برای خود حسابی معروفند. در شهرت در فضای مجازی، کم از قهرمانان تیم ملی والیبال مردان ندارند. آنها اعضای تیم قهرمان لیگ برتر والیبال هستند، بچه هایی که همه در تیم ملی والیبال هم بازی می کنند. با مربی شان مهمان کافه خبر بودند.
دختران تیم والیبال گاز که قهرمان ایران شده اند. مونا خواجه کلایی، فرنوش شیخی، شبنم علی خانی و مهسا صابری در کافه خبر به سئوالات ما درباره والیبال، این محبوب ترین ورزش این روزهای کشور سخن گفتند. ورزشی که جهانی شده است. پسرانش در آستانه صعود به المپیک هستند و دخترها اگرچه در آسیا هنوز فاصله زیادی تا موفقیت دارند اما توانستند با موفقیت در لیگ شان، برای خود شهرت زیادی داشته باشند. آنها در این گفت و گو از رویاها و مشکلات شان می گویند.
*چه شد که والیبال را انتخاب کردید و الان راضی هستید از انتخابتان یا نه. از بزرگتر شروع کنیم؟ موافقید؟
مونا خواجه کلایی:
بابلسری هستم. شش سال است که در تیم گاز بازی می کنم. دلیل این که والیبال را انتخاب کردم این بوده که خانواده ام کاملا ورزشی بودند. مربی های پایه من پدرم،برادرم و خواهرم بودند از بچگی والیبال بازی می کردم. شش سال هم هست که عضو تیم ملی هستم. از این که والیبال بازی می کنم راضی هستم چون هدفم بوده و دوست داشتم.
*در چه پستی بازی می کنید؟
اسپوکر قدرتی یا دریافت کننده هستم.
لیگ شرایزش خوب است؟
از شرایطی که لیگ دارد واقعا راضی نیستم و فقط از این که والیبال بازی می کنم و کنار دوستان صمیمی ام و مربی که دوستش دارم هستم خوشحالم.
*ماجرا برایتان فان است؟
بیشتر بحث عشق و علاقه اش است وگرنه پولش جوری نیست که زندگی ما را بچرخاند.
*درس چطور ؟ در کنار والیبال؟
دانشجوی تربیت بدنی هستم.
*کارتان فقط والیبال است؟
تمام وقتم والیبال است.
فرنوش شیخی:
اهل گرگان هستم. هفت هشت سال است که در تیم گاز بازی می کنم. چندین سال هم به طور متوالی عضو تیم ملی هستم. هیچ علاقه ای به این رشته نداشتم هنوز هم خیلی علاقمند نیستم و فقط چون بلدم بازی می کنم. رشته ام بسکتبال بود. به خاطر اصرار پدرم چون والیبالیست بود و در تیم ارتش بازی می کرد، به والیبال آمدم و خیلی هم زود پیشرفت کردم.
*چطور شد که ادامه اش دادی؟
از همان سال اولی که وارد این رشته شدم در لیگ بازی می کردم. دوم راهنمایی بودم یک قرارداد چهار میلیونی بستم. یک مقدار این برایم انگیزه شد که با این سن قرارداد این رقم بستم به همین دلیل هر سال بهتر شد و پیشرفت کردم.
*یعنی به خاطر پول در والیبال ماندی؟
بله ، 4 میلیون خیلی پول بود . شاید رقمی که حتی پدرم هم در ماه نصفش را هم نمی گرفت. بعد از دو سال و خیلی زودتر از این که فکرش را بکنم تیم ملی دعوت شدم.
*دقیقا چطوری دعوت شدی؟
زمانی که من به تیم ملی رفتم خانم صدیقی سرمربی تیم ملی بودند اصلا در حد تیم ملی نبودم و می دانم به خاطر آینده ام من را برای تیم ملی انتخاب کردند. کاپیتان تیم ملی خانم نیلوفر رشیدی بودند که در پست سرعتی زن بازی می کردند من به جای ایشان رفتم. به خاطر همین علاقمند شدم. یک تغییر پست داشتم قدرتی زن و دریافت کننده بودم پستم را که عوض کردند سرعتی زن شدم پیشرفت دیگری در کارم بود. خانم صدیقی در تیم انقلابی به راه انداختند و من هم شانس داشتم که در این جوانگرایی به تیم ملی دعوت شدم . تا به حال هم که در خدمت تیم ملی و باشگاه گاز هستم و خوشحالم هنوز افتخار شاگردی خانم صابری را دارم.
مهسا صابری:
پستی که بازی می کنم دریافت کننده است. من هم گرگانی هستم. فکر می کنم ده دوازده سال است که والیبال بازی می کنم ولی از سال 87 که اولین سال بود، تیم نوجوانان اعزام می شد،به تیم ملی دعوت شدم. از همان موقع تا حالا هم در رده های مختلف ملی پوش هستم. چهار سال هم هست که در تیم گاز بازی می کنم قبل از این تیم دو سه باشگاه دیگر هم بودم ولی آرامش که در گاز بود در تیم های دیگر نیست.
*فقط والیبال بازی کردی؟
چند رشته قبل از والیبال را تجربه کردم. دو سه سالی ژیمناستیک کار می کردم ولی خیلی اتفاقی چون خواهرم کلاس والیبال ثبت نام کرده بود، ثبت نام کردم و همان زمان هم یک تیم مینی والیبال می خواستند اعزام کنند چون من کوچک بودم مجبور شدند من در آن تیم باشم. بعد از آن خیلی علاقمند بودم و خیلی پیشرفت کردم.
یادت هست اولین بار چقدر پول گرفتی؟
اولین قرارداد من 4میلیون بود. سال 87 پرسپولیس بازی کردم.
*پرسپولیس هم پول می دهد؟
خیلی اذیت کردند ولی دادند.
شبنم علیخانی:
اصالتا خوزستانی و ساکن اصفهان هستم. چهار سال ذوب آهن بازی کردم و دو سال گیتی پسند .اولین باشگاهی که خارج از خانه بودم همین گاز بود که الان سه سال است در آن بازی می کنم.
*خانواده ات ورزشی هستند؟
مادرم والیبالیست است از بازیکن های صنعت فولاد بودند و از بچگی با مامان در سالن بودم. نوجوانی ذوب آهن بازی می کردم. سال 87 تیم ملی نوجوانان دعوت شدم و بزرگترین اتفاق زندگیم سال 88 بود که خانم صدیقی من را بزرگسالان دعوت کردند.
*چند ساله بودید؟
15ساله بودم. اولین سال هم بود که تیم ملی وارد هشت تیم برتر شد. سال قبل تیم مقام سیزدهم داشت. من دوم دبیرستان بودم امتحان های ترم دومم بود به من گفتند بیا ولی انتخاب نمی شوی. من گفتم امتحان ها را شهریور می دهم، بروم حداقل تجربه کسب می کنم. رفتم و انتخاب شدم و شهریور هم به امتحان ها نرسیدم.
*تقریبا همه شهرستان زندگی می کنید؟
تیم ما هفت بازیکن شهرستانی دارد.
*خوابگاه دارید؟
هتل خود شرکت نفت را برای ما در نظر گرفتند.
*کمتر خانواده ای این را قائل می شود که دخترش از شهر خارج شود.
کلا عامل موفقیت هر شخصی می تواند خانواده اش باشد. زمانی که تیم ملی نوجوانان تماس گرفتند گفتند بیا استعدادیابی بود و فکر می کنم صد نفر در اردو بودند به همین دلیل من اصلا دوست نداشتم بیایم به اصرار پدرم آمدم که من را به استادیوم آزادی رساند و ماند تا از من تست گرفته شود. یک روز کامل درگیر من بودند و واقعا من به اصرار خانواده ام آمدم.
*یک مقدار درباره تیم ملی صحبت کنیم. چقدر دوست دارید پیشرفت کنید. الان پوشش مصوب شما اتفاق خیلی خوبی است اگر دست فدراسیون یک مقدار بازتر باشد و درباره جنس لباس ها کارهایی انجام دهد، شاید خیلی برایتان موثر باشد. اما همین مصوب شدن این پوشش و این که شما می توانید در مسابقات شرکت کنید شاید یک برهه تاریخی باشد. تقریبا نسل اول تیم ملی می شوید.
مونا: الان با این سرمربی که برای پایه آوردند به گوش ما رسیده که می خواهد با بزرگسالان کار کند. ما خیلی ممنونیم از این که آقای داورزنی این مربی را آوردند و فکر می کنم نشان می دهد که به فکر هستند.
فرنوش: گفتند ما این مربی را می سنجیم و اگر خوب باشد برای بزرگسالان هم از او استفاده می کنیم اگر مورد تایید واقع شد به عنوان سرمربی تیم ملی می گذاریم.
شبنم: وجود یک مربی خارجی همه مشکلات را حل نمی کند. همه مربی های بالای ما کلاس مربی گری در سطوح بالا رفتند و از نظر اطلاعات والیبالی بالا هستند. ولی سفر تدارکاتی که آنقدر گفتیم خسته شدیم برای ما لازم است والا همان تمرین هایی که ایشان قرار است بدهند مربی های ما هم می دهند همان حرف ها را هم می زنند ولی وقتی بازی تدارکاتی نداشته باشی بلد نیستی با هر تیم چطور و با چه سبکی بازی کنی.
*شما با این مربی حتی حرف هم نزدید اما انگار خیلی خوشبین نیستید؟
مهسا: ما چندین سال است این حرف ها را می زنیم. سفر تدارکاتی خواسته ای است که ما از سال 86 تا الان داریم. می گوییم و می گویند باشد! حالا بعد! یا الان تیم ملی آقایان مسابقه دارد بعد! از یک جایی به بعد ما انتظار داریم به فکر ما هم باشند. به خاطر این که مردم دوست دارند وقتی تیم ملی آقایان این همه پیشرفت کرده بارها آمدند و گفتند پس چرا تیم خانم ها پیشرفت ندارد. تا کی قرار است هشتم باشیم؟
شبنم: الان مربی خارجی آوردند ما می رویم می آییم باز هشتم می شویم و دقیقا این جمله را خواهیم شنید که مربی خارجی هم برایشان آوردند و باز هم هشتم شدند. مربی خارجی به تنهایی کافی نیست او هم ابزار می خواهد نمی تواند معجزه کند.
سلیمانی: اگر مربی خارجی هم ابزار نداشته باشد، بعد مدتی کار نمی کند.
*محمد بنا در یک مصاحبه گفته کروش آمده کار کند و ابزاری می خواهد. من هم به شما حق می دهم هشت سال با مربی خودتان کار کردید و این دفاع از ایشان طبیعی است. ولی شما هنوز نمی دانید این آدم قرار است مربی باشد یا فقط مدیر فنی یا…
سلیمانی: این آگاهی را باید نایب رئیس در دیداری که چند روز پیش با بچه ها داشت به آنها می داد.
صدیقی: وقتی این مربی سر تمرین بچه ها نیامده و اصلا اینها را ندیده اینها هم آگاهی ندارند با چه کسی طرف هستند.
سلیمانی: ما خرده نمی گیریم که چرا برای دیدن بازی آقایان رفته و برای دیدن بازی بانوان نیامده در صورتی که ما التماس کردیم که بیاید اصلا خوب نیست. ما با خود ایشان ارتباطی نداریم، نایب رئیس باید این برنامه را می ریخت که او برای دیدن بازی بچه های ملی پوش بیاید.
صدیقی: مربی خارجی هم غیرمنطقی برخورد نمی کند خودش اگر بیاید سطح بچه ها را ببیند ممکن است بگوید من نمی توانم با تیم بزرگسالان کار کنم و فقط مربی پایه هستم. دو تیم که بیشترین بازیکن ملی پوش را دارد در تهران تمرین می کنند اگر برای دیدن بازی ها نمی توانست بیاید باید اقلا برای تمرینات می آمد. فدراسیون باید در این دو هفته شیره اش را می کشید نه این که مدام در هتل باشد. برای این که ببینند اصلا به درد می خورد یا نه. به خاطر این گروه یک عده ای کنار گذاشته شده اند الان اینها در اوج هستند چه از نظر سنی و چه تجربی، اگر سریع به دادشان نرسند به جایی می رسند که باید آنها را کنار بگذاریم.
سلیمانی: ولاسکو اگر پتانسیل و انرژی را در بچه های ما نمی دید کار نمی کرد.
فرنوش: ما با انگیزه زیادی شروع کردیم و خیلی زود به موفقیت رسیدیم اما الان دیگر هیچ انگیزه ای نداریم.
*خود شما به این روزمرگی عادت کردید؟ به این فکر نکردید که مثلا می توانید در لیگ روسیه یا ایتالیا بازی کنید پیشنهادی داشتید؟
شبنم :من و فرنوش دو سال پیش از قزاقستان گفتند بیایید، ولی چون دعوت نامه ای ندیدیم و تلفنی بود، نرفتیم. ما می توانیم برویم آن طرف زندگی کنیم ولی ولی نمی رویم چون دوست داریم اینجا باشیم. من یعنی همه ما حاضر نیستیم برای بازی در لیگهای خارجی از کشورمان و تیم ملی کشورمان جدا شویم.
مونا: الان لیگ ترکیه و قزاقستان حجاب را قبول ندارند و اگر آن طرف بازی کنیم دیگر نمی توانیم این طرف بازی کنیم. قوانین والیبال طوری است که مثلا یا باید کل تیم پوشش شان حجاب باشد یا هیچ کدام . یعنی نمی شود مثلا من یک نفر در تیمی حجاب داشته باشم و بقیه نداشته باشند. در این شرایط برای ما که همه دنیای مان کشورمان است ، رفتن به دنبال بازی در لیگهای خارجی اصلا حتی نیاز به فکر کردن هم ندارد و ما نیازی به انجامش نداریم. ما همه زندگی مان همین جاست.
فرنوش: ما حتی نمی توانیم برویم که دیگر نیاییم. برای این که هر تیم معتبری بخواهیم برویم آی تی سی می خواهیم و فدراسیون به ما رضایت نامه نمی دهد. مجبورم بروم در یک لیگ ضعیف مثل دوبی 3-4سال بازی کنم و بعد دیگر کشورهای اروپایی ما را نمی خواهند. من چرا باید این کار را بکنم؟ یا تک تک بچه ها؟ ما همین جا دوست داریم تلاش کنیم و در تیم ملی کشورمان پیشرفت کنیم
مهسا: در نهایت آی تی سی فدراسیون را می خواهد. ولی مهم این است که همه ما می خواهیم در کشورمان بازی کنیم ، با همین پوشش مان و تیم ملی کشورمان..
*رویایتان چیست؟ این تیم قرار است کجا برود؟ البته اگر رویایتان این نباشد که کلا از تیم ملی خداحافظی کنید.
شبنم: خسته شدیم. واقعا هم خسته کننده است .6سال در یک شرایطی هستیم و مدام یا در حال درجا زدنیم یا اوضاع بدتر می شود. هیچ انگیزه ای نه برای تمرین و نه بازی است. این که می گویند فقط هدف حضور است واقعا برای ما هم انگیزه ای نمی گذارد. هر سال می رویم و می آییم و همه می گویند شما که هر سال می روید هشتم می شوید.
*خب یک بار بروید مقام ششم بیاورید.
مهسا:همین است دیگر ما در رستوران فدراسیون هم می رویم می گویند باز می خواهید هشتم شوید بیایید.
فرنوش: مسوولان هم مدام می گویند بروید اخلاقتان خوب باشد، بقیه مسائل مهم نیست. راستش خیلی از ما نمی خواهند و اعتمادی به این ندارند که بتوانیم برویم و مفقیت کسب کنیم. این انگیزهمان را کم می کند.
شبنم: احساس مسوولیتی که باید باشد نیست. اگر من بدانم واقعا یک نفر هست که از من می خواهد پنجم شوم، اگر یک بازی ببازم با خودم می گویم وای برگردم چه می شود.
مونا: ما یک بدشانسی خیلی بزرگی داریم فراتر از همه اینها. در والیبال تیم های آسیایی تیم های بزرگ دنیا هستند. با همان ترکیبی که در المپیک بازی می کنند جلوی ما هم با همان شش نفر بازی می کنند
فرنوش: مثلا سال قبل و در بازی با کره جنوبی من جلوی بهترین بازیکن دنیا بازی کردم.برای ما افتخار خیلی بزرگی بود که جلوی آن بازیکن ها بازی می کردیم. خود من شب قبل از بازی با کره تا صبح کابوس می دیدم که می خواهم جلوی گران ترین بازیکن جهان بازی کنم و باید بتوانم خوب دفاع کنم. این برای من افتخار بزرگی است ولی خیلی ها اینها را نمی بینند.
*میانگین قد این تیم ها چقدر است؟
فرنوش: یک و نود و سه. ما پارسال برای اولین بار یک و هشتاد و سه بودیم. خبر شاید به ایران برسد که ایران به ژاپن یا به چین باخته ولی اگر پوئن ها را نگاه کنید هیچ وقت 25 به صفر نیست. معمولا ست ها را به دو یا سه پوئن واگذار می کنیم.
*اگر انگیزه داشته باشید فکر می کنید این دو سه پوئن را هم بگیرید؟
فرنوش:من فکر می کنم انگیزه نیست تجربه است. ما به بی تجربگی می بازیم. درست است که الان گله می کنیم ولی وقتی به مسابقات می رویم با تمام وجود بازی می کنیم.
*غیر از این مسابقات آسیایی تورنمنت های دیگری ندارید؟
شبنم:داریم ولی فدراسیون ما را نمی فرستد. مثلا تیم فیلیپین که از ما سه صفر می بازد در مقدماتی المپیک بازی می کند با وجودی که می داند نتیجه نمی گیرد.
صدیقی: یکی از مشکلات ما همین است. مثلا هر سال ویتنام ما را برای مسابقاتش دعوت می کند. دوبی دعوت می کند. شما هر کاری نه فقط والیبال، وقتی زیاد انجام بدهی قطعا موفق می شوی.
*فدراسیون والیبال مشکل مالی ندارد. اما شاید دلهره های دیگری دارد که تیم را نمی فرستد؟
صدیقی: اگر مشکل مالی ندارد پس می رسیم به این مساله که موفقیت یا عدم موفقیت تیم بانوان برایش فرقی نمی کند. لیگ آقایان خیلی قوی است. ما لیگ حرفه ای هم نداریم.
شبنم: شش سال است به صورت حرفه ای تیم ملی به مسابقات اعزام می شود ولی فقط سه تدارکاتی رفتیم. ترکیه، باکو، تایلند.
مهسا: ترکیه و باکو هیچ ربطی به ما ندارند آنها قدرتی بازی می کنند اما رقیبان ما در آسیا سرعتی هستند.
*یک مقدار درباره این سلفی توضیح می دهید برنامه خاصی برای آن داشتید؟ در حمایت از بیماران ایدزی آن سلفی را گرفتید؟
فرنوش: از ما درخواست کردند ما هم استقبال کردیم. برای حمایت از بچه های مبتلا به ایدز بود. گفتند برای بچه هایشان تولد می گیرند و شما هم برای خوشحال کردن آنها بیایید. ما هم قبول کردیم.
مونا:تایم زیادی از تمریناتمان را هم در اختیارشان قرار دادیم.
*با این اتفاق یک باره مطرح شدید فالوئرهایتان بالا رفت و…
مونا: نه اتفاقا برعکس بود. ما چون فالوئر زیادی داشتیم از ما خواستند این عکس را همه در اینستاگرام هایمان بگذاریم.
*با تیم ملی آقایان کل کل هم دارید؟
فرنوش:نه
*رابطه تان با هم چه جوری است؟
شبنم:بد(می خندند). ارتباطی نداریم که بخواهیم خوب باشیم یا بد. اولین سال لیگ جهانی که اینجا برگزار شد ما هم اردو داشتیم برای دیدن بازی آنها به استادیوم 12هزارنفری رفتیم.
سلیمانی: ارتباطی نداریم همه از یک خانواده هستیم. ولی اینقدر که آنها را حمایت می کنند اگر بچه های ما را هم حمایت کنند و اینقدر نگویند هشتم هستید، فکر می کنم اوضاعمان بهتر شود یک مقدار.
*در والیبال از این تیریپ ها ندارید که مثلا آقای آزمون از خانم کریمی تعریف کرده بود و …
فرنوش: اصلا.
سلیمانی: خیلی بازی بچه ها را دوست دارند. برای تمرین رفته بودیم قبل از ما تیم سرمایه تمرین داشت گفتند اجازه بدهید تمرین شما را ببینیم.
شبنم بیچاره ها می ترسند. آنقدر الان طرفدار والیبال حاشیه زیاد شده واقعا می ترسند.
*این فضای مجازی را شما توانستید کنترل کنید؟ برای بازیکنان تیم پسران مشکلات زیادی ایجاد کرد. چیزی نمانده بود شهرام محمودی با محرومیت روبه رو شود . احتمالاسختگیریها برای شما بیشتر است؟
فرنوش:خیلی بیشتر است. مراقبت ما هم خیلی بیشتر شده است. فیس بوک هایمان را بستیم.
*چقدر در پیج هایتان از این کامنت ها دارید که می خواهند والیبالیست شوند.
مهسا:یک کلاس آموزشی داشتیم هر ساعت 240نفر ثبت نامی داشتند.
اوضاع لیگ تان چطور است؟ قهرمانی چسبید؟
مهسا: واقعا باید تشکر کنیم از مربی خوب مان خانم صدیقی و زحماتخانم سلیمانی
مونا: البته از مدیران تیم گاز
فرنوش:سطح لیگ خیلی بالا نیست و کورس بین دو تیم است اما بچه ها با تمام وجودشان بازی می کنند. این حرفه ماست و دوستش داریم.
مهسا: دقیقا همین طور است. خیلی از به های تیم های شهرستانی حتی قرارداد هم ندارند اما به عشق ورزش حرفه ای ، در والیبال بانوان فعالیت می کنند.
*لیگ مشکل دوپینگ و مکمل های غیراستاندارد دارد؟
صدیقی: فکر می کنم باید داشته باشد.
*مشکلات دیگری که ورزش های دیگر بانوان دارند چطور؟
صدیقی: نه فکر نمی کنم.
*تست دوپینگ هم می دهند؟
صدیقی: امسال نداشتیم. سال های قبل از بعد از نیمه نهایی داشتند. یک بار یک نفر پنهانی آمد بازی ما با دانشگاه آزاد بود که من شناختم و گرفتم. ممکن است ذخیره تیم باشد که اصلا بازی هم نکرده باشد. البته هزینه بالایی دارد و فقط برای این است که بچه ها بترسند این کار را نکنند.
*هزینه هایش از خود لیگ هم بیشتر است؟
صدیقی:بله. باید برای جواب به آلمان بفرستند. اکثرا نمی فرستند. مگر این که من باشگاه خیلی معترض باشم باشگاه بیاید هزینه را بدهد تا بفرستند.
فرنوش:من خودم در بسکتبال دو مورد را معرفی کردم گفتم بروید فلانی را بگیرید. در خانم ها دوپینگ نداریم استفاده از مواد محرک داریم. در بسکتبال بیشتر استروئید استفاده می کنند ولی در والیبال اکثرا محرک استفاده می کنند که فقط هم در دو یا سه ست جواب می دهد.
*محرک؟
مونا:انرژی زا. یعنی طرف دو متر بپرد به جای 50سانتیمتر.
*به چشمتان خورده که بگویید این فرد مثلا مشکوک است؟
مهسا:اصلا معروف هستند مشکوک نیستند.
شبنم:به خاطر این که ست اول و دوم کاملا در اوج هستند ولی ست سوم دیگر توانایی ندارند.با بازی های قبل متفاوت هستند مثلا در بازی های سبک با بازی های متفاوت هستند.
*فکر نمی کردیم در ورزش بانوان هم این مشکلات باشد.
فرنوش: والیبال شاید خیلی به خاطر آقایان سر و صدا کرده ولی واقعا این چیزی که درباره آن صحبت می کنند نیست. من خودم والیبالیست هستم نباید این را بگویم ولی ما در کل 15بازیکن حرفه ای نداریم ولی شاید چون والیبال ورزش اول بانوان کشور ما است همیشه در چشم است. لیگ بسکتبال و فوتبال واقعا لیگ قوی دارد.
منبع: خبرآنلاین