رسيدگي به اين پرونده از چندي پيش با مراجعه زني جوان به كلانتري اكبرآباد و اعلام شكايت درباره مردي كه او را با بهانه ازدواج ربود و طلاهايش را به سرقت برد، آغاز شد. او به كارآگاهان گفت: «چند وقت پيش با مردي جوان به نام سعيد آشنا شدم. او به من ابراز علاقه كرد و پيشنهاد ازدواج داد. روز حادثه با ماشين دنبالم آمد و بيرون رفتيم اما پس از مدتي متوجه شدم كه او از مسير اصلي منحرف شده و مرا به اطراف اكبرآباد برده است. او در كنار خيابان توقف كرد و ناگهان با تهديد چاقو طلاهايم را به سرقت برد و متواري شد.»
با ثبت شكايت مالباخته، پروندهاي با موضوع «سرقت» تشكيل و تحقيقات كارآگاهان براي شناسايي متهم آغاز شد. بررسيها ادامه داشت كه سه زن ديگر نيز به كلانتري مراجعه و شكايت مشابهي تنظيم كردند. اين در حالي بود كه دو نفر از آنها، متهم را مسافركش معرفي كردند و مدعي شدند كه او قصد داشت با تهديد چاقو به آنها تعرض كند. يكي از آنها به كارآگاهان گفته بود: «چند وقت پيش به عنوان مسافر سوار خودروي متهم شدم تا به اكبرآباد بروم اما متهم پس از مدتي از مسير اصلي منحرف شد و با تهديد چاقو طلاهايم را به سرقت برد. او ميخواست مرا مورد تعرض نيز قرار دهد كه مقاومت كردم و خودم را نجات دادم.»
سرانجام با ثبت شكايت هر چهار زن و انجام تحقيقات پليسي، مخفيگاه متهم شناسايي و در عملياتي از سوي پليس دستگير شد. او در بازجوييها به سرقت از چهار زن اعتراف كرد تا به اين شكل پروندهاش براي صدور حكم در اختيار شعبه هشتم دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي حسين اصغرزاده قرار گيرد.
صبح ديروز در آغاز جلسه رسيدگي به پرونده، چهار شاكي بار ديگر به شرح حادثه پرداختند. يكي از آنها گفت: «روز حادثه در كنار خيابان ايستاده بودم و منتظر ماشين بودم كه متهم جلويم توقف كرد. فكر كردم مسافركش است، براي همين سوار ماشينش شدم. مدتي بعد او از مسير منحرف شد و ناگهان با تهديد چاقو طلاهايم را به سرقت برد. او قصد داشت به من تعرض كند كه مقاومت كردم. » شاكي ديگري نيز كه به بهانه ازدواج، فريب متهم را خورده بود، گفت: «من نميدانستم متهم زن و بچه دارد. او من را فريب داد و به حاشيه اكبرآباد كشاند و نقشه سرقت طلاهايم را عملي كرد.»
پس از شاكيان، متهم پشت جايگاه ايستاد. او اتهام سرقت را پذيرفت و گفت: «من مشكل مالي داشتم اما نه آن ميزان كه بخواهم طلاهاي شاكيها را بدزدم بلكه وقتي آنها را سوار ميكردم و چشمم به طلاهايشان ميافتاد وسوسه ميشدم و اقدام به سرقت ميكردم. من در زندان توبه كردهام و از شاكيها ميخواهم مرا ببخشند. » با ثبت اعترافات متهم، قضات وارد شور شدند تا راي نهايي را صادر كنند.