در جملاتشان همدیگر را همخانه خطاب کرده و میگویند: اینجا همهچیز شراکتی است، یکجورهایی سعی میکنند معامله پایاپای باشد؛ به قول مرد جوان برد – برد و من در دفترچهام مینویسم: دو سر باخت!
اینها حرفهای دانشجویی است که با همخانهاش حاضرشده به سؤالات خبرنگار ما پاسخ دهد، اما این حاضر شدن بهشرط محفوظ ماندن نام و نشانش بوده است، یعنی به قول خودش باید همهچیز مخفی بماند، بین من، او و همخانهاش.
خودش میگوید که یکی از دوستان نزدیکش هم در جریان این رابطه که آن را «ازدواج سفید» مینامد قرار دارد، اما همین احتیاط و ترس خودش بهاندازه کافی نشان میدهد که نمیشود نام این ارتباط را «ازدواج» گذاشت؛ چیزی که هنوز برایش در فرهنگ ایرانی – اسلامی نام و نشانی پیدا نشده است. این واژه وارداتی و این فرهنگِ غربی همخانه بودن نه «ازدواج» است و نه «سفید» چون هیچ ازدواج قانونی و شرعی شکل نمیگیرد و ثبت نمیشود و پایان این سبک زندگی مجردی هم آسیبهای جدی فرهنگی و اجتماعی است که بیشتر سیاه است تا سفید.
زیرچشمی انگشتِ حلقهشان را میپایم، سمتِ نگاهم را پسر جوان میگیرد و میگوید: نگردید! پیدا نمیکنید، در انگشت ما خبری از حلقه و نشانی از ازدواج نیست. خودم و نگاهم را جمعوجور میکنم و میپرسم پس چرا اسمِ ارتباطتان را «ازدواج سفید» گذاشتهاید؛ مگر جایی این ارتباط ثبت شده است که میگویید ازدواج؟ مرد با بیخیالی شانههایش را بالا میاندازد و میگوید شاید چون اسم دیگری برایش پیدا نکردیم! فقط یک اسم است، سخت نگیرید! و هر دو میزنند زیر خنده!
داخل برگهام نوشته بودم که از «تعهد»، «خیانت» و «مسئولیت» در رابطهشان بپرسم، اما نمیدانم چرا احساسم میگوید جوابشان شاید شبیه همین جمله آخری باشد: سخت نگیرید!
خطر بیخ گوش سلولهای جامعه
همخانه بودن رهاورد فرهنگی است که حتی در سرمنشأ آن یعنی «غرب» به بحران تبدیلشده است و بهعنوان یک محصول صادراتی فرهنگی راهی کشورهای مختلف دنیا شده و حالا ایران بهعنوان کشوری مسلمان در لایههای زیرین جامعه و زیرپوست شهر شاهد رشد خزنده آن است، رابطه بیسرانجامی که هنوز فرصت نکردهایم برایش اسم متناسب بافرهنگ ایرانی- اسلامی انتخاب کنیم، نامی که «قبیح» بودنش را پشتِ صفت «سفیدش» پنهان نکند.
برخی تحقیقات نشان میدهد که در آمریکا دوسوم زوجها مدتی را بدون ازدواج زیر یک سقف زندگی کردهاند و حتی در حدود هفت میلیون زوج همین شیوه را برای زندگیشان انتخاب کردهاند، آنهم جایی که تا چند دهه قبل زندگی بدون ازدواج قانونی نبوده است.
آلمانیها هم در تحقیقاتی که داشتهاند همخانهها بودن را مهمترین عامل تهدیدکننده ازدواج اعلام کردهاند، موضوعی که موجب نگرانی جامعه شناسان در کشورهای مختلف دنیا شده است، تا سازمان ملل متحد هم توجه به موضوع خانواده و ازدواج را از اولویتهای خود بداند و حتی روزی را به نام روز «خانواده» در تقویم جهانی ثبت کند.
باوجوداین تجربیات تلخ و بیراههای که حالا غرب به بنبست آن رسیده و به دنبال عقبگرد است حالا با پدیده جنگ نرم و تهاجم فرهنگی این معضل فرهنگی در بستهبندیهای شکیل راهی کشورهای شرقی و اسلامی شده است، کافی است سرنخ ماجرا را گرفت تا به منشأ اصلی آن رسید، هرچند که برخی مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در کشور ما هم در ترویج این پدیده غربی تأثیر جدی داشته است.
جان کلام آسیبهای ناشی از ترویج این پدیده را میتوان در این بیانات رهبر معظم انقلاب شنید: «مسئلهی خانواده، مسئلهی بسیار مهمی است؛ پایهی اصلی در جامعه است، سلول اصلی در جامعه است.
آماری وجود ندارد
بهرغم اینکه گزارشهای جامعه شناسان و محققان وجود پدیده همخانه در استانهای مختلف کشور را تأیید میکند اما همچنان آمار رسمی از وضعیت شیوع این پدیده در استانهای مختلف در دست نیست تا «محمدرضا فضلی» سرپرست مرکز مطالعات وزارت ورزش و جوانان با اشاره به انجام پیمایش ارزشها و نگرشهای جوانان در سال ۱۳۹۵ بگوید که همخانه بودن هم در این پیمایش موردتوجه قرارگرفته است.
وی در خصوص نتایج این پیمایش ارزشها و نگرشهای جوانان که طی ۳ سال گذشته انجامشده هم گفته است: این پیمایش گویه های مختلفی دارد و یک پژوهش گسترده است. تاکنون بخشهایی از نتایج توصیفی و آماری آن اعلامشده است اما نتایج تحلیلی آن از سوی پژوهشگران در حال تهیه است که امیدواریم بهزودی منتشر شود.
«فرشته روحافزا» معاون شورای فرهنگی و اجتماعی زنان هم با یادآوری اینکه این نوع زندگی را در فرهنگهای مختلف بررسی کردیم و در هیچ فرهنگی به این شیوه زندگی، ازدواج نمیگویند، تاکید میکند: از سوی دیگر نمیدانیم چرا به این سبک غلط زندگی، «سفید» گفته میشود؟ حتی اگر اثبات شود دو نفر رابطهای خارج از عرف دارند ما قوانین محکمی برای برخورد با این رابطه داریم پس چطور به این زندگی ازدواج سفید گفته میشود؟ آیا این به آن معنا نیست که ازدواجهای شرعی و قانونی سیاه است؟
اما نکته قابلتأمل عدم توازن خساراتی است که همخانهها برای هم به ارمغان میآورند بهطوریکه بسیاری از روانشناسان معتقدند که آثار این سبک زندگی بیشتر از مرد، زنان را تحت تأثیر آسیبهای خود قرار میدهد، موضوعی که مورد تأکید معاون شورای فرهنگی و اجتماعی زنان هم قرار دارد تا روحافزا بگوید: در ازدواج شرعی یک سری حقوق مدنی و قانونی برای زن مترتب است اما در این شیوه، زن هیچ پشتوانه قانونی و هیچ حقوحقوقی ندارد.
وی البته معتقد است که عدهای دانسته یا ندانسته با به کار بردن این لفظ میخواهند فرهنگسازی کنند و هرکس این لغت را وارد فرهنگ ما کرده، حسابشده کارکرده است.
اما آنچه این روزها نگرانیها درزمینهٔ این پدیده را بیشتر میکند دامنه گسترش آن از کلانشهرهایی مانند تهران به استانهای کوچکتر است، پدیدهای که به نظر میرسد همراه زندگی برخی دانشجویان غیربومی به دیگر استانها هم سرایت کرده است.
بازی برد- برد یا دوسر باخت
گفتوگوی ابتدای این گزارش با یک دختر و پسر دانشجوی شهرستانی است که در همدان تحصیل میکنند، آنها از صحبت کردن در مورد تعهداتشان طفره میروند و هر جا در پاسخ دادن کم میآورند بلندبلند میخندند و به قول خودشان سعی میکنند سخت نگیرند.
دختر جوان مدام با انگشتانش بازی میکند، حتی قهقهههایش هم جدی به نظر نمیرسد، میشود نگرانیهایش را از چهرهاش خواند، خیلی از طولانی شدن مکالمه خوشنود نیست، میخواهد سؤال و جوابها کوتاه تمام شود، شاید خودش هم برای کارهایش دلیل عمیق و تفصیلی ندارد.
پسر جوان اما متفاوتتر به نظر میرسد، شاید تکلیفش روشنتر است با خودش، کمتر میشود ترس و نگرانی را در چهرهاش خواند، البته همه تلاشش را میکند که بهجز صدای بلند خندهها و تلاش برای خاص نشان دادن این رابطه چیزی را از چهرهاش نخوانند، میگوید که باهم زندگی کردن را تجربه میکنند بدون تعهدات و مسئولیتهایی که آنها را قیدوبند میداند.
در جملاتشان همدیگر را شریک و همخانه خطاب میکنند و میگویند: اینجا همهچیز شراکتی است، از هزینهها و مخارج اینگونه زندگیها گرفته تا تصمیماتی که به هر دوی آنها مرتبط است، یکجورهایی سعی میکنند معامله پایاپای باشد؛ به قول مرد جوان«بازی برد – برد!» و من در ذهنم و روی دفترچهام مینویسم: دو سر باخت!
تعهد پَر!
اما برخی جوانان علت اصلی ورود به این نوع ارتباطها را نبود شرایط مناسب اقتصادی برای ازدواج و ترس از زندگی زناشویی عنوان میکنند که در این زمینه با «عبدالله عباسی» استاد دانشگاه و مشاور خانواده به گفتوگو نشستیم.
دکتر عبدالله عباسی در خصوص این پدیده معتقد است: زندگی با همخانه از کشورهایی مثل آمریکای جنوبی، مکزیک و از طریق تبلیغات ماهوارهای وارد فرهنگ ما شده و متأسفانه در مشاورههای خود به چند مورد اینچنینی برخورد کردهام.
عباسی اضافه میکند: این نوع ازدواج و بهاصطلاح جوانان امروزی، زندگی با همخانه از آنجایی شکل میگیرد و قوت مییابد که تعهدی بر دوش جنس مرد و زن نمیگذارد.
وی با یادآوری اینکه در این نوع ازدواجها قانون جایی ندارد، میگوید: مانند فرهنگ مقدس اسلام که برای زن مهریه تعیین میکند و تعهداتی برای دو طرف به وجود میآورد، در این نوع ارتباط تعهدی وجود ندارد.
این استاد دانشگاه و مشاور خانواده ادامه میدهد: متأسفانه به دلیل نداشتن فرهنگ زناشویی و شناخت از جنس مخالف، زن و شوهرها، در این زمینه اضطراب پیداکرده و نسل جوان ما با اتکا بر اینکه نمیخواهند اشتباه پدران و مادران خود را تکرار کنند، تن به ازدواج شرعی و قانونی نمیدهند و به سمت همخانه شدن میروند.
پاک کردن صورتمسئله
عبدالله عباسی میگوید: توجیه جوانان در این نوع رابطه این است که ما در کنار یکدیگر زندگی میکنیم و زمانی که احساس کردیم برای یکدیگر فایدهای نداریم بدون اینکه یکدیگر را اذیت کرده باشیم و بدون تعهد قانونی و عرفی یکدیگر را ترک میکنیم درحالیکه این تنها پاک کردن صورتمسئله است.
وی تأکید دارد که این نوع ارتباط شاید توسط جوانان امروزی با عنوان همخانه ذکر میشود اما درواقع یک رابطه کاملاً نامشروع است، اضافه میکند: این شکل ازدواج نه در دین اسلام تعریفی دارد و نه در عرف پذیرفته میشود.
این مشاور خانواده به برخی علتهای این پدیده هم اشاره میکند و میگوید: جوانان به دلیل مشاهده اختلافات زناشویی، آمار طلاق و عدم آگاهی نسبت به جنس مخالف، متأسفانه به این پدیده شوم و وارداتی روی آوردهاند، و جالب اینجاست که در نادانی مطلق، فکر میکنند بسیار مدرنیزه و امروزی زندگی میکنند.
عبدالله عباسی یادآور میشود: ما در همایشهای مشاورهای، بهخصوص در دانشگاهها تا جایی که میتوانیم در خصوص جنس مخالف به دختران و پسران آموزش میدهیم تا از خصوصیات و ویژگیهای یکدیگر آگاه باشند.
وی ترویج فرهنگ دینی و قرآنی را شاهکلید رفع این معضل میداند و میگوید: متأسفانه به خاطر خودخواهیها و نداشتن تربیت صحیح، بسیاری از روابط زناشویی منجر به طلاق شده و جوانان امروزی برای پیشگیری از طلاق به سمت همخانه شدن کشیده شدهاند.
از دوست بودن تا همخانه شدن
عمق این پدیده بهگونهای است که در میان اطرافیان و دوستان گاهی میشنویم دختر و پسری همخانه شدهاند و تصمیم گرفتهاند مدتی را با یکدیگر زندگی کنند و اگر شرایط یکدیگر را مناسب دیدند ازدواج کنند درصورتیکه شاید تا چند سال پیش حتی لفظ دوست بودن دختر و پسر نیز خارج از عرف جامعه بود اما امروز شاهد هستیم که این مسئله در بین جوانان بسیار جاافتاده است و حتی معتقدند بدون دوستی هم مگر میشود ازدواج کرد؟
در توجیه این رفتار و این نوع رابطه با «امیرحسین یاوری»، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی و مدیر یک مرکز مشاوره همکلام شدیم.
امیرحسین یاوری این نوع ازدواج را که اصطلاح آن برگرفته از شناسنامه سفید و بدون ثبت ازدواج است حاصل تنوعطلبی و عدم تفکر صحیح میداند.
یاوری در توضیح این نوع ارتباط میگوید: در پایینترین سطح هر اقدام مهمی که نیاز بهصرف هزینه داشته باشد نیاز به قرارداد و ثبت قانونی دارد مانند خرید یک ماشین و یا خانه، که اگر بدون قرارداد خریداری شوید ممکن است چندین مدعی داشته باشد که همین روند در مورد ازدواج هم مصداق دارد که اگر روابط دو نفر از حدی بالاتر برود نیاز به قرارداد و ثبت دارد.
این کارشناس ارشد روانشناسی بالینی اضافه میکند: به همین دلیل است که در ازدواجهای سفید، چون هیچ ثبت و قراردادی لحاظ نشده است دو طرف با کوچکترین مشکل یکدیگر را ترک میکنند که آثار چنین روابطی در آینده گریبان گیر فرد خواهد شد.
وی معتقد است که در این نوع رابطه، تعهدی وجود ندارد و با کوچکترین ضربهای متلاشی خواهد شد.
ترس از ازدواج و طلاق
از این مشاور خانواده علل گرایش جوانان به چنین روابطی را جویا میشویم و میگوید: با توجه به موانع اجتماعی، خانوادگی و ترس از ازدواجهای سخت و آمار طلاق و اختلافات زناشویی، جوانان به سمت چنین روابطی سوق پیدا میکنند.
این مشاور خانواده در توضیح تأثیر سمتوسوی باورهای دینی جوانان در جلوگیری از شیوع این پدیده هم میگوید: باورهای ما از خانواده بهعنوان کوچکترین نهاد نشأت میگیرد و همیشه این اصلاح را میشنویم که مسلمانزاده، مسلمان میشود.
وی اضافه میکند: متأسفانه اینگونه روابط ریشه در کمرنگ شدن باورهای دینی دارد چراکه خانواده، اجتماع و اعتقادات افراد حلقههای یک زنجیره هستند و توان هرکدام که بیشتر باشد فرد را به سمت خود میکشد.
امیرحسین یاوری معتقد است: اگر خانواده سالم باشد فرد باوجود تمام آسیبهای اجتماعی، همچنان سلامت خود را حفظ میکند چراکه ریشه او قوی است و اگر خانواده بیمار باشد فرد باورها و اعتقادات کمرنگی خواهد داشت.
عدم تمایل جوانان به ازدواج
برای پیدا کردن آماری در سطح خرد از وضعیت ازدواجهای سفید سراغ معاون جوانان اداره کل ورزش و جوانان استان همدان رفتیم اما در این زمینه یا پیمایش جدی صورت نگرفته یا آماری وجود ندارد.
«اسدالله ربانی مهر» معتقد است که عدم تمایل جوانان به ازدواج به دلیل تغییر سبک زندگی است و در خصوص پدیده همخانه شدن تاکنون آمار رسمی و قابل استنادی که توسط دستگاهها ارائهشده باشد وجود ندارد.
وی اضافه میکند: شاید در این زمینه بتوان موضوع را با بحث دیگری در خصوص زندگی مجردی تکمیل کرد چراکه امروزه به دلیل تغییر سبک زندگی و رفتاری جامعه و نیز کمرنگ شدن باورها، جوانان ما به سمت زندگی مجردی و سکونت در خانههای مجردی روی آوردهاند و این نوع از زندگی تنها مختص آقایان نبوده و در بانوان نیز وجود دارد.
وی با یادآوری اینکه خانههای مجردی آسیبهای اجتماعی بسیاری برای جوانان در پی دارد، میگوید: عدم تمایل جوانان به ازدواج نیاز به فرهنگسازی دارد. ۱۸ دستگاه در حوزه جوانان مسئولیت دارند که شامل دستگاههای دولتی، فرهنگی هستند و باید درزمینهٔ فرهنگسازی اقدام کنند.
وی به رتبه شانزدهم همدان در خصوص طلاق در بین ۳۰ استان کشور اشاره میکند و میگوید: عدم تمایل جوانان به ازدواج باید آسیبشناسی شود که ازجمله عوامل ایجاد آن، تغییر در سبک زندگی است.
معاون جوانان اداره کل ورزش و جوانان استان همدان به لزوم فرهنگسازی و ترویج سبک زندگی اسلامی در بین جوانان تأکید دارد و معتقد است که در این راستا انتظار همکاری و عملکرد بهتر صداوسیما، دستگاههای فرهنگی و آموزشی میرود.
به ازای هر ۵ ازدواج یک طلاق
معاون امور جوانان اداره کل ورزش و جوانان استان همدان از آمار بالای طلاق در سال ۱۳۹۴ سخن میگوید و یادآور میشود: استان همدان با ثبت یک طلاق به ازای هر ۵ ازدواج وضعیت بهتری نسبت به برخی از استانهای کشور با آمار یک طلاق به ازای دو ازدواج دارد اما همچنان این وضعیت مطلوب نیست و شاید یکی از دلایل شکلگیری روابط غیرشرعی ترس از طلاق و تبعات آن باشد.
آنچه مسلم است اینکه تحقیقات نشان داده زنان در چنین رابطههایی بیش از انواع دیگر ازدواج دچار خشونت خانگی میشوند و چنین روابطی زودتر از ازدواجهای رسمی و شرعی از هم میپاشد بنابراین تا این نوع زندگی در کشور تبدیل به فرهنگ نشده باید جلوی پیشرفت آن را گرفت.