم انجام بدهم.
به خصوص چون نقش کوتاه است و تیپ نمی شود، کارتان سخت بوده.
آسایش: وقتی نقش کوتاه است کار برای من سخت تر می شود و دوست دارم بیشتر باشد، نه برای اینکه بیشتر در فیلم باشم بلکه برای اینکه فرصت بیشتری داشته باشم که کاراکتر را بروز بدهم. تجربه به من نشان داده وقتی برای ایفای نقشی هر روز سر کار می روم، تازه بعد از دو هفته جا می افتم و می فهمم چه کارهای جذابی می توانم با آن نقش انجام بدهم.
گریم هم عمدتا در نقش های شما تاثیر زیادی دارد.
آسایش: خیلی زیاد. وقتی گریم روی صورتم قرار می گیرد، به شدت روی من تاثیر می گذارد و کمک می کند تا نقشم را درست تر بازی کنم. مرز تبدیل یک نقش به کاریکاتور، بسیار باریک است مخصوصا وقتی بقیه نقش ها رئال هستند. برای من در این نقش، دندان گذاشتند، رگ کشیدند و… درست است که کاراکتر نرمالی نیست ولی باید قابل قبول می بود.
جالب است وقتی عکسم را در اینستاگرام گذاشتم برخی گفتند (مگر دراکولای باحجاب داریم؟) در حالی که وقتی فیلم را ببینید متوجه می شوید منطقی است و اصلا این موضوع اهمیتی ندارد.
در میان نقش هایی که بازی کردید با کدام بیشتر ارتباط برقرار کردید و هنوز هم به آن فکر می کنید؟
آسایش: «ورود آقایان ممنوع»، «امام علی (ع)» و «ساحره». برای گرفتن این نقش به آقای داوود میرباقری اصرار زیادی کردم چون تصمیم داشتند یک خانم خارجی این نقش را بازی کند اما گفتم من می توانم نقش یک عروسک را بازی کنم.
برای نزدیک شدن به این نقش چالش برانگیز به ویژه در اوایل کارتان چه کردید؟
آسایش: یکی دو روز با آقای نادر رجب پور تمرین کردم و چند حرکت به من یاد دادند. بعد هم آقای میرباقری فیلم «چیتی چیتی بنگ بنگ» را دادند تا ببینم. همه اینها را با هم تلفیق کردم و تمام شد!
آقای عطاران! به تازگی انتقاداتی به سیگار کشیدن شهاب حسینی در سریال «شهرزاد» شد نشان دهنده تاثیرگذاری بازیگران بر مخاطبان است. به ویژه شما با محبوبیتی که دارید وقتی نقش یک معتاد را در فیلم «دراکولا» یا سریال «بزنگاه» بازی می کنید، مردم شما را دوست دارند و چه بسا مصرف کننده ها هم با شما همذات پنداری کنند. فکر نمی کنید ممکن است پیام اجتماعی که می دهید، برعکس عمل کند؟
عطاران: من به این قضیه جوری دیگری نگاه می کنم. در طول این سال ها به اشکال مختلف با مقوله اعتیاد برخورد شده و دولت و سازمان های مختلف از نظر فرهنگی به این مسئله پرداخته اند که البته نتیجه عکس داده و تعداد معتادان نه تنها کم نشده بلکه بیشتر هم شده است.
اینکه درصد بیشتری نسبت به قبل معتاد هستند ولی آمار رسمی اعلام نمی شود، جای تاسف است ولی به این معنی نیست که اینها آدم های بدی هستند بلکه باید ببینیم چقدر نسبت به اعتیاد اطلاعات دارند. به نظر من، باید از راه دیگری با اعتیاد مبارزه کرد و من تصمیم گرفتم راه جدیدی را بروم.
من در «دراکولا» نقش معتادی را بازی می کنم که در هر خانه ای باشد تا مردم با او ارتباط برقرار کنند. هرچه در فیلم جلو می رویم متوجه می شویم بیشتر شخصیت های فیلم معتاد هستند از دکتر تا راننده آژانس و… بعدش را نمی گویم تا قصه لو نرود! به نظر من این بدآموزی نیست بلکه اتفاقا آگاهی دادن درباره مسئله ای است که اگر خانواده ها با آن آشنا نباشند، ممکن است یکباره درگیر آن شوند.
من در سریال «بزنگاه» سیخ داغ را نشان دادم و مورد انتقاد قرار گرفتم اما همان زمان پدری با بچه هایش در خیابان جلوی من را گرفت و چون نمی توانست جلوی آنها حرف بزند، مرا به کناری کشید و گفت؛ یک کاری کردی که من در خانه نمی توانم بزنم، چون بچه ها می دانند این چیست!
آسایش: به نظر من هم اینها به مردم آگاهی می دهد.
با توجه به دغدغه ای که به این موضوع دارید و خودتان هم نقش معتاد را بازی کرده اید، فکر می کنید کدام بازیگر توانسته در نقش معتاد، هم حق مطلب را ادا کند هم انتقال این پیام را به درستی انجام داده است؟
عطاران: هر فیلمی یک نوع بازی را می طلبد مثلا در یک فیلم فقط باید نشان بدهید که فردی معتاد است. الان یکی از مشکلات اعتیاد این است که فرد موادی مصرف می کند که معلوم نیست چیست. من همه کاراکترهای معتاد «بزنگاه» را دوست داشتم ولی اگر بخواهم نمونه خوب معتاد را مثال بزنم آقای بهروز وثوقی در «گوزن ها» است که کاملا یک آدم له و لورده معتاد را تداعی می کند که کل زندگی اش را باخته و همینطور معتاد «ابد و یک روز» که هنوز ارزش های انسانی در او وجود دارد.
سینمای ایران در هر دوره ای یک ستاره داشته، زمانی ابوالفضل پورعرب، زمانی محمدرضا گلزار و زمانی بهرام رادان. بسیاری معتقدند ستاره این روزهای ایران رضا عطاران است. الان که در اوج هستید، از این موقعیت مراقبت می کنید چون ممکن است روزی مردم به خاطر شما به سینما نروند؟
عطاران: می دانم که موقعیت سختی است و مراقبت می خواهد و نمی دانم چه کاری باید انجام دهم، گیجم.
مثلا چرا «آبنبات چوبی» را بازی کردید؟
عطاران: من این نقش را دوست دارم چون نقش متفاوتی است. بازیگرها دوست دارند نقش های متفاوت و دور از هم را بازی کنند و تجربه آن نقش برای من، کار متفاوتی بود که دوست داشتم انجام بدهم مثل خیلی از کارهای دیگر. البته سعی کردم اتفاق خوبی برای خودم و فیلم باشد.
این مراقبت و حساسیت در کار را در مورد فیلمنامه هایی که به شما پیشنهاد می شود، لحاظ می کنید؟
عطاران: تمام کسانی که در این عرصه کار می کنند، سعی می کنند این مراقبت را داشته باشند ولی به هر حال همه چیز به این انتخاب باز نمی گردد بلکه نکات دیگری هم تاثیرگذار است. مثلا در حرفه ما حاشیه ها بسیار تاثیرگذار هستند و باید حواسمان به این قضیه باشد.
آسایش: به نظر من یک زمانی مردم کاری به محتوای فیلم ها نداشتند و به واسطه سوپراستارها به تماشای فیلم می رفتند. اما الان مردم کمی سختگیرتر شده اند و مفهوم و قصه هم برایشان اهمیت دارد. اینکه فقط سوپراستار باشید و هر فیلمی را بازی کنید، اشتباه محض است و بازنده می شوید. فکر می کنم مراقبت یعنی همین.
عطاران: البته من در گذشته هم فیلم هایی داشته ام که برخی فروش خوبی کرده و برخی هم نه اما به این معنی نیست که اگر فروش نکرده، فیلم بدی بوده است. مثلا چند فیلمی که با آقای عبدالرضا کاهانی کار کردم و خیلی هم دوست داشتم، اما فروش بالایی نداشتند.
تا به حال شده در رودربایستی قرار بگیرید و نتوانید «نه» بگویید و فیلمی را بازی کنید؟
عطاران: بله، این کار را کرده دام! در رودربایستی قرار گرفتن و کارکردن خیلی بد است! اصلا به نتیجه اش کاری ندارم چون همان زمانی که قرارداد را بستم، پشیمان بودم اما به قدری در آمپاس بودم که مجبور شدم و تنها کاری که می توانستم این بود که در بازی جبران کنم.
از معدود بازیگرانی هستید که در هر جایگاهی باشید، کم فروشی نمی کنید.
عطاران: فکر می کنم این در مورد همه صدق می کند. امکان ندارد مثلا وقتی قراردادم کم شده، کار را خراب کنم و بگویم هرچه شد، شد.
آسایش: اما من چنین نمونه هایی را دیده ام که حوصله فیلم را نداشتند و هیچ سعی و تلاشی هم برای کار نکردند و کاملا بد بازی کردند.
در تلویزیون هم این اتفاق زیاد می افتد که بازیگر کم فروشی می کند و برایش مهم نیست چگونه دیده شود.
آسایش: من در یک کار سینمایی این رفتار را دیدم و شوکه شدم. با خودم می گفتم حالا که این کار را قبول کرده و شاید درجه یک نباشد، اما بالاخره باید تلاشش را بکند و نگوید هرچه شد، شد. جالب است که حتی دیالوگ حفظ نمی کردند!
عطاران: من یا اینجوری ندیدم یا سعی کردم نبینم. به نظرم خیلی اشتباه است چون ممکن است ادامه زندگی هنری و حرفه ات به همین نقشی که بد بازی می کنی، بستگی داشته باشد. پس باید تلاشت را بکنی.
فکر می کنید وقتی «دراکولا» و «آبنبات چوبی» اکران شوند، با توجه به تفاوت نقش های شما در این دو فیلم، واکنش مخاطبان چه باشد؟
عطاران: واقعیت این است که من در خیلی موارد علکس العمل مخاطب را اشتباه پیش بینی کردم. مثلا فکر می کردم ممکن است مردم یک فیلم را دوست نداشته باشند اما بسیار دوست داشتند و بالعکس. باید منتظر باشیم و عکس العمل واقعی مردم را ببینیم.
ادامه دارد…