دختر جوان پشت در شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران ایستاده بود تا منشی او را صدا کند. نگاهی به برگه احضاریه انداخت. روی آن نوشته شده بود، 10 صبح. عقربه‌های ساعت 10 و 20 دقیقه را نشان می‌داد اما هنوز دادگاه آنها تشکیل نشده بود. قبل از پرونده او قضات در حال رسیدگی به پرونده قتلی بودند که دفاعیات متهم و وکیلش جلسه محاکمه را طولانی کرده بود.
؛سرانجام محاکمه قتل پایان یافت و بلافاصله منشی دادگاه از نیلوفرخواست وارد شعبه شود. پشت سر او هم مهرداد و جمشید وارد شدند و در جایگاه متهم قرار گرفتند. دختر جوان به تنهایی به دادگاه آمده بود و وقتی قاضی علت آن را پرسید، گفت: پدرم بیمار بود و مادرم هم مجبور بود از او مراقبت کند. کسی را نداشتم همراهم بیاید.قاضی پس از رسمیت دادگاه از دختر جوان خواست تا شکایتش را بیان کند. دختر جوان که سعی می‌کرد به اعصابش مسلط باشد و بدون استرس ماجرا را تعریف کند، رو به قاضی گفت: من از این دو پسر جوان شکایت دارم. آنها نه تنها با آبروی من و خانواده‌ام بازی کردند، بلکه زندگی مرا هم سیاه کردند. آینده ام تباه شده و دیگر نمی‌توانم در چشمان پدرم نگاه کنم. من فریب حرف‌های سعید را خوردم و او از صداقت و سادگی من سوءاستفاده کرد و …

رئیس دادگاه با قطع کردن، حرف‌های دختر جوان، از او خواست به اصل ماجرا بپردازد. دختر جوان هم با مکثی کوتاه ادامه داد: دو ماه قبل پسر جوانی در شبکه اجتماعی لاین برای من پیام فرستاد و به من ابراز علاقه کرد. من هم از روی کنجکاوی جوابش را دادم و چند روز بعد به تصور این‌که پسر خوبی است با هم دوست شدیم. ارتباط من ابتدا در لاین بود تا این‌که بعد از 20 روز با اصرار‌های مهرداد در پارک محله‌مان با او قرار گذاشتم. وقتی در محل قرار حاضر شد او را به خوبی شناختم. یکی از بچه‌های محل بود. کمی با هم حرف زدیم و هر کدام به خانه خود رفتیم. بعد از این دیدار علاقه‌ام به مهرداد چند برابر شد و در طول روز مدام با او در ارتباط بودم. یک هفته قبل مهرداد از من خواست برای گردش از خانه خارج شوم. او با موتور برادرش به دنبال من آمد و بعد از گشتی در خیابان، مقابل خانه‌ای توقف کرد. زنگ زد و دوستش جمشید در را باز کرد. مهرداد از من خواست همراه او وارد خانه شوم که مخالفت کردم. او ناراحت شد. تصور می‌کرد به او اعتماد ندارم. برای این‌که به او ثابت کنم که اعتماد دارم، وارد خانه شدم. هنوز دقایقی از حضور من در آن خانه نگذشته بود که متوجه نقشه شیطانی آنها شده و قصد فرار داشتم، اما دیر شده بود. آنها بدون توجه به التماس‌هایم، مرا مورد آزار و اذیت قرار دارند.

جمشید و مهرداد که تا آن لحظه سکوت کرده بودند وقتی نوبت به دفاعشان رسید به حرف‌های نیلوفر اعتراض کردند. مهرداد گفت: آقای قاضی، نیلوفر دروغ می‌گوید و هیچ آزار و اذیتی در کار نیست. او وقتی متوجه شد من به دختر دیگری علاقه دارم این نقشه را اجرا کرد تا آبروی مرا ببرد. من در لاین با او آشنا شدم و در اولین قرار متوجه شدم با هم بچه محل هستیم. مدتی با هم ارتباط داشتیم تا این‌که متوجه شدم رفتارهایش عجیب است. او نصف شب مرا از خواب بیدار کرده و مجبورم می‌کرد که با او حرف بزنم. هر روز هم قرار می‌گذاشت. دیگر علاقه‌ای به ادامه این رابطه نداشتم. روز حادثه همراه او به خانه جمشید رفتیم که در آنجا صحبت کنیم. وقتی به او گفتم نمی‌خواهم به این رابطه ادامه دهم و عاشق دختر دیگری هستم، برای انتقام این شکایت را مطرح کرد. تمام بدبختی من از زمانی شروع شد که برای پر کردن تنهایی خود به دنبال دوست در لاین بودم. اگر می‌دانستم نیلوفر این قصد را دارد حتی یک دقیقه هم با او دوست نمی‌شدم.

جمشید هم با تکرار حرف‌های دوستش ادامه داد: من فقط برای کمک به دوستم اجازه دادم که به خانه‌ام بیایند. در تمام مدت هم در حیاط در حال تعمیر ماشینم بودم. من سرباز هستم و عصرها با ماشین مسافرکشی می‌کنم. عضو هیچ شبکه اجتماعی هم نیستم. نمی‌دانم چرا نیلوفر پای مرا وسط کشیده است.

قضات پس از رسیدگی مقدماتی به این پرونده دو پسر جوان را بازداشت کرده و ادامه رسیدگی را به جلسه بعد موکول کردند تا نتیجه آزمایشات پزشکی درباره ادعای شاکی اعلام شود.

دوستی‌های پوچ

سرهنگ «نیک‌نفس» – مشاور رئیس پلیس فتا: دلبستگی‌های به‌وجود آمده در دوستی‌های اینترنتی در درازمدت ممکن است با عث سوء‌استفاده افراد فرصت طلب شود و در تجربه این دوستی‌ها، فرصتی برای انتخاب و شناخت صحیح دختر و پسر از یکدیگر به وجود نمی‌آید. اغلب افراد در این گونه دوستی‌ها فقط ادعا می‌کنند که ارتباطشان با انگیزه ازدواج بوده و این رابطه بیشتر بر عشق‌ورزی کور استوار است و عنصر خرد‌ ورزی و عقلانیت در تصمیم گیری‌های اینچنینی وجود ندارد. دوستی‌های اینترنتی نه تنها مشکلی را برای پسران و دختران حل نمی‌کند، بلکه اگر هم این روابط به ازدواج بینجامد، در زندگی مشترک سوء‌ظن و بی‌اعتمادی را برای دو طرف به همراه دارد. با کمی دقت مشخص می‏‌شود، روح حاکم بر این گونه دوستی‏‌ها، عشق‏‌ورزی کور است نه خردورزی. تصمیم‏‌گیری درست در مورد ازدواج با فرد خاص، تنها با تکیه بر عقلانیت و خردورزی ممکن است. دوستی‏‌های قبل از گزینش همسر، راه عقل را مسدود و چشم واقع‌بین انسان را کور می‏‌کند و اجازه نمی‏‌دهد تا یک تصمیم صحیح و پیراسته از اشتباه گرفته شود. این نوع انتخاب‏ها که در فضایی آکنده از احساسات و عواطف انجام می‏‌گیرد به دلیل نبود شناخت عمیق و واقع‏‌بینانه، زندگی مشترک را تلخ و آینده را تیره و تار می‏‌کند.

بیشتر دوستی‌های اینترنتی با انگیزه تفنن، سرگرمی و هوسرانی شکل می‌گیرد و عمر این دوستی‌ها بسیار کوتاه است و آنچه که در پی آن باقی می‌ماند تعارض فکری واحساسی دختران و پسران و از دست دادن اعتماد به نفس و به وجود آمدن بدبینی در بین آنهاست. برای پیشگیری از چنین آسیب‌هایی باید خانواده‌ها به‌ نقش‌ حیاتی‌ خود در برابر فرزندان‌ آگاه‌ شوند تا بتوانند الگوهای‌ صحیح‌ رفتاری‌ را به‌ فرزندان‌ ارائه‌ دهند و آنها را در برابر آسیب‌های اجتماعی واکسینه کنند. در این‌باره جامعه، خانواده و سازمان‌های مسئول می‌توانند با تقویت‌ ارزش‌های اخلاقی، معنوی و انسانی و سست‌ گردانیدن‌ معیارهای مادی در نظر جوانان، تقویت‌ و توسعه‌ مراکز ورزشی و تفریحی و برنامه‌‌ریزی صحیح‌ برای اوقات‌ فراغت‌ آنها، ارائه‌ خدمات‌ رفاهی و اجتماعی جهت‌ برطرف ‌کردن‌ کمبودهای عاطفی کودکان‌ و نوجوانان، پرورش‌ احساس‌ عزت‌ نفس‌ و اعتماد به ‌نفس‌ کودک و نوجوان‌ در خانواده‌ و مدرسه جلوی منزوی شدن جوانان در اجتماع و روی آوردن آنها به دوستی‌ها در فضای مجازی را بگیرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *