آرزوی همه ما این است که دولت بتواند برای خود عنوانی آبرومندانهتر از دولت رکود پیدا کند و اگر بر اثر برجام ظلمی بر این ملت رفته و حقی از آنها سلب شده، لااقل در امر معیشت بهبودی حاصل شود.
در کل، به 2 سال گذشته اگر بنگرید، دولت اساسا در سیاست خارجی بیش از این کاری نکرده است: مذاکرات و توافقاتی با غرب کرده که در آنها عملا آنچه آمریکاییها میخواستهاند و به همان شیوهای که آنها میخواستهاند، محقق شده، بعد آنچه به مردم گفته شده این بوده است که در حال خلق معجزاتی مهم در حل پروندههای امنیت ملی هستیم و همه باید به کاری که ما میکنیم افتخار کنند و در نهایت هم پس از به جهنم فرستادن منتقدان از آنها خواسته شده ساکت باشند و کار دیگری برای خود بیابند.
بویژه علاقه دولت به کارناوالیستی کردن موضوع، مصاحبهها و شوهای تلویزیونی پیدرپی و ژست گرفتنهای مکرر برای مردم، نشان میدهد ارزش تبلیغاتی کل این ماجرا برای آقایان بسیار مهمتر از تبعات سیاسی و امنیتی آن است.
از حیث مبانی، دولت کل این فرآیند را براساس اعتماد به آمریکا استوار کرده است. برجام، قطعنامه 2231، ارزیابی آمانو که صریحا و رسما ایران را به پیگیری یک برنامه نظامی هستهای تا قبل از 2009 متهم میکند و در نهایت قطعنامه شورای حکام که همه این امور را تثبیت و روندهای آتی پرونده هستهای را مشخص میکند، فقط در یک صورت برای ایران تهدیدات جدید ایجاد نخواهد کرد و آن هم در شرایطی است که آمریکا تصمیم گرفته باشد دشمنی با ایران را کلا کنار گذاشته و به دوست ایران بدل شود. اگر فقط یک درصد احتمال بدهیم که آمریکا قصد تداوم و تشدید دشمنی با ملت ایران را دارد، امکانات و ابزارهایی که در این اسناد در اختیار آن قرار داده شده، امکان وارد آوردن ضرباتی بسیار دردناک به پیکر نظام جمهوری اسلامی را فراهم میکند.
اینکه دولت صرفا به این دلیل که آقای روحانی میخواهد در انتخابات 96 شانس اول باشد، یا از آنجا که آقای هاشمی و متحدانش تصمیم گرفتهاند مجلس آینده را به مجمع «وکیلالدولهها» تبدیل کنند، تعهداتی را بر کشور تحمیل کرده که آقای هاشمی هم توصیفی بهتر از قطعنامه 598 برای آن پیدا نمیکند، چیزی نیست که از حافظه تاریخی این ملت پاک شود. سرمایه گرانبهایی که خون 4 شهید به پای آن ریخته شده، در دستان دوستان مذاکرهکننده دولت آقای روحانی بدل به توافقاتی شده که اکنون حتی اسرائیلیها هم نمیتوانند خوشحالی خود را از آن پنهان کنند.
مساله اکنون این نیست که تیم سیاست خارجی آقای روحانی چه پروندههایی را بسته است. مساله این است که اولا این کار را به چه قیمتی انجام داده و ثانیا در ازای بستن آن پروندهها چه پروندههای جدیدی را باز کرده است. بله! آژانس روز سهشنبه آنچه را که از سال 2010 به این سو PMD خوانده شده بود، بست ولی این کار اولا به قیمت محکوم شدن ایران به جرمی که هرگز آن را مرتکب نشده انجام شد و ثانیا رسما این امکان را برای طرف غربی فراهم کرد که دسترسی به افراد، مکانها و تجهیزات مرتبط با PMD را تحت عناوین دیگر درخواست کند و آن را در چارچوب رژیم بازرسیهای مندرج در برجام تا هر کجا که میخواهد عمق ببخشد بیآنکه ایران امکان و توانی برای واکنش داشته باشد. اینکه آقای روحانی اصرار دارد بابت چنین چیزی به خود و همکارانش تبریک بگوید، موضوعی است که به خود ایشان مربوط است اما به هر حال مردم در ماهها و سالهای آینده خواهند دید که آمریکاییها با امکاناتی که دولت یازدهم در اختیار آنها گذاشت، چه توطئههای مخوفی را علیه کشور تدارک دیدهاند و از این سو، چگونه دست کشور برای مواجهه با آنها بسته شده است. این موضوع البته سابقه هم دارد. برخی از کسانی که در تدوین این اسناد و تعهدات دخیل بودهاند، همان کسانی هستند که زمانی معاهدهای مانند CTBT را بر کشور تحمیل کردند. جالب است که همان موقع هم چپ و راست به خود و دیگران تبریک میگفتند اما دیری نپایید که روشن شد چه فاجعهای رخ داده است. با این حال من با آقای روحانی موافقم که باید گذاشت و گذشت. دولت وعده کرده است – و آقای رئیسجمهور دیروز این وعده را باز هم تکرار کرد – که با باز کردن غل و زنجیر تحریم از دست و پای کشور، گشایشهای اقتصادی سریع و مهم در راه خواهد بود. نقدا اگر آقای رئیسجمهور همین یک وعده را محقق کنند، بسیاری گرههای افتاده به کار فروبسته دستگاه اجرایی کشور باز خواهد شد. آرزوی همه ما این است که دولت بتواند برای خود عنوانی آبرومندانهتر از دولت رکود پیدا کند و اگر بر اثر برجام ظلمی بر این ملت رفته و حقی از آنها سلب شده، لااقل در امر معیشت بهبودی حاصل شود.
ظاهرا خیلی هم نباید منتظر بمانیم. جناب رئیسجمهور وعده چند هفته را داده است.