پس زن و شوهرهایی هم که همیشه ظاهر زندگیشان را شیک و خوب نگه میدارند، انگار که هیچ مشکلی ندارند را خیلی جدی نگیرید! برای عبور از مشکلات، اول باید آنها را به رسمیت بشناسید و این را بدانید که آرامش محصول یک زندگی طبیعی است.
نقاب در زندگی زناشویی بیمعناست!
زندگی مشترک شبیه فضای دوستانهای که حتی با دوستان صمیمیتان تجربه میکنید، نیست. شاید از دوستانتان شنیده باشید که تو خیلی خوب هستی و بدون تو به ما خوش نمیگذرد و… ولی در زندگی مشترکتان همسرتان معتقد باشد که عصبی هستید و اتفاقا این موضوع درست هم باشد اما نمیتوانید به این زودی این گفته را بپذیرید. این موضوع به این دلیل است که ماسک همیشه خوب بودنتان را در فضای دوستانه میتوانید نگه دارید اما در زندگی خصوصی که یک بازه طولانی است، نمیتوان این نقاب را نگه داشت چون به دلیل تنشهایی که در زندگی زناشویی به وجود میآید ترسها و اضطرابها نمایان میشود.
ترس از دست دادن نداشته باشید
سخت است بفهمید که آدم خسیس، عصبی یا زودرنجی هستید در صورتی که در گذشته اینگونه فکر نمیکردهاید. این به هم ریختگیها در ازدواج رخ خواهد داد. در دوران آشنایی از این خبرها نیست. خیلی از آدمها از ترس از دست دادن، اتفاقا به بدترین شکل هم از دست میدهند! چون از تنهایی میترسند و با کوچکترین اتفاقی به دلیل نگرانیهایی که دارند، با رفتارهای اشتباه سرعت سقوطشان را بیشتر می کنند؛ بنابراین چون فکر میکنید ممکن است اتفاق ناخوشایندی پیش رویتان باشد، سراغ گفتوگو هم نمیروید.
یک واکنش انقلابی
حرفهای ناگفته در زندگی زناشویی به عقده و سایه تبدیل میشوند. سایههای یک رابطه در مشکلات کوچک به یک باره منفجر میشوند چون حل نشده و مدام روی هم انبار شدهاند؛ بنابراین سر یک مسئله بسیار ساده و قابل حل یک واکنش انقلابی منفی رخ خواهد داد.
این همه انتظار از همسر غیر طبیعی است!
در دنیای امروز توجه به مسائل معنوی زندگی کم شده، به همین خاطر اکثرا میخواهیم عشق را جایگزین آن کنیم. همه میخواهیم به زندگیمان گرما، معنا، عشق، شور و انگیزه ببخشیم و متاسفانه همه این انتظارات را از همسرمان داریم. این میزان خواسته صحیح نیست. او هم فردی مثل شماست؛ بنابراین بپذیرید که قرار نیست ازدواج، تمام انتظارات شما را برآورده کند.
کمی طبیعی زندگی کنید!
عشق پرشور اولیه باید بعد از ازدواج فروکش کند. کاملا هم طبیعی است و قرار نیست همیشگی باشد چون باعث میشود از زندگی جا بمانید؛ البته گذشته رابطه و آن عشق و علاقه هم دروغ و کلک نبوده! اما بعد از ازدواج مسلما انتظارات نسبت به رابطه تغییر پیدا میکند.
زندگی طبیعی، قهر و آشتی هم دارد…
داشتن انتظارات بیهوده، زندگی را غیرطبیعی میکند. زندگی باید روند طبیعی داشته باشد. در هر ازدواجی ممکن است زن و شوهر حتی دو هفته با هم قهر باشند. همسر قرار نیست به زندگی معنا بدهد! رابطه نباید جایگزین معنا در زندگی شود. عشق همیشگی در زندگی یک شوخی است!
مثل سیب طبیعی که لک دارد، کرمخوردگی دارد، گاهی حتی خوشطعم هم نیست و… . اما از زمانی که این موضوع را درک میکنید که زندگی باید طبیعی باشد به آرامش میرسید چون هیچ اتفاقی برای شما غافلگیرکننده نخواهد بود.
طرز برخورد درست را بیاموزید
برای عبور از مشکلات اول باید آنها را به رسمیت بشناسید؛ اینکه هر اتفاقی که افتاد عجیب نیست و قابل حل است؛ مثل اینکه فکر کنید ماشین نباید هیچ وقت پنچر شود! اما زمانی که پذیرفتید، کمکم یاد میگیرید از این ماشین درست استفاده کنید تا دیرتر خراب شود. به جای اینکه مدام روی یک مسئله تمرکز کنید، سعی کنید راهکار مناسب طرز برخورد با آن را یاد بگیرید.
رابطه شما سالم است یا ناسالم؟
چیزی که در زندگی زناشویی اهمیت پیدا میکند این است که فرد عموما در رابطه نمیتواند به درک درستی برسد. در زندگی مشترک همسر مثل آینهای است که مسائل مربوط به خود یا زندگی را به شما یادآوری میکند. اگر انتقادی از طرف همسر مطرح شود، چند بعد دارد یا میپذیرید یا شروع به بحث و جدل میکنید؛ البته گاهی هم جلوی آینه میایستید و میفهمید حق با همسرتان است و او راست میگوید. در رابطه زناشویی همیشه از این اخطارها رخ میدهد. اگر رابطه سالم باشد، صحبت بیان شده را میپذیرید یا برایش توضیح منطقی مطرح میکنید اما زمانی که رابطه ناسالم است، نمیپذیرید و حتی به آن فکر هم نمیکنید.
رابطه، تنها بخشی از زندگی است
سراغ زندگی دیگری رفتن و یک انتخاب دیگر داشتن باز همین مشکلات را به وجود میآورد. پس در وهله اول باید سراغ حل مسائل خودتان بروید. به چه مرحلهای رسیدهاید؟ اول به این فکر کنید که این زندگی را میخواهید یا خیر؟ وقتی میخواهید آن را نگه دارید، پس باید به آن فکر کنید. اگر نمیتوانید تحلیل کنید باید سراغ کلاس خودشناسی بروید تا به درک درستی از موقعیتتان برسید. در نهایت این را بدانید که رابطه تنها بخشی از زندگی است.
همدیگر را تخریب نکنید
با ترسهایتان سراغ گفتوگو نروید. این را بدانید در زندگیای که نمیتوان حرف زد به سختی میتوان پیش رفت و ادامه داد. خیلی از ما در گفتوگو حرف نمیزنیم بلکه دعوا میکنیم! به یاد داشته باشید که قرار نیست همدیگر را تخریب کنید. پذیرش هر موضوعی به معنای بدبخت شدن و زیاد بودن روی طرف مقابل نیست! پس وارد هزارتوی بیارزشی نشوید.
در اوج درگیری هم باید احتیاط کنید. گاهی در فضای حاکی از محرمیت همسرتان با شما درددل کرده و از دغدغههایش در رابطه با یک دوست گفته است. بعدها اگر هنگام درگیری به همسرتان بگویید که تو به دوستت هم حسادت میکنی، قطعا احساس امنیت را از او خواهید گرفت و او دیگر بهراحتی نمیتواند با شما صحبت کند.
نقد سازنده و نه مخرب
بعضی زن و شوهرها به جای اینکه به رشد و فردیت فکر کنند و بخواهند بالغ شوند، سراغ سرکوب همدیگر میروند. روان انسانی که ترس و وابستگی زیادی دارد به این شکل است که فکر میکند نقد به معنای مرگ است. نقد به این مفهوم است که گاهی موضوعی در زندگی از طرف یکی از زوجها مطرح میشود که از موضع سرزنش هم نیست و فقط آن فرد به حل مسئله فکر میکند… .
راهحلی برای توانمندی در گفتوگو
چیزی که در رابطه بسیار ارزشمند است، توان گفتوگوست. زمانی میشود صحبت کرد که طرف مقابل را برای گفتوگو به رسمیت بشناسید و مسائلی را که مطرح میشود به عنوان یک راهحل بدانید. وقتی فضای مطرح شده را به عنوان یک راهحل بدانید متوجه هستید که راهحل از طریق گفتوگو ایجاد میشود. توان گفتوگو به معنای این است که سختترین مسائل را میتوان در این بستر حل کرد. گاهی در مشاجرات زناشویی حریمهایی از بین میرود که برای دوطرف بسیار سنگین است. رعایت نکردن قاعدههای درگیری، آنها را پایانناپذیر میکند چون زخمها را عمیق میکند.
ریشهیابی مشکلات زناشویی
گاهی مدت زمان زیادی لازم است تا ریشه اصلی مشکلات زندگی زناشویی نمایان شود. به همین خاطر است که مشاورها به چندین جلسه گفتوگو برای ریشهیابی اصلی مشکلات زندگی احتیاج دارند چون بسیاری از مسائلی که در این جلسهها مطرح میشود، عامل اصلی مشکلات و درگیریها نیست؛ حتی گاهی در مشاورهها زن و مردها دوست دارند خیلی خوب به نظر برسند! اینها همان زوجهایی هستند که به مشاور مراجعه میکنند تا رای جمع کنند و به عنوان آدم بهتر رابطه انتخاب شوند.
* مشاور و مدیر بنیاد فرهنگ زندگی