اطرافیان می گویند تو فقط به این زن حساس شده ای…

دختری با موهای بلند خرمایی رنگ که گیسوان خرگوشی بافته اش در آفتاب تیز زمستانی می درخشید از تاب سواری دست کشید و به سمت مادرش دوید . لبخند ملیح زن در انتظار آغوش کشیدن کودک ، با صدای زمین خوردن دختر بچه محو شد. سراسیمه خودش را به او رساند و بلا فاصله جای زخمش را بوسید . انگار آب رو ی آتش بود ، گریه دختر بچه بند آمد و حالا فقط اشک های بی صدا گونه هایش را برق می انداخت . مهدی پسر بچه ای که برای مصاحبه با ما به پارک آمده بود ، با دیدن این صحنه گفت : سال ها است در حسرتم تا مادرم مرا این گونه ببوسد نه نا مادری ام.
*به بچه بگویید که مادر یا پدرتان نیستیم
این حق هر انسانی است که حقیقت و هویت زندگی اش را بداند ، هر چند حقیقت نیز به کامش نباشد . خودتان را جای فرزند خوانده ها بگذارید . آن ها امروز زیر سایه کسی زندگی می کنند که از او زاییده نشده اند و یا سرپرستشان والد حقیقی آن ها نیست . درک شرایط جدیدی نظیر این موضوع برای کودکان مشکل است و آن ها به این سادگی نمی پذیرند . خیلی از افراد نسبت به کلمه نا مادری یا نا پدری واکنش منفی دارند چه برسد به کسی که این نقش را در زندگی خود تجربه می کند . حال اگر این فرد یک بچه زیر 10 سال باشد ، مطمئنا برای تفهیم وضعیت فعلی نیازمند آن هستیم که رگ خوابش را پیدا کنیم .
برای دکتر ناصر قاسم زاده از فرزند خوانده هایی میگویم که بعد از سالیان سال هنوز هم هویتشان پنهان مانده است ، او ضمن اینکه از این موضوع گله می کند و پنهان ماندن طولانی مدت آن را مشکل ساز اعلام می کند ادامه می دهد: دلیل ندارد کودکی که در خانواده ای با نا مادری یا نا پدری به سر می برد از حق زندگی خود محروم شود . درست است که او نسبت به دیگر بچه ها در موقعیت حساس تری قرار دارد ولی چاره اش پنهان کردن درد نیست . باید از همان ابتدا او را برای شنیدن حقیقتی تلخ آماده کنیم .  تا حداقل سن 10 سالگی باید روابط عاطفی خود را با کودک نزدیک کنیم تا هنگام مواجه با حقیقت کمتر آسیب روحی و روانی ببیند . مشکل آنجایی به وجود می آید که در تربیت عاطفی و روانی بچه قصور شود و شوک زدگی و نگرانی را حاصل کند .
*فرد جدید خانواده حواسش را جمع کند
به هر میزان هم که علم پیشرفت کرده باشد و معضلات اجتماعی جامعه تحت تاثیر مدرنیته قرار گرفته باشد ، ولی کماکان نامادری جایگاه خود را حفظ کرده است . پس اگر وارد یک زندگی می شوید که شوهرتان از ازدواج قبلی خود ، فرزند یا فرزندانی را دارد ، باید ریسک آن را هم بپذیرید . مطمئن باشید یک کودک عادی به هیچ عنوان نمی تواند رفتار کنترل شده ای را با شما داشته باشد . بچه هایی با این شرایط به شدت متاثر از محیط جدید هستند و رفتار های آینده شان کاملا به نوع برخورد شما با آن ها بازمی گردد . اگر سعی کنید با تقلید کورکورانه از مادرش سعی بر پر کردن جای خالی او داشته باشید ، یعنی در واقع تلاش کردید حس تعهد کودک نسبت به مادرش را از بین ببرید . او هیچ کس را جای مادرش نمی داند و شما باید این موضوع را درک کنید .
زینب ، 34 ساله ، که او را در بهزیستی حین بازی با بچه ها به گفت و گو کشاندم، می گوید : این طور بچه ها عموما پرخاشگر و عصبی می شوند و با رفتار های تهاجمی شان سعی می کنند نا مادری را از خود و خانواده شان برانند تا به نوعی سبب آشتی پدر و مادرشان شوند . آن ها نمی توانند و البته نمی خواهند این حقیقت را بپذیرند که مادرشان دیگر برنمی گردد . باید سعی داشت با رفتار هایی در خور بچه ها ، این مسئله را برای آن ها شفاف سازی کرد .
فاطمه ، یکی دیگر از کارکنان مرکز بهزیستی است و در ادامه حرف های مان پیرامون فرزند خوانده ها می گوید : همسایه مان بعد از 8 سال زندگی مشترک با همسرش جدا شد و بچه را به دست نا مادری سپرد . تا جایی که می دانم خانم جدید خانه تحصیل کرده است و با همسایگان نیز در کمال ادب و احترام رفتار می کند ، اما در واقع ما روزی را بدون صدای گریه متین و مهدی شب نمی کنیم .
*مقصر نا مادری یا فرزند خوانده؟
کودکی که فرد جدیدی پا به زندگی اش گذاشته است و او زن بابا یا شوهر مادر او باشد ، هضم این اتفاق برایش دشوار است و به احتمال زیاد برای طرد کردن عضو جدید خانواده هیچ تلاشی را دریغ نمی کند . آن کودک تنها یک انگیزه دارد و تمام انرژی خود را برای عصبانی کردن شما صرف می کند . این شما هستید که نباید به این زودی ها از کوره در بروید ، با توجه به این که بچه ها بسیار آسیب پذیرند ، عصبانیت در لحظه شما ممکن است اوضاع را بیش از پیش خراب  کند تا حدی که برگشت به موقعیت قبل نیز دشوار شود .
مهدی ، 14 سال دارد و در به در دنبال کسی است تا نا گفته هایش را برای او باز گو کند . ما هم برای او گوش شنوا می شویم . “در 5 سالگی مادرم را از دست دادم و تنها سایه ای کم رنگ از او در خاطرم نقش بسته است که بر روی صندلی چرخدارش می نشست و مرا بر روی پاهایش می گذاشت . با نوازش دست های کم حسش  بر روی سرم ، تمام حس مادری را به من القا می کرد . تا به خودم آمدم سایه زنی را بالای سرم و البته درست جای مادرم دیدم . مادری که هنوز هم یادش در ذهنم زنده است . اما من حالا روز ها را تا شب با کسی سپری می کنم که دوستش ندارم . روزی که به خانه مان آمد و گفت من مادر جدیدت هستم را هیچ گاه فراموش نمی کنم . اطرافیان می گویند تو فقط به این زن حساس شده ای و گرنه یک کودک 4 ، 5 ساله خاطرات مادرش را به یاد نمی آورد .”
*نا مادری نباشید!
یکی از بزرگترین آرزو های هر زن، مادر شدن است . مادری که لحظه شماری می کند برای به آغوش کشیدن دلبندش ، او تمام احساسات ناب خود را ارزانی محصول عشقش می کند . در تصورات نمی گنجد روح به این لطیفی، دلی با این وسعت و البته تا این حد نازک ، از خود رفتاری غیر از این به نمایش بگذارد . روانشناسان معتقدند حال که چنین شرایط نا خواسته ای پیش آمده و شما مجبور به نگهداری از بچه ای هستید که او را به دنیا نیاورده اید ، به جای آن که بیشتر فضا را متشنج کنید ، سعی داشته باشید طبق سیاست بندی های خاص ، نیاز های هم را پاسخ دهید . اگر شما امروز در زندگی تان چنین تجربه ای را دارید و هنوز نتوانستید روابط را به شکل درست بر قرار کنید ، خطر و پیامد های منفی این موضوع را جدی بگیرید و به مشاور مراجعه کنید . مطمئنا با آموزش هایی که یک مشاور می دهد می توان هم زیستی مسالمت آمیز را در این زمینه پیش گرفت .
گزارش از نیلوفر افتتاحی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *