هراز نو : دغدغه ی همیشه ی دردمندان و ناظران امور تربیتی از تابستان آغاز می شود ؛ هر چند تابستان بهار فعالیت های تربیتی ، اردوها و برنامه های پرورشی است اما کمتر کسی است که دلواپس ضایعات و رسوبات تابستان در ذهن و ضمیر دانش آموز نباشد . فراغت از امتحانات ، خاموش شدن صدای زنگ مدرسه ، پایان پذیری صف و کلاس ، سکوت تخته سیاه !  رهاشدگی در کوچه ها و خیابان ها همه و همه قبل از هر چیز قلب مربی را می لرزاند و سایه ی سنگین نگرانی را بر اندیشه و احساسش باقی می گذارد . طبیعی است فعال کردن مدرسه در همان ساخت و بافت هرگز ذوق و شوقی را در دانش آموزان برنمی انگیزاند و چه بسا ممکن است  نتایجی وارونه نیز در بر داشته باشد . اما برنامه ریزی دقیق و کارشناسانه ، بهره گیری از همه ی امکانات مؤسسات ، نهادها و ادارات ؛ تربیت نیروی انسانی ماهر و مناسب برای اداره ی اردوها ، ساختن محیط های نشاط بخش و فرح انگیز ، تدارک امکانات وسیع اردویی در اردوگاه ها ( امکانات علمی مانند کتابخانه و فیلم های علمی و امکانات ورزشی و تفریحی مناسب و متناسب ) می تواند فرصت ضایعه ساز تابستان را به فرصتی انسان ساز و حتی پشتوانه ی آموخته ها و اندوخته های سال تحصیلی تبدیل نماید .

کشور وسیع و تاریخی و علی الخصوص استان پرجاذبه و توریستی ما سرشار از چشم اندازهای طبیعی ، مناظر دلپذیر ، آثار تاریخی ، زیارتگاه ها ، کوه پایه ها و موقعیت های پر جاذبه  و مناسب است که می تواند میلیون ها دانش آموز را پذیرا باشد و لحظه های سرشار از تأمل و درنگ و نشاط و سازندگی برایشان فراهم آورد . آنان که ایران را می شناسند می دانند که نه تنها بالغ بر 12 میلیون دانش آموز  ایرانی که برای 200 میلیون دانش آموز آسیایی می تواند تابستانی پربار و فرح انگیز رقم بزند !

این خاک پهناور با آب و هوای متنوع می تواند مجال هزاران کلاس درس زنده را برای دانش آموزان فراهم آورد .

آیا دامن طبیعت کلاس مناسب تر و تأمل انگیزتر از کلاس رسمی درسی  نیست ؟ آیا دامنه های رازآلود کوه ها که تمامی پیامبران در خلوت اندیشه پرورآنها ، به راز ونیاز می پرداختند پلی میان دل و خدا نمی بندد !

آیا قدم زدن در کنار جنگل های سبز شمال و گوش سپردن به زمزمه های جویباران و صدای مشوش نسیم از لابه لای برگ ها دل را به ناکجای دوردست ملکوت نمی کشاند و لحظه های سیر و سلوک در خویش را فراهم نمی آورد ؟ چرا از این همه توان و امکان بهره ی بیشتر و بهتر نگیریم ؟ چرا این کلاس های خاموش گویاتر از هر گویا را جدی نمی گیریم ؟

به نظر می رسد نیازمند « طرح جامع اوقات فراغت » باشیم که طراحان آن مجموعه ای از کارشناسان تربیتی ، روان شناسی ، برنامه ریزی ، جامعه شناسی و … باشند تا در سایه ی « مشارکت ملی » فرصت های ارجمند فراغت را بارور ، متعالی ، سازنده و جذاب و پشتوانه ی فرصت های رسمی و برنامه های مدون و متعارف سازند . برای تحقق این مهم ، توجه به پیش زمینه ها و تمهیداتی چند راهگشای برنامه ریزان خواهد بود :

1 _ شناخت یا بازشناخت مکان ها و موقعیت هایی که می توانند در فرصت های فراغت مورد بهره گیری قرار گیرند به دیگر زبان « جغرافیای اوقات فراغت » را باید شناخت .

2 _ مطالعه ی دقیق و وسیع در زمینه ی لحظه ها ، روزها و موقعیت هایی که افراد جامعه  رها از دغدغه ها و درگیری های روزانه به استراحت ، مطالعه ، سفر ، تفریح و … می پردازند و این یعنی کشف « تاریخ اوقات فراغت جامعه » .

3 _ بازیافت امکانات ، توانایی و سرمایه های موجود در تمام نهادها ، ادارات ، مؤسسات و وزارتخانه ها برای ایجاد تمرکز ، سازمان دهی و بهره گیری بهینه و استفاده از ظرفیت تام این امکانات .

4 _ تشکیل دوره های « تربیت مربی اوقات فراغت » یا پیشنهاد رشته ای به نام کاردانی اوقات فراغت و اگر اندکی دور و شگفت به نظر نرسد ایجاد دانشکده ای به نام « دانشکده ی تربیت مربی اردو » یا دانشکده ی برنامه ریزی اوقات فراغت !

5 _ تشکیل سمینار « بررسی اوقات فراغت » و بهره گیری از نظر کارشناسان و تجربه اندوختگان .

6 _ چاپ و نشر کتاب ها ، جزوه ها و راهنماهایی که در آن ها برنامه های مناسب اوقات فراغت ، اردو ، تجربه های مناسب اردویی ، سروده ها ، نوشته ها و روش های بهره وری از اوقات فراغت و فرصت های اردویی درج شده باشد .

*اینک ماییم و تابستان ؛ فراخ ترین زمان فراغت برای بیش از 12 میلیون دانش آموز و راستی کدام برنامه ی مدون ، کدام طرح روشن و کدام مجموعه ی همه سونگر به این مهم می پردازند . بیاییم باور کنیم که باروری تابستان تنها مسئولیت امور تربیتی یا آموزش نیست که از مکتبمان آموخته ایم که « کلکم راعٍ و کلکم مسئولٌ عن رعیته » .

در پایان امیدوار و آرزومندیم که مسئولین زیربط بخصوص دست اندرکاران تعلیم وتربیت با ژرف اندیشی و دقت نظر در انجام و برپایی اردوهای تفریحی ، ورزشی و زیارتی و فرهنگی به این امر مهم بپردازند که یقیناً چنین اتفاقی صورت خواهد گرفت . چرا که امروز خوب می دانیم « راه » دشوار است و « رهرو » آنگاه بزرگ می شود که از خطر نهراسد ، چشم از « راه » نگیرد و «راه » را     بی «راهبر » پی نگیرد که :

     طی این مرحله بی همرهی خضر مکن                                                          ظلمات است بترس از خطر گمراهی

                                                                                                                                     ایام به کام ان شاءا…

صادق چمن آرا

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *