زمانی نه چندان دور ، مدارک تحصیلی ، از چنان ارزشی برخوردار بودند که بسیاری از دیپلمه ها و سپس لیسانسیه ها ، دانشنامه های خود را قاب می کردند و به عنوان سند افتخار ، بر دیوار خانه یا محل کارشان نصب می کردند و البته در این افتخار نیز ذیحق بودند چه آن که مدرکشان ، واقعاً نشان دهنده میزان دانش آنها بود.

اما زمان زیادی لازم نبود تا مدارک علمی و دانشگاهی به حدی کم ارج شوند که حتی با شنیدن پیشوند “دکتر” در نام کسی ، مردم به دیده تردید به او بنگرند که آیا این شخص دکتر واقعی است یا از آن قلابی ها و جعلی هاست؟!

بارها به دوستانی که ” واقعاً ” درس خوانده ، آزمون داده و نهایتاً دکترا گرفته اند گفته ام که دلم برایتان می سوزد که به آن “تقلبی ها” هم دکتر می گویند  و به شما هم و سره و ناسره در هم آمیخته شده است.

اگر وجود دکترهای قلابی با مدارک جعلی یا غیرمعتبر در سال های گذشته یک “مشکل” در نظام آموزشی و مدیریتی کشور بود ، اینک اما نه با مشکل ، که با یک “فاجعه اسفناک شرم آور علمی” در کشور مواجهیم که هرگز سابقه نداشته است: “دکتراهای نامشروع و دکترهای بی سواد”.

در پدیده جدید ، افراد دکترای جعلی و غیر معتبر نمی گیرند بلکه با شگردهایی شبه قانونی ، حتی می توانند از معتبرترین دانشگاه های کشور مدرک دکتری بگیرند و جواب هر گونه استعلامی هم در خصوص اصالت مدرک شان ، مثبت باشد ، بی آن که کسی متعرض ورود نامشروع شان به دانشگاه باشد.

روش کار بدین شکل است که برخی “نورچشمی ها” در دانشگاه های سهل الورود خارج کشور پذیرش می گیرند و بورس خارج می شوند و بعد از ان که چند بار به آن کشورها رفته و مهر ورود و خروج بر گذرنامه هایشان خورد ، به عنوان تبدیل وضعیت خارج به داخل ، مستقیماً در بهترین دانشگاه های داخل کشور پذیرش می شوند و در مقطع دکترا ، ادامه تحصیل می دهند.
بدیهی است چون ظرفیت پذیرش هم محدود است ، حضور این “نورچشمی های کم دانش” مانع از پذیرش کسانی می شود که زحمت کشیده و درس خوانده اند و هزار تای این ها را درس می دهند!

هر چند نتیجه فوری این وضعیت ، بی عدالتی و ایجاد نارضایتی است ، اما در دراز مدت ، این افراد تبدیل به دکترهای جامعه می شوند بی آن که بار علمی لازم را داشته باشند و حتی بلد باشند یک متن ساده انگلیسی را بخوانند یا دو کلمه به این زبان – که زبان علمی مقطع دکتر است – صحبت کنند ، عهده دار مسوولیت هایی می شوند که تصدی آنها ویژه متخصصان است و اینجاست که فاجعه های بزرگ شکل می گیرد. مثلاً فرض کنید که یکی از همین دکتر(!)ها بشود رئیس کل بانک مرکزی یا مسوول کنترل کیفیت یک محصول فنی مانند سیستم ایمنی خودرو یا مسوول بهداشت یک مرکز درمانی و … که مشخص است چه گاف ها و مصائبی در پیش خواهد بود.

دامنه ماجرا به همین میزان هم ختم نمی شود ؛ این دکترهای فرمایشی ، حتی قبل از گرفتن مدرک دکترا ، در صدد عضویت در هیات های علمی دانشگاه ها بر خواهند آمد و به مدد همان رانت هایی که دکترشان کرده ، استاد دانشگاه نیز خواهند شد ؛ و تصور کنید سطح علمی دانشجویانی که این ها می خواهند تربیت کنند چه خواهد بود و در نهایت چه بر سر علم مملکت خواهد آمد.

دانشنامه ها ، نوامیس دانشگاه ها هستند و دانشگاهیان نباید اجازه دهند غریبه ها و بی سوادها این عرصه را بی حیثیت کنند.

منبع: عصرایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *