دیری است که در جانم، یا حضرت معصومه

نوری است ز جانانم، یا حضرت معصومه

این نور مرا خوانَد، در بارگهِ عشقت

افسوس که نتوانم، یا حضرت معصومه

بر خویش ثنا گویم، بی خوفِ انانیَت

چون بر تو ثنا خوانَم، یا حضرت معصومه

در حضرتِ پُر نورت، مهمان، پُر و من بر در

کمتر ز نگهبانم، یا حضرت معصومه

چون قدرِ تو می‌دانم، از قرب گریزانم

وز بُعد هراسانم، یا حضرت معصومه

گَه در رهِ تو پویان، گَه راهِ دگر جویان

گَه اینم و گَه آنم، یا حضرت معصومه

چون خاکِ وطن با تو، فردوس بُوَد سرمد

شادم که ز ایرانم، یا حضرت معصومه

دردی طلبم هر دَم، کان درد نهد نم نم

از خاکِ تو درمانم، یا حضرت معصومه

در مکتبِ تو تقوا، دل را ندهد پروا

کآیینِ دگر دانم، یا حضرت معصومه

بر دانشِ دین، شائق، بر شهوت و کین، فائق

شادم که مسلمانم، یا حضرت معصومه

افسوس که از ایمان، بهره‌ست مرا حرمان

از نو بده ایمانم، یا حضرت معصومه

با مَسکَنَتِ خاصی، خواهم ز تو اخلاصی

کآشفته‌‌ی الوانم، یا حضرت معصومه

هر کس که تو را بیند، بینای بهشت آید

ای روضه‌ی رضوانم، یا حضرت معصومه

در قلبِ کویرِ قم، جویند گُلی مردُم

ای گلشن و بُستانم، یا حضرت معصومه

بی‌جان شدن است آسان، آن‌جا که تویی ای جان

بنگر که چه بی‌جانم، یا حضرت معصومه

 

حمیدرضا شیرعلی مهرآیین

مازندران – 13 مرداد 1395 شمسی

 29 ذی‌القعده 1437 قمری

در آستانه‌ی میلاد حضرت فاطمه معصومه، سلام الله علیها

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *