سخت است باور این‌که شخصی‌ترین مسائل و اطلاعات زندگی‌ات در دستان غیرقابل اعتماد‌ترین فرد زندگی‌ات باشد. فردی که حالا لحظه‌لحظه زندگی‌ات تنها به‌خاطر همین اطلاعات با او گره خورده است. تنها به دنبال راه فرار می‌گردی. افکار سیاهی به سراغت می‌آید. افکاری که ذهنت را با تیرگی روزهای وحشتناکی که پیش رو داری، عجین می‌کند. ترس از آبرو، ترس از خانواده، ترس از دست دادن شغل و خیلی از ترس‌های دیگر تو را وادار به تسلیم شدن می‌کند.

حالا دیگر فضای مجازی دست آنها را باز‌تر کرده است. اخاذانی را می‌گویم که هیچ تعریفی از حریم شخصی افراد ندارند و تنها به دنبال یک فرصت برای سوءاستفاده هستند. حالا این فرصت برای آنها بیشتر شده؛ به راحتی می‌توانند با خصوصی‌ترین مسائل زندگی افراد بازی‌های خطرناکی کنند. بازی‌هایی که پایانی به ترسناکی یک بی‌آبرویی بزرگ دارد. حریم شخصی در زندگی هرکس تعریفی دارد، مرز دارد، حد و حدود دارد. پا که فراتر برود آن‌وقت است که بازی خطرناک می‌شود. آن هم بازی با شخصی‌ترین مسائل زندگی فرد در کل جامعه.

انتقام‌گیری سختی است. این‌که بخواهی کسی را مجبور به ادامه ارتباط کنی یا خلأ درونی خود را پس از شنیدن جواب منفی با بی‌آبرویی پر کنی. هستند کسانی که در گوشه‌گوشه این شهر با تهدید عمومی کردن اطلاعات خصوصی یک فرد، دست بر دهان او گذاشته و چندین روز، چندین ماه  یا حتی چندین‌سال فرد را مجبور به اجرای دستوراتشان می‌کنند. سیاهی این ماجرا زمانی بیشتر می‌شود که فرد تهدید‌های خود را عملی کرده و با یک بی‌آبرویی به بازی ترسناک خود پایان می‌دهد. نه ترس از پلیس دارند و نه ترس از رو شدن دستشان؛ ذهنشان روی یک چیز تمرکز کرده، آن هم انتقام است؛ انتقام از طرد شدن، رانده شدن. همین کافی است برای شروع تهدیدهای سیاهی که به گفته کارشناسان می‌تواند زمینه‌ساز بسیاری از جرایم‌ دیگر شود. جرایم‌ خطرناکی مثل قتل و آدم‌ربایی.

انتقام تلگرامی پس از شنیدن جواب منفی
خیلی از ارتباطشان نمی‌گذشت. تازه ٤ ماه بود که با پدرام آشنا شده بود. ٤ ماه دوستی ساده که به خیال دختر جوان با چند کلمه صحبت منطقی به پایان می‌رسد. اما ماجرا به همین سادگی‌ها ختم به خیر نشد. پایان این ارتباط تاوان سختی داشت که سعیده را وادار به شکایت و پرونده‌سازی کرد. چیزی که خیلی از دختران جوان از آن می‌ترسند. سعیده در دام یک توطئه خطرناک افتاده است که اگر ادامه پیدا کند ممکن است پایان ترسناکی داشته باشد. سعیده که تصور می‌کرد می‌تواند با صحبت‌های منطقی ارتباطش با پدرام را تمام کند، حالا به شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران آمده تا به مزاحمت‌ها و تهدیدهای پدرام برای همیشه پایان دهد.

او در شکایت خود به قاضی مجتبی حسین‌پور می‌گوید: «٥ ماه پیش بود که در محل کارم با دختری به نام رزیتا آشنا شدم. من و رزیتا ارتباطمان روزبه‌روز بیشتر می‌شد تا جایی‌که به دوستان صمیمی تبدیل شدیم. من هر روز برای صرف ناهار به خانه رزیتا می‌رفتم. در همین رفت‌وآمدها پسرعمه رزیتا که در همان آپارتمان زندگی می‌کرد، مرا دید و با هم صحبت کردیم. بعد از آن از طریق رزیتا متوجه شدم که پدرام به من علاقه‌مند شده و می‌خواهد با من بیشتر آشنا شود. من هم قبول کردم و ارتباط من و پدرام آغاز شد.»

او ادامه می‌دهد: «چند وقتی گذشت و من و پدرام ارتباط کمی با هم داشتیم تا این‌که یک روز رزیتا به من گفت به‌تازگی متوجه شده‌اند پدرام اعتیاد به شیشه دارد. از وقتی این را شنیدم به‌شدت ترسیدم و تصمیم گرفتم به ارتباطمان پایان دهم. من بعد از مدت کمی درحالی‌که تنها ٤ ماه از ارتباطمان می‌گذشت به پدرام گفتم که این ارتباط را تمام کنیم. او قبول نکرد ولی با اصرارهای من مجبور شد به تماس‌هایش پایان دهد. اما تازه بعد از پایان ارتباطمان بود که مزاحمت‌های پدرام آغاز شد. او مرتب سر راهم سبز می‌شد و به من پیام می‌داد. هرچه می‌گفتم دیگر با من تماس نگیر، فایده‌ای نداشت. اذیتم می‌کرد. تا این‌که یک روز در خیابان فلاح ایستاده بودم و می‌خواستم سوار تاکسی شوم که خودرویی مقابل پایم توقف کرد. من هم با تصور این‌که مسافرکش است، سوار شدم اما تازه بعد از سوار شدن بود که متوجه شدم راننده پدرام است. او که چهره‌اش سرخ شده بود و حالت طبیعی نداشت با چاقو مرا تهدید کرد و اجازه نداد از خودرو پیاده شوم. او با تهدید چاقو گوشواره و گردنبندم را گرفت. گوشی‌ام را هم برداشت. او از طریق شبکه‌های اجتماعی عکس‌های شخصی‌ام را برای خودش فرستاد. بعد از آن وقتی دیدم که مرا رها نمی‌کند، او را هل دادم و خودم را از خودرو به بیرون پرت کردم.»

وی در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «٢ ماه از این موضوع گذشت تا این‌که متوجه شدم پدرام به خواهرم پیام‌های تهدیدآمیز می‌فرستد. خواهرم گفت که این پسر به او گفته اگر خواهرت با من ارتباط نداشته باشد تمام عکس‌های شخصی او را منتشر می‌کنم. خواهرم در ابتدا به صحبت‌های او اهمیتی نداد ولی یک روز متوجه شدیم که پدرام تمام عکس‌های شخصی من کنار دوستم که متاهل است، همراه با نوشته‌های بسیار زشتی برای خواهرم فرستاده و تهدید کرده اگر من با او ارتباط برقرار نکنم این عکس‌ها همراه با نوشته‌هایشان را منتشر می‌کند. دیگر این موضوعی نبود که بتوانم از کنار آن به‌سادگی بگذرم. برای همین تصمیم گرفتم از این پسر جوان شکایت کنم.»

وقتی صحبت‌های این دختر جوان به پایان می‌رسد، قاضی حسین‌پور دستور تحقیقات بیشتر در این رابطه را صادر می‌کند و دستور می‌دهد که شماره پسر جوان ردیابی و بررسی شود.

بازی پیچیده فضای مجازی
شاید تک‌تک نوشته‌های این خبر تکراری نباشد، ولی مانند آن در ابعاد مختلف را زیاد دیده و شنیده‌ایم. تهدیدهای مجازی و اخاذی‌ از طریق حریم شخصی افراد به‌خصوص دختران جوان، این روزها به یک بازی ساده تبدیل شده است.

مجتبی حسین‌پور، بازپرس شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران درباره پرونده‌های مشابه به «شهروند» می‌گوید: «معمولا همه ما باید برای خودمان حریم خاصی آن هم در یک حفاظ در نظر بگیریم. تلفن همراه با توجه به کاربردی که دارد و روزمره همراه ما است و به جاهای مختلفی منتقل می‌شود، محل مناسبی برای نگهداری اطلاعات شخصی و خصوصی محسوب نمی‌شود. اطلاعات شخصی و حریم خصوصی باید در جایی نگهداری شود که، دسترسی به آن مشکل باشد حتی اگر این اطلاعات در گوشی تلفن همراه است، باید خارج از دسترس دیگران باشد. به‌ویژه زمانی که بین دختران و پسران جوان جدایی رقم می‌خورد که ناشی از عدم پایبندی به بعضی از قید و بندها و عدم شناخت کافی از یکدیگر و دادن اطلاعات شخصی به افرادی که شناخت کافی از آنها ندارند، است. باید این را هم در نظر گرفت که متاسفانه فرهنگ عمومی جامعه ما در استفاده از تکنولوژی فرهنگ ضعیفی است و با علم به این موضوع باید مراقب اطلاعات شخصی خود در هر شرایطی باشیم. به اعتقاد من لزومی ندارد هرگونه اطلاعاتی را در تلفن همراه خود و وسایلی که بیشتر در معرض دید است نگهداری کنیم. اطلاعاتی مثل عکس‌های خانوادگی، عکس‌های خصوصی و اطلاعات شخصی یا حتی شغلی؛ اطلاعات شخصی شغلی هم منتهی به بعضی از اخاذی‌ها می‌شود که متاسفانه این موضوع شیوع نیز پیدا کرده است. علت آن هم عدم آشنایی با چگونگی استفاده مردم از تکنولوژی‌های در دسترس‌شان است و نشناختن کسانی که با آنها در ارتباط هستند. نتیجه آن هم وقوع جرایم خطرناک‌تر دیگر است. چه بسیار جرایمی که در نتیجه همین سوءاستفاده‌ها صورت می‌گیرد.

به‌عنوان مثال وقتی عکس خصوصی کسی منتشر می‌شود به تبع آن و به خاطر بی‌آبرویی قتلی واقع می‌شود یا آدم‌ربایی صورت می‌گیرد. خیلی از این اخبار و پرونده‌ها در دادسرا است که ممکن است اخبار آن منتشر نشود ولی اگر بخواهیم همه آنها را ریشه‌یابی کنیم به همین روابطی که شناخته شده نیست برمی‌گردد که نتیجه آن هم می‌شود انتقام‌گیری. تبعات بعدی هم گسترش ناهنجاری در جامعه خواهد بود. طلاق و قتل و بی‌نظمی در روابط زاییده خیلی از همین سوءاستفاده‌ها است. این افراد می‌خواهند بعضی از نیازهای سرخورده خود را برطرف کنند و این‌کار هیچ کارکرد منطقی دیگری برای آنها ندارد. بنابراین باید در ابتدا به دنبال شخصیت‌شناسی و این‌که چرا این افراد دست به چنین کارهایی می‌زنند بگردیم و وقتی واکاوی می‌کنیم به همان اختلالات روانی و شخصیتی فرد   برمی‌گردیم.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *