طی چند روز اخیر یکی از مهم ترین خبرهای رسانه ها دستگیری یا انتقال عامل یا یکی از عوامل انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر 1360 بوده است.
اول بار سردار سعید منتظر المهدی سخنگوی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی بود که در نشست خبری خود از «دستگیری یکی از عناصر منافق در کشور آلبانی که در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی نقش آفرین بود» خبر داد و گفت: «این دستگیری با همکاری اینترپل – پلیس بین الملل- به وقوع پیوسته و به زودی به ایران منتقل خواهد شد».
با این که سخنگوی ناجا از فردی نام نبرده بود اما همان شب برخی از رسانه ها حدس زدند یا سعی کردند این گونه القا کنند که فرد دستگیر شده مسعود کشمیری است.
این در حالی است که کشمیری عامل انفجار هشتم شهریور 1360 – شهادت رییس جمهوری و نخست وزیر وقت – بوده و ماجرای هشتم شهریور بسیار پیچیده تر از هفتم تیر است.
اندکی بعد از آن اعلام شد فرد دستگیر شده یک زن بوده نه مسعود کشمیری. در توضیح آن نیز گفته شد: این خانم به استناد «اعلان قرمز» اینترپل که به منزله حکم جلب بین المللی است در آلبانی دستگیر شده است.
یک خبرگزاری رسمی هم روز بعد نوشت: مسعود کشمیری عامل انفجار نخست وزیری (هشتم شهریور60) و محمد رضا کلاهی (هفتم تیر 60) در آلمان رؤیت شدهاند. در ادامه گزارش آمده بود: « این دو در رستورانی در شهر کلن و هنگام رانندگی در شهر هامبورگ آلمان مشاهده شده اند.»
در این گزارش درباره کشمیری آمده بود: «کشمیری جانشین وقت شورای عالی امنیت ملی و همسر مینو دلنواز از اعضای فعال منافقین بوده و محمد رضا کلاهی صمدی عضو انجمن اسلامی دانشگاه علم و صنعت که با هدایت مجاهدین خلق (منافقین) وارد حزب جمهوری اسلامی شده بود».
این گونه خبررسانی ها و گمانه زنی ها اما نشان می داد یا اطلاعات کاملی در اختیار ندارند و بیشتر حدس است و کوشیده شده به اصل خبری که در حد کلیات اعلام شده بود مواردی را بیفزایند یا به نوعی بحث 8 شهریور را به بهانه آن باز کنند.حال آن که پژوهشگران و ناظران تاریخ معاصر می دانند ماجرای انفجار هفتم تیر پیچیدگی های کمتری به نسبت هشتم شهریور دارد.
اشتباه دیگر در نقل این خبر یاد کردن از مسعود کشمیری با عنوان «جانشین وقت شورای عالی امنیت ملی» است حال آن که در آن زمان هنوز «شورای عالی امنیت ملی» تشکیل نشده بود و شورای امنیت بود و کشمیری دبیر و در واقع منشی آن..
درپی آن بود که برخی از سایت ها از زهره عطریان فر نام بردند شاید با این امید که پای محمد عطریان فر فعال سیاسی اصلاح طلب را به میان بکشند و از این نمد کلاهی تازه بدوزند حال آن که در خانواده های سیاسی این گونه تفاوت ها از سال های انقلاب وجود داشته و منحصر به خانواده عطریان فر هم نیست وپیشینه این چهره سیاسی در جمهوری اسلامی و خصوصا نقش یگانه ای که در کشف شبکه فرقان ایفا کرد حتی با فرض صحت دستگیری خواهرش نیز آسیب نمی دید.
همین تلاش عمدی یا سهوی برای سوق دادن به اسامی غیر واقعی شاید موجب شد که سردار اشتری فرمانده کل نیروی انتظامی اعلام کند فرد دستگیر شده هیچ یک از این اسامی نیست.
سرانجام اما یکی ازخبرنگاران اصول گرا در کانال تلگرامی خود نوشت:
«نام تروریستی که در آلبانی دستگیر و ظاهرا آزاد شده فهیمه اروانی است. مسعود کشمیری هم اگر چه بازداشت نشده اما مکان زندگی او در آلمان روشن است و اگر دولت های اروپایی همکاری کنند بازداشت او هیچ دشوار نیست.»
جدای این که فرد دستگیر شده یا مورد نظر کیست و با توجه به این که نزدیک 35 سال از دو واقعه 7 تیر و 8 شهریور می گذرد تاملی دوباره بر نام عامل واقعه 8 شهریور مناسبت دارد:
در جلسه ساعت 3 بعد از ظهرهشتم شهریور1360 در دفتر نخست وزیری این افراد شرکت داشتند:
محمد علی رجایی رییس جمهوری، محمد جواد باهنر نخست وزیر، سرهنگ وحید دستگردی رییس شهربانی کل کشور، سرهنگ کتیبه رییس اداره دوم ارتش، یوسف کلاه دوز قائم مقام سپاه پاسداران، خسرو تهرانی مسوول اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری و مسعود کشمیری منشی جلسه.
سرهنگ کتیبه که از آن حادثه جان به در برد در گفت و گویی با روزنامه شرق درباره کشمیری گفته بود:
« مورد اعتماد همه بود و قیافه حق به جانبی داشت. ار ریش محرابی و صورت سرخ و سفیدش روحانیت و نورانیت می بارید! تسبیحش هم همیشه همراهش بود و برای خیلی کارها استخاره می کرد. همه او را به تشرع می شناختند و در جلسات دعای کمیل او یکی از دعا خوان ها بود و گاه پیش نماز هم می ایستاد. کسی حدس نمی زد که او از اعضای گروه رجوی و نفوذی در عالی ترین مرکز تصمیم گیری یعنی شورای امنیت باشد.» – [ باز نشر در مجله آسمان شماره 52]
سعید حجاریان نیز گفته بود: « مرکزیت مجاهدین از مقطعی به بعد نیروهایش را مأمور کار غیر علنی و پنهان سازی هویت سازمانی خود می کند. کلاهی، کشمیری، قدیری، عباس زری باف، و تعدادی دیگر از جمله قاتل شهید قدوسی در حزب، دادستانی، اطلاعات نخست وزیری و جاهای مختلف نفوذ کردند. کشمیری را آقای علی تهرانی ( با شیخ علی تهرانی اشتباه گرفته نشود) معرفی کرده بود و بعد از انفجار به ارتباطات خانوادگی او با سازمان دست یافتیم و این که برادران همسر او در قصر شیرین عضو سازمان بودند.»
روایت بهزاد نبوی هم خواندنی است: « روز بعد از فاجعه جنازه کشمیری را پیدا نمی کنند و مشتی خاکستر را در تابوت می ریزند و همین آغاز شک بود اما ابرازنشد. اتومبیل او هم در خیابان خورشید پیدا نشد.
بعد از72 ساعت متوجه شدیم مادر کشمیری پشت تلفن می خندد و معلوم شد همان 24 ساعت اول از کشور خارج شده و مادرش از سلامت فرزند خود اطلاع پیدا کرده و از آن پس کارها به آیت الله ربانی املشی ارجاع شد.»
مرحوم ربانی املشی دو هفته بعد از حادثه و در 20 شهریور 1360 به روزنامه جمهوری اسلامی گفت: « کشمیری از یک سال قبل وارد نخست وزیری می شود و خیلی خوب نقش بازی می کند و چهره کریه خود را مخفی می دارد. به طوری که یکی از مسوولان نخست وزیری می گفت: در بین هزار احتمال یک احتمال هم درباره انحراف او نمی دادیم.»
با این که پرونده نخست وزیری بسته شده اما عده ای اصرار داشتند و دارند از این موضوع دست مایه ای برای رقابت های سیاسی بسازند.هر چند که بازداشت و انتقال مسعود کشمیری اهمیت فوق العاده ای دارد و جنایت او فراموش شدنی نیست اما سخنان پلیس بیشتر به عامل جنایت هفتم تیر اشاره دارد تا 8 شهریور و هنوز درباره کشمیری خبری اعلام نشده است.
از این رو قابل تأمل است که در حالی که رییس پلیس و سخنگوی پلیس به هفتم تیر اشاره می کنند و از همان ابتدا بحث عامل انفجار هفتم تیر را مطرح می کنند کسانی اصرار دارند بحث را به هشتم شهریور بکشانند تا به بهانه مسعود کشمیری نیروهای نخست وزیری را بعد از 35 سال و به رغم بسته شدن پرونده باز هم متهم کنند.
با این همه باید آرزو کرد واقعا آن نام اصلی که قرار است به ایران برگردانده شود مسعود کشمیری باشد چون ضربه ای که در هشتم شهریور وارد شد جنایتی بزرگ بود.عصر ایران-