در چالش میان سنت و تجدد در عصر مشروطه ایران و بازتاب آن در تفکر و رفتار سیاسی سنت گرایان و تجددطلبان در موافقت و مخالفت با مشروطیت، غالب مورخان و پژوهشگران تاریخ معاصر ایران به اعتبار مخالفت شیخ فضل الله با مشروطیت ، وی را یک سنت گرای افراطی، مرتجع، استبدادطلب و مخالف هر گونه تجدد تلقی و معرفی کردهﺍند. موافقان شیخ فضل الله نیز به اعتبار وجوه غربی اندیشه ها و تلاشهای تجددخواهانه و مشروطه طلبانه عصر قاجاریه و دریافت خود از مغایرت آن مفاهیم و تکاپوها بااسلام و دفاع سرسختانه شیخ فضل الله از مبانی شریعت دینی، او را پرچمدار مبارزه با استعمار و غربزدگی تلقی و معرفی کردهﺍﻧد. بدون هر گونه جانبداری مطلق گرایانه و جزم اندیشانه ، به نظر می رسد مدارک و دلایلی وجود دارد که نشان می دهد تلقی متضاد موافقان و مخالفان شیخ فضل الله نوری ، هر چند که هر یک بهرهﺍﻱ از واقعیت دارد ، اما همه واقعیت نیست. مطلق اندیشی و یکسو نگری موجود در هر دو دیدگاه موافقان و مخالفان شیخ فضل الله نوری در واقع دو صورت متفاوت از یک خطای مشترک در بدخوانی و بدفهمی از تاریخ را منعکس ﻣﻰکند. سانسور و تحریف بعضی از واقعیت های تاریخی ، ویژگی مشترکی است که با درجات متفاوتی بسیاری از موافقان و مخالفان شیخ فضل الله را در برگرفته است.
مطالعه دقیق و عمیق در افکار سیاسی شیخ فضل الله و ریشه های اختلاف فکری او با روحانیون مشروطه طلب و روشنفکران عرفی عصر مشروطه درباره مفاهیم و نهادهای جدید سیاسی مانند مشروطیت، پارلمان، شیوه قانونگذاری و اصول آزادی و برابری نشان می دهد که شیخ فضل الله نیز معتقد به محدود کردن سلطنت استبدادی مطلقه، وجود مجلس قانونگذاری و وضع قوانین عرفی با رعایت ملاحظات شرعی و التزام به عدم مداخله در قوانین اسلامی و ضرورت انطباق نظام سیاسی مشروطیت پارلمانی با اسلام بود. اختلاف اصلی روحانیون مشروطه طلبی چون طباطبایی ، بهبهانی ، آخوند خراسانی و نائینی با شیخ فضل الله نیز ریشه در تعیین مصادیق انطباق یا عدم انطباق عملکرد نظام سیاسی مشروطیت پارلمانی به وجود آمده در ایران عصر مشروطه با قوانین و احکام اسلامی داشت. به رغم وجود برخی کژتابی های فکری و عملکرد سیاسی شیخ فضل الله در نزدیکی و همسویی با جبهه استبدادگرایان حکومتی و سنت گرایان افراطی ضد مشروطه ، نمی توان کلیت افکار و مواضع سیاسی شیخ فضل الله نوری و مبانی فکری مخالفت او با مشروطیت و مشروطه طلبان را به عواملی چون سنت گرایی افراطی ، استبداد سیاسی و دینی ، ارتجاع فکری ، ضدیت با هر گونه اندیشه ترقی و تجدد و یا منافع طلبی های شخصی و رقابت جویی های صنفی محدود کرد و تقلیل داد. حداقل به طور نظری ، نه تنها در ساختار فکری شیخ فضل الله کوششی برای حفظ قدرت مطلقه استبداد قاجاریه به کار نرفته است، بلکه قدرت مطلقه شاه و تعدی درباریان به مردم ، صریحاً مورد اعتراض و تهاجم قرار گرفته و تصدیق شده است که «خرابی در مملکت ایران از بی قانونی و ناحسابی دولت است و باید از دولت تحصیل مجلس شورای ملی کرد که تکالیف دوایر دولتی را تعیین و تصرفشان را محدودنماید. » (1) البته همانگونه که کسروی نیز به درستی دریافته است ، از آنجایی که «حاجی شیخ فضل الله رواج شریعت را ﻣﻰطلبید» (2) بدیهی و طبیعی بود که در نظر وی در یک جامعه دینی ، قوانین مجلس شورای ملی ضرورتاً می بایست مطابق قوانین شرع اسلام باشد. برخاسته از همین دیدگاه و شیوه فکری است که شیخ فضل الله بارها و از آن جمله طی صدور بیانیهﺍی از زاویه حضرت عبدالعظیم در پاسخ به مخالفان خود که وی را مخالف با اساس مجلس شورای ملی معرفی ﻣﻰکردند، تأکید کرد: «یا ایها الناس من به هیچ وجه منکر مجلس شورای ملی نیستم… صریحاً می گویم همه بشنوید و به غایبین هم برسانید که من آن مجلس شورای ملی را می خواهم که عموم مسلمانان آن را می خواهند. به این معنی که البته عموم مسلمانان مجلسی می خواهند که اساسﺍش بر اسلامیت باشد و بر خلاف قرآن و بر خلاف شریعت محمدی (ص) و بر خلاف مذهب مقدس جعفری قانونی نگذارند. من هم چنین مجلسی ﻣﻰخواهم.» (3)
بدون تردید نوع مشروطیت و مجلسی که شیخ فضل الله نوری آن را می طلبید – یعنی همان مشروطهﺍی که باید مشروعه باشد – درماهیت و مبانی خود با مفهوم ، ماهیت ، مبانی و کارکردهای نظام سیاسی مشروطیت پارلمانی در یک چارچوب دموکراتیک آن به شیوه پذیرفته شده در فلسفه سیاسی جدید غرب و جوامع غربی از تضادهای اساسی برخوردار بود اما وجود این تضادها و ناهمسانی ها و مخالفت شیخ فضل الله با مشروطیت در یک چنان چارچوبی را الزاماً نمی توان و نباید به سود اثبات مواضع شیخ فضل الله در دفاع از استبداد مطلقه به کار گرفت. در اندیشه سیاسی شیخ فضل الله با تصریح به نیاز مردم و جامعه ایران به «وضع اصول و قوانین در وظایف درباری و معاملات دیوانی» در جهت مقابله با «بی قانونی دوایر دولت »(4) مخالفت با قدرت مطلقه شاه و حکومت به رسمیت شناخته شد. شیخ فضل الله در اعتقاد خود به مشروطیت – نه در مفهوم دموکراتیک آن به شیوه غربی- بلکه در یک چارچوب منطبق با مبانی دینی و قوانین شرعی و محدود و معطوف به مفهوم عام از عدالت خواهی با هدف محدود کردن قدرت مطلقه سلطنت ، آنقدر پایبندی و صداقت داشت که حتی پس از واقعه به توپ بستن مجلس شورای ملی ، در ملاقاتی با شاه به دفاع از اصل مشروطه و اساس مجلس شورای ملی برخاست. بنا به گزارش ناظم الاسلام کرمانی که خود یکی از مخالفان شیخ فضل الله به شمار می آید: در حالی که در جلسه ملاقات شیخ فضل الله با محمدعلی شاه ، سلطان العلما – یکی از روحانیون درباری – سخت به دفاع از سلطنت مطلقه برخاسته بود و به شاه اظهار کرد: «این لفظ مشروطه را که منافی با دین است در زبان مبارک نیاورید… حاج شیخ فضل الله گفت مشروطه خوب لفظی است… مشروطه باید باشد ولی مشروطه مشروعه و مجلس محدود و نه هرج و مرج.» (5)
کلیه فتاوی و بیانیه هایی که از سوی شیخ فضل الله نوری در تحریم مشروطیت و مجلس و تکفیر مشروطه خواهان صادر شد ، مربوطه به زمانی است که مجلس شورای ملی و نیز گروهی از مشروطه خواهان ، از دیدگاه شیخ فضل الله – که تا حدود زیادی منطبق با واقعیت نیز بود – در مسیر متضاد با شریعت و قوانین اسلامی راه می سپردند. تا زمانی که مشروطه طلبان مفهوم مشروطیت را پنهانکارانه و مصلحت اندیشانه در معنای غیر غربی آن و در چارچوب محدود و معطوف به تحدید قدرت مطلقه شاه ، رفع ظلم و تعدی حکومت به مردم و مطابق با شریعت اسلام جلوه می دادند، شیخ فضل الله نیز از آن حمایت ﻣﻰکرد. لذا این انتقاد که اگر مخالفت شیخ فضل الله با مشروطیت محصول تلقی شیخ فضل الله از ضدیت مشروطه با اسلام بود ، پس چرا در آغاز به دفاع از آن برخاسته بود، نتیجه و نشانه نوعی خامی یا تعصب در نادیده گرفتن علت واکنش دوگانه شیخ فضل الله در برابر واقعیت دو گانگی مواضع مشروطه طلبان درباره شریعت دینی و اختیارات روحانی در مقاطع مختلف نهضت مشروطیت ایران است. تردیدی نیست که بخشی از مخالفت شیخ فضل الله با مشروطیت، نتیجه و نشانه وجود پارهﺍی تأثیرپذیری های او از فرهنگ ارتجاع فکری واستبداد سیاسی سنتی حاکم بر تاریخ و جامعه ایران بود که خواه ناخواه به سود حکومت استبدای قاجاریه به کار گرفته شد اما نمی توان از برابر این واقعیت فرار کرد که بخشی از مخالفت شیخ فضل الله با مشروطیت تا حدود زیادی از درک صحیح او از برخی تضادهای ماهوی میان آن نوع قرائتی که او از اسلام در اختیار داشت با دموکراسی غربی و نیز انگیزش ها و دغدغه های دینی او ریشه می گرفت. وجود برخی تضادها و تعارضات ماهوی میان مشروطیت در یک چارچوب دموکراتیک به شیوه غربی آن با اسلام و مغایرت برخی از اصول متمم قانون اساسی عصر مشروطه و عملکرد مشروطه طلبان و مجلس شورای ملی با قوانین اسلامی و امتیازات روحانی ، یک واقعیت انکار ناپذیر است. همانگونه که دکتر فریدون آدمیت نیز تصریح کرده است : «چنین فلسفه سیاسی ] مشروطیت [ با بنیاد احکام شرعی منزل لایتغیر ربانی تعارض ذاتی داشت و میان حقوق آزادی در نظام دموکراسی از یک سو و حقوق عبادالله در شریعت، تعارض ماهوی بود… از نظرگاه فلسفه مشروطیت جدید ، سیاست دینی و ریاست فائقه روحانی مردود بود… این تهدید مستقیمی بود به مقام علما و اعتبار احکام شرعی.» (6)
از این رو می توان با دکتر عبدالهادی حائری هم عقیده بود که در اختلافات فکری موجود میان شیخ فضل الله و روحانیان مشروطه طلب در مصادیق منطبق بودن یا منطبق نبودن نظام سیاسی مشروطیت پارلمانی به وجود آمد ، در عصر قاجاریه با اسلام ، « در حقیقت سخن شیخ فضل الله در مورد این مسأله با آنچه در واقع امر رخ داد نزدیکتر به نظر می رسد. بدین معنی که وی به درستی چنان دریافته بود که مشروطه گری، به شیوهﺍی که بر خلاف دستورهای شریعت اسلامی است، عمل ﻣﻰکند.» (7) پندار فریدون آدمیت که «غلط اندیشی و کج تابی شیخ فضل الله در این بود که ﻣﻰپنداشت با افراشتن لوای مشروطیت مشروعه بتواند پیشوایی روحانی را به دست آورد. مفهوم مشروطه اسلامی زاده چنین رقابت و خودپرستی ملایی بود»، (8) خود یک غلط اندیشی و کج تابی و صورت دیگری از بدفهمی های موجود برآمده از داوریﻫـای نیندیشیده متکی بر افراط و تفریط درباره شیخ فضل الله نوری و از مقوله ادعاهای پرشور اما بی اساسی است که پیوند چندان نزدیکی با واقعیت تاریخی ندارد. به نظر می رسد تلقی پروفسور پیتر آوری و دکتر ماشاءالله آجودانی در این باره به واقعیت نزدیکتر است. همانگونه که پیتر آوری نوشته است : «برخی ادعا کردهﺍند که شیخ به مقام سیدمحمد طباطبایی و سیدعبدالله بهبهانی و… رشک می برد و همین موضوع موجب کناره گیری او از روحانیون گردید، اما شیخ فضل الله را بایستی نماینده آن مکتب فکری دانست که حاکمیت را از خداوند می دانند و نه از مردم و شاه.» (9) و به نوشته دکتر ماشاءالله آجودانی نیز : «بی انصافی است اگر بخواهیم حمایت بی دریغ او ]شیخ فضل الله [ را از محمد علیشاه و مخالفت عمیق و بنیادیﺍش را با مشروطه ، صرفاً به مسائل شخصی و اختلافات خصوصی با بهبهانی و طباطبایی بر سر ریاست روحانی مجلس تقلیل دهیم … او به روشنی بر تناقض عمیق دموکراسی و نظام مشروطیت با اسلام و مبانی اعتقادی آن انگشت نهاد.» (10)
در یک تحلیل نهایی درباره مبانی اندیشه سیاسی و مناسبات فکری شیخ فضل الله با سنت و تجدد، (11) به اختصار می توان گفت : دقت در افکار و رفتار سیاسی شیخ فضل الله نشان ﻣﻰدهد که وی یک روحانی متشرع و سنت گرای دارای پارهﺍی تمایلات محدود نوگرایانه و اصلاح طلبانه بود. هر چند این افکار محدود نوگرایانه او در مقایسه با علما و روحانیان مشروطه طلب از سطح پایین تر وعمق کمتری برخوردار بود، در مقایسه با روحانیون مشروعه طلب و سنت گرای افراطی و درباری که آشکارا به دفاع از سلطنت استبدادی مطلقه برخاستند ، او با نفی قدرت مطلقه حکومت ، اصل محدودیت اختیارات حاکم، وضع قوانین عرفی در مجلس مبعوثان در جهت مصالح عمومی و جلوگیری از ظلم و تعدی درباریان به مردم و نیز برخی نوگرایی ها و اصلاح طلبی های هر چند محدود را به رسمیت شناخت. وی آنقدر نیز روشن بینی داشت که ضرورت پویایی تفکر علما و لزوم شناخت علما و روحانیان از مسائل روز و مقتضیات زمان را به رسمیت بشناسد . بنا به گزارشی از ناظم الاسلام کرمانی، در طی جلسهﺍی با حضور جمعی از روحانیان در منزل آیت الله طباطبایی و در حالی که ناظم الاسلام کرمانی مشروطه طلب و نوگرا اظهار کرد که «ملای سیصد سال قبل به کار امروز نمی خورد…»، شیخ در جواب گفت خیلی دور رفتی ، بلکه ملای سی سال قبل به درد امروز نمی خورد. ملای امروز باید عالم به مقتضیات وقت باشد ، باید مناسبات دول را نیز عالم باشد.» (12)
شیخ فضل الله نوری با برداشتی که از مشروطیت غربی – به مثابه تضاد اصلی – و مهمترین خطر برای مذهب و ارکان اقتدار و اختیارات روحانی داشت ، به مخالفت با آن برخاست. شیخ فضل الله در شرایطی به مخالفت با مشروطیت پرداخت که نه تصور روشنی از کمال مطلوب خویش داشت و نه طرح و برنامه سیاسی منظم و مدونی. شیخ فضل الله در مخالفت خود با مشروطیت که به دیده او با اسلام و قوانین شرعی مغایرت داشت، ناگزیر به نظام سنتی و حکومت وقت که از نظر شیخ فضل الله با توجه به تظاهری که حکومت قاجاریه به رعایت ظواهر شریعت می کرد ، در مقایسه با مشروطیت غربی ، خطر کمتری را برای اسلام و روحانیت به دنبال داشت، نزدیک شد.
از این رو بر خلاف آنچه که غالباً پنداشته می شود ، پیوند ماهیت شیخ فضل الله با استبداد نبود که وی را به مبارزه با مشروطیت کشاند. در واقع مبارزه او با مشروطیت که تا حدود زیادی حاصل یک تضاد ایدئولوژیکی با آن به شمار می رفت و نیز ضعف او در ارائه طرح مشخصی از حکومت مطلوب بود که شیخ فضل الله را به نزدیکی با حکومت در برابر خطر مشترک سوق داد. اتخاذ سیاست و مواضع مصلحت اندیشانه و فرصت طلبانه شاه و درباریان مستبد و مرتجع برای نزدیکی به شیخ فضل الله نیز عامل بسیار مهمی بود که همسویی شیخ فضل الله و حکومت در برابر مشروطیت – به مثابه دشمن مشترک – را تشدید و تقویت می کرد. از این رو مخالفت شیخ فضل الله با مشروطیت را نمی توان یکسره به علل و عواملی چون جاه طلبی های شخصی ، ارتجاع فکری و پیوند او با استبداد سیاسی محدود کرد و تقلیل داد. تأکید می کنم که بخشی از تفکر و مواضع شیخ فضل الله نوری در مخالفت با مشروطیت از برخی رویکردهای ارتجاعی و افراطی و پارهﺍﻱ نزدیکیﻫـا و هم سویی هـا با مواضع فکری و سیاسی حکومت استبدادی قاجاریه علیه مشروطیت و مشروطه طلبان خالی نبود، اما مخالفت او با مشروطیت و مشروعه طلبی وی در ماهیت و مبانی خود تا حدود زیادی از استقلال برخوردار بود و با ماهیت و مبانی مشروعه طلبی وانگیزه های مخالفت حکومت استبدادی قاجاریه با مشروطیت و مشروطه طلبان، برخی تفاوت های اساسی داشت.
پی نوشت ها :
1. رسائل ، اعلامیه ها ، مکتوبات … و روزنامه شیخ شهید فضل الله نوری ، جلد اول ، به کوشش محمد ترکمان ، تهران : مؤسسه خدمات فرهنگی رسا ، 1362 ، ص 261.
2. احمد کسروی ، تاریخ مشروطه ایران ، چاپ شانزدهم ، تهران :انتشارات امیرکبیر، 1370،ص 285.
3. رسائل ، اعلامیه ها ، مکتوبات ، … همان ، صص 245 و 246.
4. همان ، ص 261.
5. محمدناظم الاسلام کرمانی ، تاریخ بیداری ایرانیان ، بخش دوم ، به کوشش علی اکبرسعیدی سیرجانی ، تهران : بنیاد فرهنگ ایران (با همکاری انتشارات آگاه و نوح) ، 1357 ، ص 169.
6. فریدون آدمیت ، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ، جلد اول ، چاپ اول ، تهران: انتشارات پیام، 2535 ، صص 227 و 414 و 418.
7. عبدالهادی حائری ، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، چاپ دوم، تهران: انتشارات امیر کبیر ، 1364 ، ص 319.
8. فریدون آدمیت ، همان ، ص 430.
9. پیترآوری . تاریخ معاصر ایران ، جلد اول ، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی ، چاپ دوم ، تهران: چاپخانه حیدری ، 1369 ، ص 251.
10. ماشاءالله آجودانی ، مشروطه ایرانی ، چاپ اول ، تهران: انتشارات اختران، 1382 ، ص 373.
11. برای آگاهی تفصیلی درباره اندیشه های سیاسی و نقش شیخ فضل الله در انقلاب مشروطه و نقد و بررسی دیدگاه های موافقان و مخالفان او نگریسته شود به : لطف الله آجدانی ، علما و انقلاب مشروطیت ایران ، چاپ دوم ، تهران : انتشارات اختران ، 1385.
12. محمدناظم الاسلام کرمانی ، همان ، بخش اول ، ص 321.