فیلم تازه علی عطشانی نمونه تام و تمام روحیات حاکم بر جامعه ایرانی است و آینه تمام نمای بی مایه و توهم آلود بودن تصمیمات و اظهار نظرها در فضای پیرامونی مان است، فضایی که شاید در مراودات رورزمره و آمد و شد های کلامی روزمره مان به راحتی قابل ردیابی باشد.

 

“تلفن همراه آقای رییس جمهور” به طرز غیر قابل انکاری نمود سردرگمی باری به هر جهت بودن و بی نظم و نسخ بودن روابط و افکار حاکم بر مناسبات جامعه ایرانی است .نکته اما اینجاست که این همه در بستر یک درام استخوان دار به تماشاگر منتقل نمی شود. جالب تر اینکه در ادامه همین مسیر و به شکلی انتحاری خود علی عطشانی هم درگیر این فضا می شود تا حاصل کارش سردرگمی محض در بیان داستان و نمایش تصاویررا تداعی می کند.این رویکرد در پرداخت داستانک ها، موقعیت ها و حتی در مرحله تعریف مشخصه های شخصیت های داستانش هم به شدت قابل ردیابی است.

 

علی عطشانی خواسته یا ناخواسته به خوبی! توانسته این نوع از نگاه به محیط اطراف را در بستر روابط و داستانک های فیلمش بگنجاند و سرگشتگی حاکم بر جامعه ایرانی را با طرح موضوعات به ظاهر تب آلود اجتماعی تصویر می کند.این فیلم از همان ابتدا برمبنای فرضی غیر قابل پذیرش شکل می­گیرد و بر همین مبنا فرض های شعاری و بعضا قوام نیافته را به مخاطبش تحمیل می­کند.در همین مسیر است که برای اتصال مباحث پراکنده ای که سعی در بیان آنها دارد از روش تغییر موضع های گونه گون و متعدد بهره می برد.

 

شاید بتوان اینطور ادعا کرد که عطشانی بیش از آنکه سعی در طرح درست و روان داستان داشته باشد و تلاش قابل قبولی را صرف تعریف درست روابط علی و معلولی داستانش کند مجذوب موضوعاتی شده که سعی در طرحشان داشته است.همین مسئله باعث شده تا تکثرغیر منطقی موضوعات طرح شده در فیلم مجال پرداخت عمیق و قابل تامل به هیچ یک از این موضوعات را ایجاد نمی کند.تمام تلاش این فیلم بر طرح معضلات و مصایب زندگی در اتمسفر این روزهای ایران شده و با تکیه بر همین زاویه نگاه هیچ یک از معضلات سیاسی، فکری و اجتماعی از نگاه عطشانی دور نمانده ولی آفتی گه گریبان اثر متاخر او را گرفته معضل طرح بد موضوعات و تبدیل شدن اثر طرح این موضوعات به چیزی غیر از هدف احتمالی اوست.

 

عطشانی با طرح سطحی و شاید محافظه کارانه برخی معضلات و موضوعات به شدت جدی و اساسی مبتلابه جامعه ایرانی نه تنها کمکی به آگاه سازی مخاطب و بازکردن گرههی ذهنی نمی کند بلکه به لوث و آلت دست شدن برخی از این موضوعات کمک می کند و این یعنی پاک شدن صورت مسئله و فراموش شدن عمق دردناکی این معضلات.

 

عطشانی با در پیش گرفتن سیاست یکی به نعل یکی به میخ زدن از سوی تلاش کرده تا فیلمش را از گزند آسیب های احتمالی مربوط به ممیزی و اکران به دور نگه دارد و از طرفی دغدغه ذهنی مخاطبش را نادیده نگیرد، ولی نتیجه به هردلیلی که قطعا خود عطشانی بهتر از پس توضیحش بر می آید تبدیل شده است به مجموعه ای از تیترها و موضوعات جنجالی برای جذب مخاطب به هر قیمتی، به سبک رسانه های به اصطلاح زرد، هر چند در برهوت فعلی سینمای اجتماعی و سیاسی نمونه به شدت متوسطی همچون “تلفن همراه رییس جمهور” هم قابل تامل می نماید.

 

—————————

 

محمدرضا مقدسیان؛ منتقد سینما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *