آقای شعبانخانی! آیا پیش از همکاری با فریدون فروغی او را می شناختید؟
– ما حدودا 17، 18 بودیم و فریدون در یک گروه موسیقی، درام می زند و خوانندگی می کرد. نخستین بار من در هنرسرای نارمک، کارِ فریدون را دیدم. من گروه خودم را در همانجا داشتم و با هم رفیق بودیم و خانه های مان هم نزدیک هم بود.
ترانه های «آدمک» و «پروانه من» را پس از پیشنهاد کارگردان فیلم «آدمک» ساختید یا این ترانه ها پیش از آن ساخته شده بودند؟
– این دو ترانه را مدت ها پیش از آن فیلم ساخته بودم و هر شب اجرای شان می کردیم. یک روز دوستم آمد و گفت آقایی در سالن حاضر است که از آمریکا آمده و کارگردان است. او می خواهد برای فیلمش با تو صحبت کند. من سراغ او رفتم و ایشان خودش را «خسرو هریتاش» معرفی کرد و گفت من از این دو ترانه ات بسیار خوشم آمده و می خواهم از آنها در فیلمم استفاده کنم. گفتم آخر باید با سوژه فیلم شما هماهنگ باشد! او گفت اتفاقا این ترانه ها دقیقا مناسب سوژه فیلم من هستند. چهار، پنج ماه بعد از این گفتگو فیلم کلید خورد و البته در همین حین ماجرای سربازی من هم شروع شد.
چه شد که ترانه های فیلم آدمک را برای خواندن به فریدون فروغی سپردید؟
– در ابتدا آقای هریتاش، کارگردان فیلم که کار مرا دیده بود از من خواست کارها را خودم بخوانم اما من عازم سربازی بودم و خواهرم به من گفت «خواندن این کارها درست زمانی که بلافاصله به سربازی می روی، فایده چندانی ندارد، کارها را به کسی بده که بتواند بعد از این فیلم هم از این موقعیت، بدون هیچ وقفه ای استفاده کند.» من هم خواندن ترانه ها را به فریدون سپردم. (البته هریتاش، «فرهاد» و «فریدون» را می شناخت، اما کار را به من پیشنهاد کرده بود.) در حقیقت فریدون کار را زنده کرد؛ زیرا این ترانه ها صدای بلند و پرحجم نیاز داشتند و من معتقد هستم که نه تنها خواننده، بلکه منِ آهنگساز هم با این آثار رو آمدم.
به هر حال مخاطب، نام آهنگساز را هم روی صفحه می دید. بنابراین ما به صورت حرفه ای و رسمی، موسیقی و شهرت را در کنار هم آغاز کردیم. یادم می آید که بعد از اکران آدمک، «عباس مهرپویا» که در حضور او نیز ترانه ها را اجرا کرده بودم، در مصاحبه ای با یکی از مجلات آن زمان، از کارهای من تعریف کرد. این کارها تغییری در سبک آهنگسازیِ رایج آن زمان ایجاد کرد.
بعد از آدمک، رابطه شما با فریدون چگونه بود؟
– فریدون برای اجرا به جاهای مختلف دعوت می شد که در آن زمان این اجراها معادل پول در آوردن بود. بعد از آن دیگر سرش شلوغ شد و متاسفانه عده ای از شهرت او و خوش قلبی اش سوءاستفاده می کردند.
فریدون پروژه های خوب زیادی داشت که اگر با من همراه می شد، شدنی بودند. مثلا قرار بود روی غزلیات «شوریده شیرازی» کار کند. مدتی شروع برنامه هایش با ترانه «دوتا چشم سیاه داری» بود؛ ترانه ای که گرچه تِم سنتی داشت و آن را با گیتار می نواخت اما طوری آن را می خواند که به زیبایی و دلنشینی با صدایش هماهنگ می شد. «بیژن مفید» این کار را در ریتم شش و هشت می خواند، اما فریدون در اجرایش، ترانه را رومنس اجرا می کرد و فضایی متفاوت به آن می داد که برای مخاطب نیز جذاب بود. از این رو می دانست که می تواند در فضای سنتی هم اشعار کلاسیک فارسی را به شکلی تازه، جذاب و متفاوت بخواند و برنامه های بسیاری برای این کار داشت.
از «امیر رسایی» اجرایی از ساخته های زنده یاد «محمود قراملکی» موجود است با عنوان «مرد غم»، ملودی این اثر دقیقا همان ملودی «پروانه من» است که با صدای فریدون منتشر شده و آهنگسازی آن توسط شما انجام گرفته است، دلیل این شباهت چیست؟
– من اصلا آن اجرا و ملودی را تا به امروز نشنیده ام. فقط شنیده بودم که چنین اجرایی موجود است؛ اما قطعا آهنگ من پیش از آن ساخته شده است. من چهار، پنج سال پیش از انتشار رسمی «پروانه من» آن را در گروه هایی که در هنرسرای نارمک داشتیم و من سرگروه بودم، اجرا می کردم و از این رو بسیار پیش از انتشار کار مرحوم قراملکی آن را ساخته ام.
شما تا هفده سال پس از انقلاب فعالیتی در حوزه موسیقی نداشتید، در آن دوره به چه فعالیتی مشغول بودید؟
– هیچ! وسایل زندگی ام را می فروختم و امرار معاش می کردم تا اینکه اواخر دهه هفتاد برای نخستین فستیوال پاپ به سراغم آمدند و بعد از آن به تدریج فعالیت آهنگسازی را از سر گرفتم.
خواننده نخستین آهنگ های شما پس از انقلاب چه کسانی بودند؟
– یک روز از شرکت دارینوش، دختر نابینایی به نام «مریم حیدرزاده» را به من معرفی کردند که شعر می گفت. من با وسواس بسیار روی سه شعر او آهنگ ساختم که در آلبومی به نام «مثل هیچ کس» با صدای «خشایار اعتمادی» قرار گرفت و آغاز شهرت آن ترانه سرا و این خواننده شد. دقیقا نخستین خواننده را به یاد ندارم، اما در آن سال ها افرادی مانند «نیما مسیحا»، «مانی رهنما»، خشایار اعتمادی و «قاسم افشار» آهنگ های مرا می خواندند.
چه خوانندگانی آغاز شهرت شان با آهنگ های شما بوده است؟
– من در تمام کارهایی که ساخته ام تلاش کرده ام که ذهن مردم و جوانان را روشن کنم و آنها را به فکر کردن وادارم. تلاش کرده ام که برای خواننده موفقیت ایجاد کنم. به عنوان مثال کارگردان فیلم «تکیه بر باد» از من خواست که دو ترانه برای فیلمش به خوانندگی «مرجان» بسازم. این دو ترانه را ساختم و بعد ترانه ها بیشتر شد و یک آلبوم کامل شکل گرفت و خواننده ای مشهور شد. به همین دلیل از او متوقع ام که قدرشناس باشد.
«ستار» هم شروع کارش با من بود. آلبوم «همسفر» را برای او ساختم که بسیار گل کرد و او را تبدیل به خوانندهای مشهور کرد اما وقتی به پول رسید خودش را نشان داد و فهمیدم کسی که می خواهم نیست و دیگر با او همکاری نکردم. درباره «ابی» نیز همین طور بود. او گمنام بود و پست سرِ «شهرام شب پره» می ایستاد و وظیفه داشت بگوید «پوم پوم»! با آهنگ های من به شهرت رسید.
چه کارهایی را برای او ساخته اید؟
– چهار کار را به او داده ام: «نازی ناز کن»، «کویر»، «باد و بیشه» و «مهرگان» که این آخری را کسی نشنیده است. یک روز یکی از معاونان تلویزیون با من تماس گرفت و سفارش آهنگی ملی به مناسبت مهرگان را به من داد. من متعجب از اینکه چگونه به فردی مثل من با آن سن و سال اندک چنین سفارش مهمی داده اند، ملودی را ساختم. بعد متوجه شدم که دست اندرکاران تلویزیون برای خواندن این کار، خوانندگانی مثل «قره باغی» و «وطن دوست» را در نظر دارند. من پیشنهادهای آنها را نپذیرفتم و تاکید کردم که این آهنگ را باید خواننده مد نظر خودم بخواند. پرسیدند خواننده ات کیست؟ گفتم جوانی محجوب و خوش صداست به نام ابی، کار را با صدای او ضبط کردیم و تحویل تلویزیون دادیم و آنها هم بسیار پسندیدند و گفتند همان است که می خواستیم.
آیا نسخه ای از «مهرگان»، در دست دارید؟
– نسخه اصلی که در آرشیو صدا و سیماست. من هم یک نسخه بی کیفیت از آن در اختیار دارم و سال هاست قرار است به همراه تعدادی دیگر از آثارم پیاده ساز و بهسازی شود اما متاسفانه هنوز این اتفاق نیفتاده است.
خانم «لعبت والا» (شاعر و ترانه سرا) معتقد است که ترانه آدمک، سروده اوست و البته روی بسیاری از صفحه های قدیمی موجود نیز نام ایشان به عنوان ترانه سرا درج شده است، در این مورد چه نظری دارید؟
– خانم لعبت والا، شاعر برجسته ای است. وقتی این سخن شان را شنیدم بسیار ناراحت شدم. نمی گویم خلاف واقع می گویند، اما معتقدم دچار اشتباه شده اند.
آیا به عنوان بازیگر نیز در فیلم آدمک حضور داشتید؟
– بله، مرا برای بازی در این فیلم دعوت کردند و من هم جوان بودم و جویای نام؛ از این رو پذیرفتم. اصلا اگر دقت کرده باشید ابتدای فیلم با شخصیت «تورج» آغاز می شود. من نقش برادر شخصیت «سیامک» را داشتم که موسیقی دانی جوان و هیپی بود. نقش مادر ما را هم خانم «ژاله علو» ایفا می کردند اما به دلایلی، نقش من از فیلم حذف شد.
به چه دلیل نقش تان حذف شد؟
– من قراردادی با «جمشید شیبانی» برای اجرای موسیقی در شیراز داشتم و او هم آدم سختگیری بود و از من چک و سفته داشت. شش ماه به کازبای شیراز رفتم و در این مدت با وجود اصرار عوامل فیلم برای بازگشت به تهران و ادامه ایفای نقش در فیلم آدمک، جایگزینی برای خودم در شیراز پیدا نکردم. در نهایت هم نقش من از فیلم حذف شد.
تنظیم ترانه های «آدمک» و «پروانه من» را چه کسی انجام داد؟ آیا شما سرِ ضبط آنها حضور داشتید؟
– تنظیم ها کار خودم است. در ضبط کارها هم از آنجایی که من و فریدون با موسیقی به صورت حرفه ای آشنا بودیم، به او اعتماد کامل داشتم و می دانستم درست می خواند؛ از این رو با توجه به مشغله زیاد، نیازی به حضورم در استودیو برای نظارت بر خواندن فریدون نمی دیدم.
بابک صحرایی
بعد از ساخت ترانه های فیلم آدمک به خدمت سربازی رفتید. پس از بازگشت، با ساختن چه آهنگ هایی فعالیت تان را از سر گرفتید؟
– ترانه ای بود به نام «لانه مور» با صدای «سیمین غانم» که با مصرع: «نمی دونم دلم دیوانه کیست!» آغاز می شد. «همسفر» نیز در همان دوران ساخته شد. کارهایی که برای ابی ساختم نیز پس از بازگشتم از سربازی بود.
آیا ترانه های دیگری هم با فریدون فروغی کار کرده اید؟
– بله. روی سروده هایی از «فرهنگ قاسمی» آهنگ ساخته بودم و قرار بود فریدون بخواند اما نمی دانم چرا نشد. شاید تنبل شده بودیم. افسوس!
ترانه «کاکلی» سروده «فرهاد شیبانی» با استناد به مدارک موجود در نشریات آن دوره، در سال 1352 توسط فریدون اجرا می شده است؛ از این اجرا اطلاعی دارید؟
– نه اما خودم چند سال پیش در محفلی آن را خواندم و نسخه ای از این اجرا موجود است.
از شما سپاسگزاریم.