فارسی در هند نفس‌های آخرش را می‌کشد

هرازنو: دکتر عزیز مهدی یکی از دانش‌آموختگان هندوستانی زبان فارسی، متنی را درباره وضعیت زبان و ادبیات فارسی در هندوستان در اختیار این خبرگزاری قرار داده است.

عزیز مهدی متولد سال 1362 خورشیدی در دهلی نو هندوستان است. او که از خاندان سادات رضوی هندوستان است و اجدادش از عالمان مورد وثوق الله‌آباد هند بوده‌اند، دوره‌ی کارشناسی تاریخ هند را در دانشگاه دهلی سپری کرده و پس از آن در دوره‌ی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بوعلی سینای همدان و دوره‌ی دکترای تخصّصی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران دانش آموخته است. موضوع پایان‌نامه‌ کارشناسی ارشد او «مشترکات حماسی و شخصیتی شاهنامه و راماین و مهابهارت» و عنوان پایان‌نامه‌ دکترایش «ضرب‌المثل‌های مشترک ایران و هند» بوده است. تا کنون بیش از ده عنوان کتاب به قلم عزیز مهدی در هند و ایران منتشر شده که «اهل همین کعبه‌ام» (سروده‌های فارسی)، «باغ بیدلان» (سروده‌های فارسی) «دلم دهلی‌ست» (سروده‌های فارسی)، «زین قند پارسی» (ضرب‌المثل‌های مشترک ایران و هند) و «نمیرایان» (مشترکات حماسی و شخصیتی شاهنامه و راماین و مهابهارت) از آن جمله‌اند. علاوه بر این، عزیز مهدی بیش از بیست کتاب ادبی و علمی را از زبان فارسی به زبان‌های انگلیسی، اردو و هندی ترجمه نموده است. او بیشتر از یک دهه است که به زبان‌های اردو و فارسی شعر می‌سراید.

**فارسی در هند نفس‌های آخرش را می‌کشد!

در ادامه نوشته دکتر عزیز مهدی درباره وضعیت زبان و ادبیات فارسی در هندوستان را می‌خوانید:

با سلام و احترام فراوان خدمت تمامی کسانی که موضوع زبان فارسی و ارتقای جایگاه آن به آن‌ها مربوط است و همه کسانی که دل‌شان برای فارسی می‌تپد و می‌سوزد.

با عرض خسته نباشید، خدمتتان عارضم که در این‌جا نمی‌خواهم از پیشینه درخشان فارسی در هند بگویم و خدمات خدمت‌گزاران به ادب فارسی در ایران و هند را ذکر کنم و صحبت‌هایی از این قبیل را تکرار کنم؛ چون همه نکاتی از این دست را حتی یک راننده تاکسی در تهران که دلسوز فارسی باشد هم می‌داند. اما چیزی که آن راننده نمی‌داند ولی خیلی از فارسی‌دوستان در ایران می‌دانند را این‌جا تکرار باید کرد! فارسی در هند نفس‌های آخرش را می‌کشد! این جمله را اولین بار چند سال پیش در مصاحبه پدر اینجانب پروفسور اختر مهدی با روزنامه جام جم خوانده بودم. شاید هم سر و صدایی در حلقه‌های سیاست‌گزاری دولت جمهوری اسلامی کرده باشد، نمی‌دانم. اما حال، همین امروز، 27 مرداد ١٣٩٥ اعلام می‌کنم که آن نفس‌های آخری که پدر گفته بود، دارد به آخرها می‌رسد! گفتم بگویم تا گفته باشم تا نگویند که نگفت و مُرد! حیف!

**بعد از رفتن قزوه، علی ماند و حوضش!

از نمونه‌های فراوان ادبیات درخشان و آثار بی‌شمار شاعران و نویسندگان و ادبای فارسی هند گرفته تا هزاران هزار کتب فارسی بسیار در هند وجود دارد که برخی از آن‌ها را دوستداران فارسی مثل آقایان کریم نجفی و کریمیان و شجاع‌خانی و قزوه و دهگاهی و از همه مهم‌تر خواجه‌پیری حفظ کردند و تصحیح و یا چاپ و یا دیجیتال کردند؛ اما اگر اوضاع بر همین منوال جلو برود هیچ چیزی از آن‌ها باقی نخواهد ماند. فقط لازم است همین طور تا چند سال دیگر نیز از راه دور این شرایط را تماشا کنید و بس!

لازم است تکرار کنم که استادان دلسوز فارسی در هند با تشویق‌های آقای قزوه از گوشه‌های عزلت‌شان بیرون آمدند و برای مدت کوتاهی فارسی به زور شروع کرد دوباره خودش نفس بکشد؛ بدون هیچ کمک دیگری. اما با رفتن قزوه دلسوز نه فقط نفس کشیدنش سخت‌تر شد بلکه چند دریچه خونی‌اش نیز مسدود شد! قلبی که در مرکز تحقیقات فارسی می‌تپید با آمدن رایزن محترم بعدی به علت نبود بودجه تعطیل شد. پس ازآن همه علاقه‌مندان فارسی هم به گوشه‌های عزلت‌شان برگشتند و علی ماند و حوضش!

یکی دو بار استادان هند نامه نوشتند و سلام طوطیان هند را به ایران رساندند و قزوه را باز خواستند و عشق‌شان را به فارسی نشان دادند؛ اما انگار حرف‌شان به دیوار خورد و آن هم چه دیواری! دیواری که حتی یک موش هم نداشت تا حرف‌شان را بشنود! به هر حال، بر گذشته صلوات! حال را دریابیم…

اینک بنیاد سعدی با هماهنگی رایزن محترم فعلی دارد زحمت‌های زیادی می‌کشد تا دوره‌های “بازآموزی” در ایران برگزار کند. این تلاش‌ها شاید کارساز باشد و شاید هم نه.

بنده عقیده دارم که نباید فقط مشکل را انگشت‌نشان کرد و پی کار رفت. بلکه باید راه حلی نیز به فراخور این عقل خام ٣٣ ساله ارائه داد و سپس به سر جای خویش برگشت و نشست در انتظار این‌که آیا کسی در ایران دلش به حال فارسی در هند خواهد سوخت یا همچنان خیر!؟ …و از همان‌جا یا کشیدن این چند نفس آخر را تماشا کرد یا احیاء دوباره‌اش را؛ که این دیگر بستگی دارد به کسانی که دست‌شان به جایی می‌رسد و حرف‌شان گوش‌های شنوا دارد.

**قزوه، مثل خمس و زکات جمهوری اسلامی است!

راه‌حل‌های بنده بسیار ساده هستند. شاید بعضی‌ها از رک و راست بودن بنده ناراحت هم بشوند اما ما از بچگی یاد گرفته‌ایم که «داروی خوب همیشه تلخ است! و هرچه تلخ‌تر باشد، بهتر کار می‌کند! این را تجربه کرده‌ام و می‌گویم نه فقط با کتاب خواندن.

1 ـ اگر مسئولان جمهوری اسلامی بتوانند اندیشه‌های سیاسی و عقیدتی قزوه را نادیده بگیرند و به رزومه کاری او در هند نگاه کنند، به خوبی می‌بینند و می‌فهمند که تا حالا کسی بهتر از او در هند نبوده که بهتر از او بتواند نفس فارسی را در هند دوباره به جریان بیندازد و نگذارد فارسی در هند بمیرد! به نظر بنده قزوه را باید مثل آقای خواجه‌پیری به عنوان خمس و زکات جمهوری اسلامی به هند فرستاد. وقتی آقای خواجه‌پیری برای مدت بیش از ٣٥ سال می‌توانند در هند به فارسی خدمت کنند، چرا آقای قزوه خارج از بحث‌های سیاسی و دیگر مباحث، نمی‌توانند برای مدت طولانی به هند فرستاده شوند؟ بودجه جمهوری اسلامی آیا نمی‌تواند حقوق مادام‌العمر این خادم فارسی‌دوست را پیش‌بینی کند و مزد زحمت‌هایش را بپردازد تا او را به ماندن در هند تشویق کند؟ هرچند می‌دانم که خود قزوه مفت و مجانی هم شده به زبان فارسی و به کشورش خدمت می‌کند، و گاهی از جیب خودش هم برای خدمت به فارسی خرج می‌کند. این را خودم شاهدش بوده‌ام. اما بنده بنا بر شناختی که از سیستم اداری ایران دارم، حدس می‌زنم مسئولان بگویند: «بله! این خیلی فکر خوبی است؛ اما متأسفانه بودجه‌اش را نداریم در حال حاضر! ان‌شاءالله خدا توفیق دهد که زودی این امر به واقعیت تبدیل شود!». بنده این‌گونه پاسخ‌ها را در این یازده سالی که در ایران بوده‌ام، تجربه کرده‌ام و این‌ها را در کتابی نخوانده‌ام که دارم در این‌جا می‌نویسم.

**دوره‌های بازآموزی باید همیشگی باشد

2 ـ باید دوره‌های باز آموزی استادان فارسی هند در طول سال ادامه داشته باشد و نه فقط سه ماه و دو ماه و غیره. وقتی فارسی دارد در هند نفس‌های آخرش را می‌کشد، نمی‌شود که کمی به آن نفس مصنوعی بدهیم و برویم پی کار خودمان که! مدام باید زحمت کشید تا بعد از چند سال این زبان و ادبیات دوباره به روی پای خودش بایستد و تازه آن‌وقت هم بی‌خیالش نشویم؛ بلکه از راه دور مواظبش باشیم تا دوباره دچار همین مرض نشود.

شاید بعضی‌ها مثل آن راننده تاکسی که در آغاز از او یاد کردم، بپرسند: «به ما چه؟ مگر ما پول اضافی داریم که آن را برای سال‌های آتی خرج یک کشوری کنیم که همسایه و هم عقیده با ما هم نیست!» من فقط می‌خواهم در جواب ایشان بگویم که ایران خیلی دورتر از این هم کمک و خرج کرده و دارد می‌کند که ریشه فارسی و ادب ایرانی را در آن‌جا بدواند و خیلی هم جواب نداده و نگرفته این ریشه! اما هند تنها جایی در جهان است که فارسی در آن ریشه‌های عمیق از قبل دارد؛ شما فقط کافی است که کمک کنید تا نمیرد، همین! زحمتتان در هند از زحمت‌ها در جاهای دیگر جهان کم‌تر خواهد بود!

**تدریس زبان فارسی به زبان اردو!

3 ـ مهم‌تر از همه لازم است از کمبود و کم‌کاری‌های خود ما هندی‌ها هم بگویم و راه‌حل آن نیز اعلام کنم و خیلی مزاحم نشوم. ما هندی‌ها هم آن اوایل خیلی دوست داشتیم به فارسی خدمت کنیم. این شاید به خاطر تشویق‌هایی از آن طرف بود یا شاید هم مثل قزوه بودیم؛ خودمان از جیب خود هم شده برای این کار خرج می‌کردیم. اما با گذشت زمان این عشق هم کمرنگ شد؛ مقصر هر دو طرف بودند، چون از یک دست صدا برنمی‌آید. اما وضع فعلی فارسی در هند چنین است که خیلی از “استادان” فارسی در هند، تدریس که چه عرض کنم، حتی از نوشتن مطلب بی‌غلط و ادبی به زبان فارسی هم معذور هستند. آن‌ها استاد فارسی هستند، اما کتاب‌هایی نوشته‌اند به زبان‌های هندی، اردو و انگلیسی! استاد فارسی هستند، اما یک غزل حافظ را نه می‌توانند درست بخوانند و نه می‌توانند درس بدهند. آن‌ها اصلاً دستور زبان فارسی را به زبان اردو درس می‌دهند! آدم با خودش که نباید تعارف داشته باشد که! ما استادان فارسی در هند زیاد داریم اما مدرس حرفه‌ای زبان و ادبیات فارسی کم داریم. ما خودمان فارسی را یاد گرفته‌ایم اما یاد دادن آن را به خوبی یاد نگرفته‌ایم. آن راننده تاکسی شاید بگوید این دو جمله چه فرقی دارند!!؟ اما آن‌هایی که مدرک آموزش زبان فارسی به غیر فارسی‌زبانان را دارند، حرف بنده را درک می‌کنند و به ایشان توضیح خواهند داد که این دو خیلی فرق دارند. ما استادانی انگشت‌شمار در هند داشتیم و داریم که تدریس زبان فارسی را به خوبی بلدند. بقیه فقط دارند سعی می‌کنند یک چیزهایی از فارسی آموزش بدهند تا حقوق‌شان حلال باشد و بس. گرچه بعضی‌ها از خیر همین کار اندک هم گذشته‌اند. با وجود این که توضیحات فراوانی در این باره می‌شود داد، بنده از اطناب کلام پرهیز می‌کنم و خلاصه می‌گویم که استادان در هند آموزش اصولی و درس دادن علمی و روشمند فارسی را بلد نیستند (به استثناء بعضی از استادان واقعی). راه حل بنده این است که به جای باز آموزی و آموزش زبان فارسی به استادان و دانشجویان، دوره‌های ٦ ماه تا یک سال در زمینه آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان برگزار شود. این کار یک تنفس مصنوعی واقعی به وضعیت رو به موت زبان فارسی در هند خواهد بود و اقدامی فوری و اورژانسی خواهد بود برای بقاء فارسی در هند. ابتدا ریشه‌های ضعیف زبان فارسی در هند باید قوی شود تا پس از آن دوباره بار نوشته‌هایی همچون امیرخسرو و بیدل و هجویری و دیگران بر آن بروید. باید ضرورت این سرمایه‌گذاری حس شود. مطمئن باشید این ماهی‌گیری یاد دادن خیلی ارزان‌تر از ماهی‌های هتل لاله و استقلال و اسپیناس خواهد بود.

در آخر برای حرف‌های تندم (اگر بوده باشد) معذرت می‌طلبم و ببخشید که این وسیله عمومی را برای ابلاغ حرفم انتخاب کردم تا نامه نگاری‌های اداری و طرح و نوشته‌های دیگر. ممنون از توجه‌تان. یادتان باشد: مشتی که بعد از جنگ به یاد آید، باید به سر خود زد! تا جنگ تمام نشده و تنور داغ است و سهراب نمرده، باید جنبید و نان را چسباند و نوش‌دارو فراهم کرد.

منبع: فارس

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *