حاميان رئيس دولتهاي نهم و دهم اين روزها از لاك دفاعي خود بيرون آمدهاند و درصدد آن هستند كه با متهم كردن رقيب، از اتهاماتي كه درباره دولت مورد حمايتشان مطرح ميشود، اعلام برائت كنند. احمدينژاد هم در آخرين سخنراني خود در مشهد عنوان كرد زمانی که دولت را در سال ۸۴ تحويل ميگرفت، كشور با تهديد نظامي مواجه بود و زماني كه دولت را ميخواست تحويل بدهد، آمريكا خواهان مذاكره با ايران بود. در اين راستا دكتر صادق زيباكلام استاد دانشگاه با «آرمان» به گفتوگو پرداخته كه در ادامه ميخوانيد.
آقاي احمدينژاد اخيرا عنوان كردند كشور را در سال۸۴ در شرايط مطلوبي تحويل نگرفتند، در حالی که در زمان تحويل دادن دولت، آمريكا تمايل براي گفتوگو با ايران داشت. تصور ميكنيد هدف او از بيان چنين موضوعي چيست؟
هر دو موردي كه مدعي شدند، خلاف است. آنچه آقاي احمدينژاد درباره زمان تحويل گرفتن و زمان تحويل دادن دولت بيان كرده است، صحت ندارد و قبل از هر قضاوتي بايد اذعان داشت، اين اظهارات نيازمند توضيح است. سياست خارجي كشور ما ارتباط جدي با رياست محترم جمهوري ندارد و جناب آقاي احمدينژاد بهتر از هر كسي ميداند كه رئيسجمهور بخشي از عامل تعيينكننده در سياست خارجي است، يعني فقط بخشي از آن را در اختيار دارد و بخشهاي ديگر در اختيار رئيسجمهور نيست. حال فرقي نميكند رئيسجمهور راديكال یا انقلابي باشد، یا رئيس جمهور اهل تنشزدايي، احترام به ديگران و دور ازشعارهاي تند باشد، همچون رئيس دولت اصلاحات كه اينگونه بود. در حال حاضر شاهد هستيم كه آقاي دكتر روحاني تلاش زيادي را انجام ميدهند تا كشور را به سمت تنشزدايي با غرب و حتي آمريكا هدايت كند، اما نيروهاي ديگري هم حضور دارند كه در اين مورد تعيين تكليف ميكنند. حتي درباره توافق هستهاي تلاشهاي زيادي از سوي همين طيف صورت گرفت كه تمايل داشتند توافق هستهاي فقط و فقط محدود به برداشتن تحريمها و دستيابي ايران به حسابها و داراييهايي شود كه در بانكهاي خارجي بلوكه شده است. بيشتر از اين هم مشاهده شد جريانات دلواپس حتي اجازه ندادند كه دولت آقاي روحاني به سمت تنشزدايي پيش برود. در دوران دولتهاي نهم و دهم هم دقيقا به همين منوال رفتار ميشد و اينگونه نبود كه سياست خارجي دست آقاي احمدينژاد باشد. وقتي ميگويد زماني كه دولت را تحويل گرفتم، كشور در حال تهديد نظامي و در شرايط خطرناكي بود و بعد از آن يعني وقتي دولت را تحويل ميدادم، در وضعيتي قرار داشتيم كه رئيس جمهورآمريكا التماس ميكرد كه با كشور ما پاي يك ميز مذاكره بنشيند، بيشتر به دنبال ابهامآفريني است. شايد اين فرضيات را رئيسجمهور ديگري بتواند در كشور خودش ادعا كند، اما رئيسجمهور ايران مطلقا نميتواند در اين باره ادعايي را مطرح كند كه من درباره سياست خارجي تعيينكننده اصلی هستم.
تلاشهاي دولت اصلاحات براي تنشزدايي را چگونه ارزيابي ميكنيد و آيا كشور با استراتژی دولتهای هفتم و هشتم در سال ۸۴ تهديد نظامي ميشد؟
رئيس دولت اصلاحات تلاش زيادي را انجام داد تا سياست خارجي كشور به سمت تنشزدايي هدايت شود. او در آن زمان مساله گفتوگوي تمدنها را مطرح كرده بود كه مورد پذيرش جهانيان قرار گرفت. به كشورهاي مختلفي سفر ميكرد، از جمله كشورهاي اروپايي، و هر جا كه هيات دولت به آنجا سفر ميكرد، استقبال ويژه و شاياني از سوي كشور ميزبان تدارك ديده ميشد. بنابراين اينكه احمدي نژاد ادعا ميكند مايل بوده كه كشور را به سمت تنشزدايي سوق دهد، چندان قديمي نبوده كه ما آن را فراموش كرده باشيم. حتي به عكس، آن زماني كه آقاي احمدينژاد دولت را در سال ۸۴ تحويل گرفتند، بسيار سعي ميكرد با جريانهاي اصولگرايي همسو و همپيمان شود. او مسائلي را در عرصه بينالملل مطرح كرد كه به مذاق دلواپسان خوش بيايد. يادمان است در نخستين مسافرت رئيس دولت نهم به نيويورك كه براي شركت در نشست سازمان ملل بود، مطرح كرد كه من نيامدهام كه در اينجا با حكومتها و دولت صحبت كنم، به اين دليل كه آنها تنها نام نمايندگي مردم را يدك ميكشند، بلكه آمدهام با خود مردم صحبت كنم. مسائل ديگري را هم مطرح ميكرد، از جمله مديريت جهاني يا اينكه آمريكا و اروپا در حال محو شدن هستند. بعيد به نظر ميرسد كه احمدينژاد اين مسائل را فراموش كرده باشد.
سياست احمدينژاد در هشت سال دولت متبوعش چگونه بود؟
در اين دوره برعكس آن چيزي بود كه اين روزها آقاي احمدينژاد در سخنرانيهاي خود بازگو ميكند. سياست خارجي كشور در هشت سال رياستجمهوري آقاي احمدينژاد وضعيت خوشايندي نداشت و در زماني كه دولت دهم در حال به اتمام رسيدن بود، عملا با هيچ قدرت جهاني مراودهاي نداشتيم. حتي روابط ايران با اتحاديه اروپا و كشورهاي كره جنوبي، كانادا و هند رو به سردي ميرفت. اما با وجود اين مسائل، آقاي احمدينژاد مدعي است كه آمريكاييها براي من نامه نوشته و درصدد برقراري ارتباط بودند. اتفاقا اين درست برعكس آن چيزي است كه در اواخر دولت آقاي احمدينژاد اتفاق افتاد. در يكي دوسال آخر دولت آقاي احمدينژاد، اكثر دولتها متوجه شده بودند كه رئيس دولت دهم علاوه بر اختلافات شديدي كه با ساير مراكز قدرت در ايران دارد، ديگر قدرت كافي براي مذاكره ندارد. برخلاف گفتههايش، این احمدينژاد بود كه بسيار تلاش ميكرد با آمريكاييها مذاكره كند و در مقابل، آمريكاييها بودند كه ميدانستند او در يكي دو سال آخر دولتش، قدرت خودش را از دست داده و حاضر نبودند كه با او به صورت جدي مذاكره كنند. حتي زماني كه آمريكاييها درباره مسائل هستهاي حاضر به مذاكره شده بودند، برخلاف آنچه آقاي احمدينژاد ميگويد، مسئوليت تیم مذاكرهكننده با آقاي دكتر ولايتي بود كه با پادرمياني عمان مذاكرات به صورت پنهاني انجام شد، اما در دولت آقاي روحاني اين روند از حالت پنهاني خارج شد و رسما با آمريكا وارد مذاكرات شديم. متاسفانه آقاي احمدينژاد بر خلاف واقعيتها، اظهارنظر ميكند و اين، كار نادرستي است.
پس با توجه به اظهارات شما، ميتوان اينگونه نتيجه گرفت كه اين انعطاف آقاي احمدينژاد متاثر از سياستهاي جديد آقاي روحاني است كه مورد پذيرش مردم قرار دارد.
آقاي احمدينژاد به خوبي متوجه شده است جمعيت قابل توجهي از مردم مخصوصا جوانان، دهه شصتيها و هفتاديها و اقشار لايههاي شهرنشين کمتر از سياستهاي آمريكا و غرب ستيزي استقبال ميكنند. احمدينژاد براي اينكه راي اقشار و لايههاي تحصيلكرده را به دست بياورد، شنلي را كه در ۸ سال دوره رياستجمهوري بر تن كرده بود از تن به در كرده و ميخواهد شنل روحاني، رئيس دولت اصلاحات و آيت ا… هاشمي را بر تن كند تا بتواند جدا از اقشار لايههاي عوام جامعه، راي تحصيلكردهها را هم به دست بياورد. اما او كار اشتباهي انجام ميدهد و سبد راي او و همفكرانش فقط از لايههاي پایین است. در ارديبهشت ۹۶ اقشار و لايههاي تحصيلكرده همچنان مخالف رويكرد و جهانبيني او خواهند بود.
روزنامه آرمان