“مرد انصرافهای انتخاباتی” شد وقتی به نشانه اعتراض به رد صلاحیت اصلاحطلبان در انتخابات مجلس هشتم، گود رقابت را بوسید و کنار کشید و 6 سال بعد از آن، مرقومه رئیس دولت اصلاحات مبنی بر انصراف از پیمودن ادامه راه انتخابات 92 به نفع حسن روحانی را با اکراه لبیک گفت.
سربهزیر است و خندان با یک عینک ته استکانی! زبانش تند نیست؛ همواره سعی داشته تا مرکب اندیشهای خود را بین خطوط حاکمیت و جریان اصلاحطلب برانَد؛ این رمز پایداری او در میان هممسلکان سیاسیاش است ولی در این طی طریق، همواره نیش “اصلاحطلبی بدلی” را از سوی تندروهای همجریانش نوش کرده است.
خیلیها او را قبول دارند و خیلیهای دیگر هم نه! خیلیها روی او به عنوان چهرهای موثر در جریان چپ سیاسی، حساب باز میکنند و خیلیهای دیگر هم اساسا تعریف سیاسی مستقلی از او ندارند.
هوادارانش از او به عنوان سرلیست اصلاحطلبان در مرکز و حتی از آن بالاتر، گزینه محتمل ریاست ساختمان هرمیشکل میدان بهارستان تهران در انتخابات اسفند 94 یاد میکنند.
بله، او “محمدرضا عارف” است؛ استاد دانشکده برق دانشگاه صنعتی شریف. عارف امروز بیش از هر زمان دیگری در مظان توجه رسانهها قرار دارد. این روزها گمانهزنیها پیرامون تکانههای انتخاباتی او بیش از پیش به گوش میرسد اما این شنیدهها، بایدها و نبایدهایی را میطلبد.
چرا عارف باید در انتخابات مجلس شرکت کند؟
**عارف به واسطه تصدی معاون اولی دولت اصلاحات در فاصله سالهای 1380 تا 1384، وزن سیاسی خاص خودش را دارد.
**عارف یک چهره آکادمیک است؛ او میتواند به واسطه این امتیاز، سبد رأی پر و پیمانی از طبقه “روشنفکر دانشگاهی” برای خود دست و پا کند.
**بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال 88 که اکثر قریب به اتفاق اصلاحطلبان با ایجاد شائبه در شمارش آرای ملت و ادعای واهی تقلب، ساز جدایی از حاکمیت را نواختند، عارف با میانداری و سعهصدر مخصوص خود، منتقد رفتارهای هنجارشکنانه بعضی دوستانش در جریان اصلاحطلبی شد.
عارف نزدیکترین اصلاحطلب به جریان حاکمیت است. عضویت او در مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی، موید این ادعاست. او امروز در حال گفتوگو و رایزنی با متصدیان نهادهای نظارتی برای رفع شبهات از جریان اصلاحات و عبور معقول آنان از فیلتر شورای نگهبان است.
**اصلاحطلبان خود را زیر دِین عارف میبینند؛ خیلیها میگویند چنانچه وی نامه رئیس دولت اصلاحات مبنی بر کنارهگیریاش از انتخابات سال 92 را بازنکرده به مبدأ پس میفرستاد، سبد آرای حسن روحانی نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان میشکست و نتیجه انتخابات قطعا تغییر می کرد.
در همین راستا، روزنامه اصلاحطلب “اعتماد” در شماره شنبه 16 آبانماه خود طی گزارشی که از پدیدآمدن دوگانه احتمالی عارف – حدادعادل در انتخابات مجلس دهم سخن به میان آورده بود، اینگونه درباره پایگاه اجتماعی عارف سخن گفت:”محمدرضا عارف در مقام يک چهره اصلاحطلب در بازی بزرگ انتخابات رياستجمهوری توانست اندوخته اجتماعی به دست آورد كه در حال حاضر كمتر نيروی سياسی اصلاحطلبی از اين موقعيت و وضعيت ممتاز برخوردار است.”
چرا عارف نباید در انتخابات مجلس شرکت کند؟
**یک گفتمان سیاسی برای نفوذ در افکار عمومی بایستی دو مولفه مهم داشته باشد؛ یکی داشتن دست بالاتر نسبت به دیگر گفتمانها به لحاظ موقعیت زمانی و حتی جغرافیایی و دومی نحوه بیان تأثیرگذار آن گفتمان. حسن روحانی در سال 92 توانست با بیان نافذ خود، از واژه اعتدال با دایره معناپذیری بالا برای خود موج اجتماعی ایجاد کند. البته کم نبودند کسانی که خواستار بیان شفاف پارامترهای “اعتدال” و “اعتدالگرایی” از سوی روحانی شدند.
ترجیعبند اظهارات عارف در سالیان اخیر پیرامون مباحثی چون “دوری از افراطگرایی” و “توجه به عقلانیت” بوده است در حالیکه خمیرمایه شخصیتی عارف علیرغم دارابودن پارامترهای علمی و فرهنگی، فاقد کاریزمای لازم با توانایی تاثیر فوقالعاده کلام است. بنابراین تبدیل یک گفتمان سیاسی به پارادایم اجتماعی از سوی عارف، در محاق “اما و اگر” قرار دارد.
**بر اساس استدلال برخی صاحبان نظر، قرابت اندیشهای عارف با رئیس دولت اصلاحات میتواند منجر به ایجاد گزاره “عدم استقلال فکری” در اذهان و نتیجتاً رویبرگردانی فعالان سیاسی از عارف شود. محمد عطریانفر از اعضای حزب کارگزاران سازندگی در همینباره میگوید: “عارف باید در جهت استقلال سیاسی از رئیس دولت اصلاحات تلاش کند.”
**امروز که عارف در جایگاه ریاست شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان قرار گرفته، توقعات از او برای شفافتر و صریحتر سخنگفتن پیرامون مشکلات کشور و خواستههای جریان اصلاحطلبی بیش از پیش بالا رفته است.
اما همانطور که گفته شد، عارف از چهرههای اصلاحطلب نزدیک به حاکمیت است و این نزدیکی، وی را در بیان مطالبات اصلاحطلبان مخصوصا از نوع تند و تیز و گاهاً نامشروع آن، اندکی محافظهکار کرده است. البته ناگفته نماند که عارف به لحاظ شخصیتی، چندان هم مِیلی به بیان این قِسم از مطالبات ندارد.
صادق زیباکلام فعال سیاسی اصلاحطلب درباره این خصیصه اخلاقی عارف این چنین در هفتهنامه صدا (شماره 278 صفحه 16) قلمفرسایی میکند: “آیا دکتر عارف در روز روشن میتواند نظارت استصوابی شورای نگهبان را زیر سوال ببرد؟ به نظر من نمیشود، نمیتواند و نمیکند. ” زیباکلام در ادامه یادداشت خود میگوید:” اگر دکتر عارف رئیس مجلس شود و بتواند ما را نیممتر به جلو ببرد، من کلاهم را بالا میاندازم.”
**عارف سبقه مدیریتی خوبی دارد؛ از ریاست دانشگاه تهران در دولت دوم آیتالله هاشمی گرفته تا معاون اولی دولت اصلاحات ولی تاکنون عضو هیچ تشکل و حزب سیاسی نبوده است و همین خلاء میتواند جریانات و احزاب سیاسی اصلاحطلب را از سرمایهگذاری روی وی تا حد زیادی منصرف کند. عارف پس از انتخابات سال 92 در مقام رفع این کمبود برآمد و اقدام به تأسیس بنیادی با نام”امید ایرانیان” کرد اما خود عارف و اعضای هیئتمدیره این تشکل، بارها بر غیرحزبی و غیر سیاسیبودن این مجموعه تأکید کردهاند.
**چنانچه عارف بر جایگاه ریاست مجلس دهم جلوس کند، بار دو قطبی در فضای سیاسی کشور فزونی میگیرد. تجربه ثابت کرده که تصمیمگیرندگان محوری در اتاق فکر جریان اصلاحات نه نیروهای میانهرو بلکه رادیکالهای این جریان هستند و چهرههایی نظیر عارف باید در نهایت تن به مصلحتاندیشیهای این گعده بدهد، شاید به همین خاطر است که حزب کارگزاران سازندگی در جریان انتخابات مجلس آینده، بیشتر به سرلیستی ناطق نوری تمایل دارد تا سرلیستی محمدرضا عارف.
الغرض؛ عارف با کنارکشیدن از رقابت انتخابات سال 92، بدل به اسطوره فداکاری در میان اصلاحطلبان شده است اما گویا عارف اصلاحات این بار انتظار دارد تا سرلیستی مرکز، دودستی به او تعارف شود و اگر قرار بر کنارهگیری است، دیگران عامل آن باشند.
به نظر میرسد که اسب عارف برای پرش از موانع انتخاباتی زین شده است؛ این را میشود از اقدام اخیر او در انتصاب حسن رسولی از اعضای بنیاد امید ایرانیان به عنوان رئیس ستاد انتخاباتیاش متوجه شد.
باید منتظر ماند و به نظاره نشست که عارف با مهرههای شطرنجِ سیاست چگونه بازی خواهد کرد؛ آیا این بار هم در دقیقه 90 حاضر به بیرونرفتن میشود یا با ماندن در صحنه انتخابات، دیگران را وادار به “آچمزشدن” میکند؟
نوشته حسام رضایی