نشست هم اندیشی استادان واحد آیت ا…آملی با حضور جمعی از اساتید دانشگاه به همت دفتر هم اندیشی استادان و نخبگان  دانشگاهی و دفتر فرهنگ اسلامی  برگزار شد. این مقاله متن سخنرانی دکتر محمد علی یوسفی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد آیت اله آملی در این نشست می باشد.

دین درست را باید از میوه اش شناخت نه از استدلال های کلامی. وقتی که دین میوه ای داد مثلاً انسان های بی سواد باسواد شدند،افراد بی نظم بانظم شدند، فقر کم شد، بی اخلاقی کم شد آن وقت می گوییم دین این جامعه  درست است( امام موسی صدر).

تعریف  سلفی گری:

بهترین امت من کسانی هستند که هم عصر من ا ند. بعد  آن ها که بعد از این ها می آیند و بعد آن ها  که بعدتر می آیند.

گروهی از مسلمانان ( سلفی  ها) با استناد به این حدیث می گویند  در فهم  و تفسیر  دین  فقط  فهم  همین سه نسل (صحابه،تابعین و تابعین تابعین)که پیامبر فرمودند اصل است و ما باید تنها به آن ها مراجعه  کنیم.  این  گروه  خود را سلفی ( پیر و سلف=گذشته) می دانند و اولین بار احمدبن حنبل این ایده را مطرح کرد و در قرن  هفتم این تیمیه ایده ی او را پی گرفت و به اندیشه ای جدید بدل کرد.

احمدبن حنبل ( قرن سوم)درفتواهایش ابتدا به قرآن و احادیث پیامبر  استدلال می کرد بعد به سخنان  و فتواهای  یاران رسول خدا و در  نهایت  به سخنان  و فتواهای تابعان  تا قرن  سوم هجری  ، او با تاکید  بر نص ( متن) قرآن و رد  تفسیر و تاویل می گوید، خداوند  مانند ما بینا، شنوا و سخن گوست و دارای  اراده  و  حکمت  است.  خدا دست ( ید) و  جا ( عرش)دارد ولی ما از چگونگی آن ها بی اطلاع هستیم  چون  چنین چیزهایی اسرار خداست. احمد حنبل  شدید ضد شیعه  و ضد خوارج  بود ولی آن  را تکفیر نکرد .

عقاید و اندیشه های سلفی  و اهل حدیثی  احمد بن  حنبل  در قرن  چهارم  توسط  فرزندانش تبدیل به یک فرقه دینی به نام حنابله در اهل سنت شد.

سه قرن بعد از احمدبن حنبل احمدبن تیمیه سلفی گری را به اوج رساند . ابن تیمیه ( قرن هفتم) می گفت.  ما  حق  نداریم  در فهم  قران  برداشت های عقلی  خود را  حاکم  کنیم.  باید بسنده کنیم  به  آنچه  که از  ظاهر  قرآن  می فهمیم و درباره  متشابهات قرآن سکوت  کنیم(نص گرایی) . ابن تیمیه بسیاری از مواردی را که مسلمانان نشانه ی احترام به بزرگانشان می دیدند مصداق شرک معرفی کرد و با ارایه ی  ایده های  متفاوتی درباره اسلام و کفر، بسیاری از مسلمانان را تکفیر کرد.

او برای  تبلیغ  سخنانش  بارها مناظره  کرد، سال ها زندانی  شد و شاگردان بسیار متعصبی برجاگذاشت. البته او مخالفان سرسختی  در میان  اهل سنت داشت.

وهابیت:محمدبن عبدالوهاب بنیانگذار وهابیت بود. افکار و آراء او از  ابن تیمیه مایه  گرفته است و محمدبن عبدالوهاب  به همان مواردی  دعوت  می کرد  که ابن تیمیه  و شاگردش ابن قیم الجوزیه  به آن  دعوت  می کردند.  به بیان  دیگر  محمدبن  عبدالوهاب  و قیام  وهابیان  تحقق  عملی  انتقادات  ابن  تیمیه بود.  او انتقادات  و نظریات  مغرضانه  و ویرانگرانه ابن تیمیه را عملی  ساخت .

محمدبن  عبدالوهاب و وهابیان  عبادت را  تنها  به  آنچه  اسلام  در قران  و سنت  مقرر داشته  ندانستند . امور عادی  را نیز  خارج  از منطقه  اسلام  دانستند به همین  جهت  دخانیات  را  حرام   اعلام  کردند  و در  تحریم  آن  شدت  عمل  به خرج  دادند. وهابی  های عوام  کسی را  که  دود  بکشد  مانند مشرکین  می دانستند  و از این  لحاظ  مانند  خوارج  هستند  که  هر کس  را  مرتکب  گناه  شود  کافر می دانند.

وهابیان به دعوت اکتفا نکردند بلکه  با مخالفان  خود به  جنگ برخاستند و می گفتند با بدعتها می جنگیم. رهبرشان در جنگ ها نیز از خاندان  سعود ( محمدبن  سعود  و بعد عبدالعزیز بن سعود)بود. وهابی ها هر ده  و شهری را  که تسخیر می  کردند  به ویرانی  ضریح ها و قبور می پرداختند . از این رو برخی  از نویسندگان  اروپائی  به  آنها  لقب  تخریبگران  معابد  داده اند  که این  البته  سخن مبالغه  است زیرا ضریح ها  با معابد  تفاوت  دارد. وهابی ها هر مسجدی را که ضریحی داشت خراب می کردند. وهابی ها هر قبری را  که مشخص  بود و علامتی داشت ویران ساختند . چون بر حجاز مسلط شدند تمام قبور صحابه  را خراب  کردند و با زمین  یکسان کردند.

وهابیان  مفهوم  بدعت را به طور غریبی  وسعت دادند تا آن حد که  مثلا پرده  بستن  بر روضه پیامبر(ص)را بدعت  می دانستند  و از تجدید  پرده ها  و پوشش ها  منع می کردند.

عوامل  موفقیت  دعوت وهابیت توسط محمدبن عبدالوهاب:

 1-یکی از عوامل موفقیت و پایه های پیروزی محمدبن عبدالوهاب ، استفاده  از جهل  مردم  آن محیط  بود.  در تاریخچه  کوتاه  گذشته  مربوط  به محمدبن عبدالهواب  شیخ  محمد نخست  مدینه و بصره  را برای نشرافکار خود انتخاب  کرد ولی با عکس العمل  علمای  آگاه  روبرو  شد و  به سراغ  نقاط  بسیار  عقب  افتاده  مثل  عینیه، درعیه و در سرزمین بخد  که کمتر  نام و نشانی  در تاریخ  و جغرافیای  نجد داشتند و مردم  آنجا عقب  افتاده ترین و  جاهل  ترین  مردم  عربستان  بودند رفت.  مردم  ان سامان  نیز  زندگی  قبیله ای داشتند و کافی  بود  شیخ  قبیله  به  کسی  تمایل  نشان دهد و اهل قبیله  را به دنبال  خود بکشاند.

2-منطق  محمدبن عبدالهواب  منطق  زبان  نبود زیرا دریافت  نمی تواند  مردم و علمای  مدینه  و بصره و شهرهای بزرگ را  مجاب  کند بلکه  منطق او  منطق  زور  و شمشیر و خشونت  و تطمیع  بود  و با این منطق قلمرو  حکومت  خود را توسعه  داد.

3-او مخالفان  عقاید  خود را مشرک  می دانست  و خون و اموال آنها را مباح  می دانست و این را در عمل هم نشان داد. او چنان وحشتی ایجادکرد  که حتی برادرش  که  مخالف او بود از شهر خود فرار  کرد  تا در  چنگ  دژخیمان  او گرفتار نشود .

رویکرد سلفی ابتداءً و در آغاز  پیدایش  صرفاً یک نوع رویکرد  دینی بود که آرام آرام در بین  فقهای اهل سنت بواسطه دور شدن تدریجی  از استدلال های عقلانی و گرایش  بر فهم  ظاهری  از  کلام  خدا و سنت پیامبر بوجود  آمد  و این نوع  سلفی  گری که از  اهل حدیث  شروع  شد و به احمدبن حنبل رسید  سلفی گری سنتی بود که اثری از تکفیر در آن نبود اما نوع دیگر سلفی گری سلفی گری معتدل بود که بواسطه  تغییر و تحولات عصر جدید در عرصه  جهانی و ظهور غرب  گرائی و پدیده های غربی  در بین  مسلمانان  و اندیشه  و ترس  از دست رفتن  هویت دینی  در بین  مسلمانان بوجود آمد که می توان  آن را سلف گرائی معتدل  و بیداری اسلامی نامید و هدف آن باز گرداندن  مسلمانان به اسلام  ناب و اولیه  و دوری ازپدیده های  غربی  بود.  نمونه  این  سلفی گری  معتدل  را می  توان در آثار  و اندیشه های سید جمال  الدین  اسد آبادی ، محمد عبده و رشید رضا  و جنبش های  اخوان  المسلمین  در مصر  و النهضه  در تونس مشاهده کرد.این دسته   نیز وجه تکفیری ندارند.

اما علاوه بر این دو نوع از سلفی  گری  نوع دیگری  از سلفی  گری  در دنیای  اسلام  بوجود  آمد که به  آن می توان  سلفی  گری  افراطی  نام نهاد.  این دسته وجه تکفیری  و  جهادی دارند  و این وجه از سلفی  گری از این تیمیه  شروع  شد  به محمدبن عبدالوهاب  و فرقه وهابیت  رسید و از نمونه های دیگر  ان بوکو حرام در نیجریه ، النور  و الفضیله  در مصر، انصار الشریعه  در تونس، الشباب  در  سومالی  ، التحریر  درآسیای میانه ، سپاه  صحابه  در پاکستان و انصار  الاسلام  و داعش  و القاعده  در عراق، و طالبان در افغانستان  می باشند.

مشخصه و ویژگی های  عمده  سلفی  های افراطی:

1-تکفیر گرائی 2-ظاهر گرائی  و اصالت  عمل در مقابل  نظر در نظام  فکری  این جریان ها.

3-استفاده از وسیله  و ابزار  ترور و تروریسم  برای رسیدن  به  هدف.تاکنون حدود نیم  میلیون  نفر  در  سوریه  کشته  شدند  که دهها هزار  نفر آن کودک  بودند  و حدود نیم  میلیون  نفر  هم زخمی  و آواره  شده اند. در دهه نود در الجزایر 200 هزار  نفر  قتل عام شدند

4-حساسیت  نسبت به هویت  شیعی و دشمنی با شیعیان و از مارقین  و خوارج خواندن آنها . آنها شیعیان را مشرک می دانند. و هابی ها و سلفی ها شفاعت، توسل به پیامبران  و اولیا الهی، نذر  و بزرگداشت  بزرگان  دین  و پیامبر  و امامان  را شرک  می دانند.

           زرقاوی  یکی از  اصلی ترین  رهبران  سلفی  های  افراطی  القاعده  در عراق  می گوید:«  دشمنان  ما  چهار  گروه اند: آمریکائی ها ، کردها، وابستگان  دولت  عراق  و شیعیان  . و از  نظر ما گروه اخیر کلید تحولات  سیاسی  عراق است. به این معنا که اگر ما عمق  دینی و  سیاسی  و نظامی آنها را مورد هدف قرار دهیم آنها  نیز  تحریک  می شوند  و خوی  وحشی گری خود را به اهل  سنت  نشان می دهند. اگر در این طرح موفق  شویم  می توان گفت  توانسته ایم  اهل  سنت  غافل  را نسبت  به این  گروه  آگاه کنیم.

5-مخالفت با مظاهر  تمدن کنونی . اینان گرایش به پدیده های جدید را دلیل  بر عقب ماندگی مسلمانان  می دانند.

6-محدود کردن زنان.

7-نفی خرد ورزی  و اجتهاد  در دین  و گسترش قرائت  سلفی از بیداری اسلامی .

8-گسترش موج  اسلام هراس و اسلام ستیزی  بواسطه  این گروههای تکفیری در جهان و در عالم اسلام .

9-ترویج  نظریه احیای  خلافت. در نظر سلفی ها ، نمونه آرمانی خلافت،مدل خلافت اسلامی است و داعش  براساس همین تفکر، ابوبکر البغدادی را  خلیفه  اسلامی  معرفی  کرد.

10-ورود نیروهای  خارجی به  جهان اسلام. آمریکا به بهانه  کنترل  طالبان  در افغانستان  حضور  می یابد یا در عراق حضور  می یابد.

 11-قائل نبودن  به یک جغرافیای  مشخص مرزی  به بیان دیگر  سلفیه  از نظر  جغرافیایی ، مرزی  برای خود نمی شناسند و هر جا لازم  باشد  حضور می یابند.

12-فتواهای جهاد  نکاح و عملی شدن آن در سوریه  و عراق و برخی  کشورهای دیگر.

نتیجه

      همانگونه  که ملاحظه  شد  رویکرد سلفی  به دین  که در ابتدا صرفاً یک نوع رویکرد دینی بود  به سمت  سلفی  گری  افراطی  رفت و آنچه  که امروزه  در قالب داعش و طالبان والقاعده و…می بینیم  صرفاً یک نوع اقدامات  ایدئولوژیک  نیست  بلکه  اینان به دنبال  تجدید  خلاقت  تاریخی  اسلامی و بازسازی  جوامع  سنی  مذهب  بر پایه  قرائت  سلفی ، افراطی ، جهادی و تکفیری  از

اسلام  می باشند آن نوع  افراطی  که هیچ  سابقه ای در اسلام  سنتی و اسلام  زمان  پیامبر و صحابه  و تابعین  نداشته است .

                                 دبیر هم اندیشی استادان و نخبگان دانشگاهی واحد آیت الله آملی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *