برداشت اول
در کوچه پس کوچههای دروازهغار، روی پلهای قدیمی نشسته. توانش به اندازهای نیست که حتی زیپ کیفش را ببندد. همانطور که سیگار را گوشه لبش میگذارد، میخواهد زیپ را ببندم. بسته کوچکی را از جیب کنار شلوار ششجیبش درمیآورد. پلاستیک محتوی گرد را جلو صورتش میگیرد و میگوید: «خب اینم از دوای امروز…». بعد سرنگ نو را از بستهاش خارج میکند و پشت به من کارش را میکند. نامش آذر است. ٣٤ساله، میگوید هشتسال است کارتنخوابی میکند. تا همین ١٠ ماه پیش شیشه میکشیده، اما حالا همهچیز را امتحان میکند. دلیلش هم ساده است: «خب میدونی چیه؟ بستگی داره به ساقیت! و جیب من هم این وسطا نقش مهمی ایفا میکنه». از آذر میپرسم که هربار چقدر پول دوا میدهد، همانطور که سرنگ را به دستم میدهد تا سیگاری آتش کند، میگوید: «همیشه که پول نیست خواهر من! یهوقتایی من پول دارم و میدم جای دوا. بعد یهوقتایی من پول دارم و اینا پول نمیخوان، یهوقتایی هم هست که من پول ندارم و خب دیگه در ازاش باید به این نامردا سواری بدم…». آذر میگوید: «اولا آنقدر هم ارزون نبودما. اولا یه جای ثابت کار میکردم. یعنی از خواهرم بهم ارث رسیده بود. توی کرج، بعد از فرار با یه سیمینخانمی آشنا شدیم. میگفت کارش خوبه، یعنی آنقد پول میدن که به قروفرمون برسیم، یه جا هم برا خواب داشته باشیم… راست هم میگفت، خوشگل میکردیم میرفتیم عظیمیه دوردور… اما خب نشد دیگه. من زود معتاد شدم. سیمینخانم هم گفت هرررررررررری…»؛ هریاش را با تشدید میگوید. حالا آذر برای یک لقمه نان، برای یک وعده هروئین یا هر دوای دیگری خودش را خرج میکند. هزینهاش هم میتواند به اندازه یک نان ٥٠٠تومانی باشد یا چهاردانه هروئین (یک گرم) پنجهزارتومانی… از آذر میپرسم ایدز داری؟ میگوید: «ها؟ نمیدونم… مگه دیگه فرقیام میکنه؟»
برداشت دوم
تصویر داخل تلفن همراه واضح نیست، دختر آرایش غلیظی دارد و پشت چراغ قرمز یکی از خیابانهای پرتردد ایستاده است. با مرد راننده که کنار میآید، سوار ماشین میشود. از صحبتهای ضبطشده توسط دوربین معلوم میشود دختر متولد ١٣٧٤ است. بعد هم به مرد میگوید که دو دختر دیگری که گوشه میدان ایستاده بودند هم خواهرانش هستند. دختر با خنده درباره خانوادهاش صحبت میکند و تصویر سیاه میشود… .
برداشت سوم
روی تخت کمپ نشستهام. زنی مبهوت نگاهم میکند. کیفم را بالا و پایین میکند و میپرسد: «کیفت مارکش ابر کرومبیه؟» جمله توی دهانم گم میشود که میگوید: «من رو بیخود برداشتن آوردن اینجا. باید برم سند ماشینمرو بگیرم. آخه خیلی کار دارم میدونی؟» یک ساعت قبل از این گفتوگوی کوتاه، مدیر کمپ میگوید جواب آزمایش اچایوی زن مثبت بوده. حالا زن دوباره به خانه تیمی برگشته و احتمالا سند ماشینش را هم پس گرفته…».
اینها بخشهایی از تصویرهایی است که میگویند حالا از دلایل اصلی ابتلا به ایدز ایرانیان است. پس از اعلام معاون وزیر بهداشت مبنیبر تغییر چرخه ابتلا به اچآیوی و پذیرش این مسئله که دیگر سرنگهای آلوده مسئله ایدز نیست، متخصصان اعلام کردند: این تشت مدتها بود بر زمین افتاده بود، اما کسی حاضر نبود صدایش را بشنود. حالا که ماجرا پیچیده شده، حالا که هربار رابطه خارج از ازدواج میتواند چندین نفر را به بیماری مبتلا کند، مجبور به اعتراف شدهایم.
بهاره، مددکار یکی از خانههای بینراهی کارتنخوابهاست. بدون آنکه کسی متوجه شود، میگوید: «اون خانمی که روی تخت انتهای سالن خوابیده مثبت است، هیچکدام از هماتاقیهایش هم نمیدانند. چون اگر بفهمند میترسند با او در یک مکان بمانند». درباره کار و شغل زن سؤال میکنم. بهاره با کمی مکث میگوید: «چی بگم… خب البته شرایطش خاص بوده… پدرش وادارش میکرده…».
شاید همه اینها باعث شد که وزارت بهداشت اعلام کند، پایگاههایی برای سلامتسنجی افراد آسیبدیده و زنان روسپی تأسیس میشود تا آنها از نظر بهداشتی بررسی و غربالگری شوند. دکتر سیاری در نشست خبری خود در چهارشنبه هفته گذشته اعلام کرده بود: «انتقال جنسی ایدز در ایران دوبرابر شده است. حدود یک دهه پیش ١٥ درصد موارد انتقال ایدز از طریق جنسی بود و اکنون به ٣٠ درصد افزایش یافته است. الگوی انتقال جنسی ایدز رو به افزایش است و کنترل آن نیازمند اطلاعرسانی شفاف به مردم است. مشکل جدی فعلی انتقال ویروس ایدز از طریق تماس جنسی است که میزان انتقال ایدز از این طریق در یک دهه گذشته دوبرابر شده البته این مسئله مختص ایران نیست و در تمام دنیا وجود دارد. علت ناموفقبودن در کنترل انتقال جنسی ایدز این است که نمیتوانیم همه مسائل را عریان و شفاف به مردم بگوییم؛ مثلا در مورد کاندوم نمیتوانیم راحت صحبت کنیم». همان روز بود که سیاری از تأسیس مراکز جدیدی در کنار مراکز شبکه بهداشتی برای معاینه زنان روسپی خبر داد که این افراد را از نظر بیماریهای قابلانتقال از طریق تماس جنسی مانند هپاتیت، ایدز و سایر بیماریهای مقاربتی محافظت میکند؛ مراکزی که قرار بود پس از معاینه، به زنان روسپی آموزشهای لازم برای پیشگیری از بیماریهای مقاربتی را بدهد و وسایل پیشگیری را به صورت رایگان در اختیار آنان قرار دهد».
اما هنوز کلام دکتر سیاری منعقد نشده بود که دعوا شروع شد. تأسیس مراکز بهداشتی تبدیل به صدور کارت سلامت شد و جلوگیری از انتقال ایدز، ازسوی عدهای، مشروعیتبخشیدن به روسپیگری؛ ماجرایی که هرچند وزارت بهداشت آن را تکذیب کرد، اما با حمله منتقدان، دیگر حتی تأسیس مراکز بهداشت بعید به نظر میرسد. مرکز بیماریهای واگیر وزارت بهداشت اعلام کرد: «همه خدمات به گروههای آسیبپذیر در نظام مراقبتهای اولیه بهداشتی کشور ارائه میشود که شامل یک بسته جامع آموزش، مشاوره، مراقبتهای بالینی، درمان و اقدامات حمایتی است که کلیه زنان آسیبپذیر شامل همسران معتادان تزریقی، همسران مبتلایان به عفونت اچآیوی (ایدز)، همسران زندانیان با رفتارهای پرخطر و زنان مصرفکننده مواد اعتیادآور و دارای رفتارهای پرخطر را شامل میشود».
دکتر مهری رضوانمهر، مددکار اجتماعی و استاد دانشگاه تهران، در گفتوگو با «شرق» درباره حضور زنان روسپی میگوید: «متأسفانه همیشه وقتی قرار است یک اتفاق مفید در بخشی از جامعه بیفتد، با پیشداوریهای غیرمسئولانه، به قدری اصل ماجرا توسط عدهای زیر سؤال میرود و مسئله به حدی آسیب میبیند که دیگر نمیشود به آن نزدیک شد. آن دوستانی که بابت حضور زنان روسپی در شهر دادشان درآمد و اصل بودن آنها را زیر سؤال بردهاند، یا در این شهر زندگی نمیکنند، یا از خانههایشان بیرون نمیآیند. زنان تنفروش در شهر وجود دارند و باید بپذیریم که ساماندهی آنها نباید فقط وقت نوروز برای پاکیزگی سطح شهر اتفاق بیفتد. محض خاطر دوستان باید عرض کنم که اتفاقا در گرانقیمتترین خیابانهای تهران، خانههای تیمی وجود دارد و زنان به عرضه خود مشغول هستند. حضور کارگران جنسی را نمیشود انکار کرد و چه خوب اگر دوستان بتوانند از ازدیاد آن جلوگیری کنند».
وی افزود: «اما با این تعداد چه باید کرد؟ آنها را ته دریا بریزیم؟ آیا میتوانیم برای همه مردم بپا بگذاریم و روابط جنسیشان را رصد کنیم؟ چه اشکالی دارد که در مراکز آسیب جایی باشد که به این دسته از زنان خدمات بهداشتی ارائه دهد تا از فجایع بزرگتر جلوگیری شود؟ درباره آنها حرف نزنیم تا کجا؟ انکارشان کنیم؟»
این مددکار تصریح کرد: «وقتی اجازه نمیدهند درباره مشکلهایمان صحبت کنیم، ماجرای دروازهغار پیش میآید. وقتی صحبتکردن از مصائبی چون اعتیاد، ایدز و تنفروشی مصداق سیاهنمایی میشود با محلههایی روبهرو میشویم که اعتیاد و ایدز و بزه جزء بافت جداییناپذیر آنها شده. وقتی عدهای دوست دارند طرح مسئله در کشور را با عینک سیاسی ببینند و از آن بهرهبرداری سیاسی کنند و تا زمانی که این روش وجود دارد، نمیشود انتظار هیچ اتفاق خوشایندی را داشت».
دکتر محمدامین قانعیراد، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران در گفتوگو با «شرق» درباره آموزش به زنان روسپی میگوید: «نمیشود حضور این دسته از زنان را انکار کرد. بودجهای هم برای ساماندهی آنها مشخص شده، خب چه اشکالی دارد که بشود به این زنان آموزش داد؟ چه اشکالی دارد که جلوی این ماجرا از همینجا گرفته شود؟ چرا میخواهیم اتفاقی که سر ایدز افتاد را دوباره تکرار کنیم؟ همان وقتی که بحث ازدیاد جمعیت مبتلا به ایدز بود، عدهای اجازه صحبت درباره آن را نمیدادند. حالا که از طریق مراجع رسمی کشور هم تغییر نحوه انتقال ایدز تأیید شده، چرا اجازه نمیدهید با آن مبارزه شود؟ یادمان هم باشد که زنان روسپی فقط زنان معتاد نیستند. بخش عمدهای از این زنان از نظر اعتیاد، سلامت هستند و ظاهر آراسته دارند. نباید با انکار حقیقت جلوی مبارزه با آن را بگیریم».
گفتنی است سال گذشته در پی دستگیری بالغ بر دو هزار زن خیابانی و بررسی وضعیت آنها، مشخص شد ۶۰۰ نفر از آنها روسپیگری را بهعنوان شغل خود انتخاب کردهاند و هزارو ٤٠٠ نفرشان از طریق شبکههای مجازی به این دام افتاده و اقدام به ارتباط با مردان هوسران میکردهاند.
روزنامه شرق