هـراز نـو – سرویس فرهنگی: {ذلِكَ وَمَن يُعَظّمْ شَعَائِرَ اللّهِ فَإِنّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ} (حج/32) در این آیه شریفه محبوبیت شعائر به بهترین و زیباترین وجه بیان شده و اقامۀ شعائر نشانۀ تقوی معرفی شده است.
در ادله زیادی تعظیم، تکریم، حفظ و احترام شعائر واجب شده و آن را نشانۀ ایمان، تقوی و رضایت پروردگار معرفی کرده است و نیز در ادلۀ فراوانی از هتک و بیاحترامی و سبک شمردن شعائر نهی شده است و این مسئله میزان اهمیت شعائر در نزد شارع را میرساند.ُ
امر به تعظیم شعائر و نهی از اهانت آن
در ادله زیادی تعظیم، تکریم، حفظ و احترام شعائر واجب شده و آن را نشانۀ ایمان، تقوی و رضایت پروردگار معرفی کرده است و نیز در ادلۀ فراوانی از هتک و بیاحترامی و سبک شمردن شعائر نهی شده است و این مسئله میزان اهمیت شعائر در نزد شارع را میرساند.
چند نمونه از ادله:
1 ـ {ذلِكَ وَمَن يُعَظّمْ شَعَائِرَ اللّهِ فَإِنّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ} (حج/32) در این آیه شریفه محبوبیت شعائر به بهترین و زیباترین وجه بیان شده و اقامۀ شعائر نشانۀ تقوی معرفی شده است.
2 ـ {يَا أَيّهَا الّذِينَ آمَنُوا لاَ تُحِلّوا شَعَائِرَ اللّهِ} (مائده/2) در این آیه خداوند متعال به صراحت از بیاحترامی و حرمتشکنی نسبت به شعائر نهی فرموده است.
3 ـ {إِنّ الصّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللّهِ} (بقره/158) و {وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُم مِن شَعَائِرِ اللّهِ} (حج/36) این دو آیه به دو مصداق از مصادیق شعائر اشاره کردهاند و آمدن لفظ (من) نشانگر عدم انحصار شعائر در این موارد است.
4 ـ {فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ} (نور/36) در این آیـۀ مبارکه گرچه لفظ «شعیره» نیامده اما بیانگر این است که این بیوت -که در آیات قبل و بعد توصیف شده- باید بزرگ شمرده شده و تعظیم شوند، یعنی حکم شعائر بر آنها بار میشود.
آیات دیگری نیز موجود است که لفظ «شعائر» در آنها نیامده ولی حکمش آمده است.
5 ـ روایات بسیاری نیز در این زمینه با حکم تعظیم شعائر وارد شده است مانند فرمایش امام صادق: «رحم الله من أحيا أمرنا»: (خدا رحمت کند کسی که امر [نام و یاد] ما را زنده میکند)(بحار/ج2/ص151) ولی به جهت اختصار و همچنین اتفاق آیات و روایات در حکم به لزوم تعظیم و حرمت اهانت به شعائر، به همین مقدار اکتفا میکنیم.
((تعریف شعائر))
جوهری میگوید: «الشعائر أعمال الحج، وكل ما جعل علماً لطاعة الله تعالى»: (شعائر مناسک حج و هر آنچه عَلَم و نشانه اطاعت خداوند متعال قرار گیرد میباشد).(صحاح اللغة/ج2/ص699)
و ابن فارس نیز میگوید: «والإشعار: الإعلام من طريق الحس» (شعائر اعلام و اظهار محسوس و ملموس است).(معجم مقاییس اللغة/ج3/ص193)
((اصل بقاء عناوین شرعی بر معانی لغوی))
هرگاه شارع عنوانی را موضوع حکم خود قرار داد آن موضوع به معنی لغوی خود باقی خواهد ماند، و همان معنایی که به ذهن عرف عارف به لغت میرسد، موضوع حکم شرع خواهد بود مگر آنکه شارع در موضوع تصرف کند و قیودی لحاظ نماید.
شعائر نیز از مواردی است که معنی لغوی خاصی دارد و شارع در معنای آن دخل و تصرفی ننموده است.
((عدم انحصار وضع شعائر به ید شارع))
فرق شعائر با سایر تکالیف شرعیه این است که علاوه بر آنکه واجب یا مستحب یا مباح و یا مکروه است، جنبه شعاریت نیز دارد یعنی: بازگو کننده و دال بر یکی از معانی دینی میباشد مانند: تفاوت نماز جماعت با نماز فرادی -که علامت عظمت مسلمین و همچنین شکوه نماز است- لذا ماهیت شعائر امری اعتباری است یعنی: تا اعتبار نشود ـ حتی در صورت وجود ـ شعار نخواهد بود و این اعتبار به دلالت وضعی است و تا وضع و جعل نباشد عقل و یا طبع پی به دلالت آن نمیبرد و از آنجا که تمام ماهیتِ شعیره به جنبۀ علامت بودن آن است نه اینکه چه کسی این علامت را علامت کرده است؟ لذا واضع شعائر فقط شارع مقدس نیست.
از اینرو هرگاه عرف متشرعه، علامتی جدید برای یکی از معالم دینی و از همه مهمتر برای عزای سید و سالار شهیدان قرار دهد، و نزد عرف میان آن علامت و آن معنای دینی ارتباطی برقرار شود، در این هنگام موضوع حکم شعائر یعنی مصداقی برای وجوب تعظیم و تحریم اهانت، محقق گردیده است. لذا دست عرف برای وضع شعائر جدید باز است، زیرا عرف با وضع علامت و شعیره نو، فقط موضوع برای حکم شرعی ایجاد میکند و بعد از تحقق موضوع قهراً حکم بر آن مترتب خواهد شد به علاوه شارع مقدس به طور مطلق امر به تعظیم تمامی شعائر نموده و تخلّف حکم از موضوع محال است و طبیعت قانون عمومی قابلیت انطباق بر تمامی افراد است.
((فرق بین تطبیق و تشریع))
در حقیقت گونههای مختلف شعیره و کیفیتهای جدید آن همگی مصادیقی برای عنوان کلّی شعائر به حساب میآیند، و مکلف تنها با انتخاب نوع شعیره، آن حکم کلی را منطبق بر مصادیقش میکند، به چنین کاری تطبیق میگویند نه تشریع. یعنی مکلف حکم جدیدی اختراع نکرده، بلکه آن حکم جدید را بر مصادیقش تطبیق داده است.
((مصداق شعائر فقط باید حرام نباشد))
وقتی شارع امر به یک طبیعت کلی نمود و آن طبیعت افراد متعددی داشت و بعضی از این افراد حرام بود، طبیعی است لذانبایددرعزاداری هاازموجبات حرام وفعل به شک ومخلوط حرام انجام دادکه موجب بی ارزشی وتداخل درامرشعائرشود.
زیرا فرد حرام مفسده ذاتی دارد، و از طرفی افراد آن طبیعی، منحصر در این فرد نیست بلکه افراد مباح دیگری نیز وجود دارد. بنابراین خود به خود افراد آن طبیعت کلی مقید به غیر از این فرد حرام میشود.
در شعائر نیز قضیه از همین قرار است، تنها باید مصداق شعیره حرام نباشد، اما از حرام که بگذریم چه واجب، چه مستحب، چه مباح و چه مکروه، همگی میتوانند مصداق شعائر قرار گیرند و بعد از آنکه شعیره شدند، حکم به لزوم تعظیم و حرمت اهانت آن مصداق پیدا میکند.
از اینرو فقها فرمودهاند: حتی اگر در مورد برخی از اعمال که فی نفسه مکروه هستند مانند پوشیدن لباس مشکی دلیلی بر استثناء در عزای اهلبیت(علیهم السلام) وجود نداشت ـ که البته وجود دارد ـ باز به دلیل شعار بودن حکم به استحباب آن خواهد شد زیرا پس از آنکه به عنوان شعار و رمز عزای اهلبیت(علیهم السلام) قرار گرفت و شعار چنین مطلبی از مطالب والای دینی شد، تعظیم آن لازم و هتک آن حرام خواهد شد.
((ایجاد شعائر جدید پایهگذاری سنّت حسنه است))
بنابر آنچه گفته شد ایجاد شعائر نوین که سابقه نداشته است مانند ارائه گونههای جدیدی برای عزاداری سالار شهیدان(ع) و یا شیوههای نوین برای ابراز و اعلان معانی والای نهضت حسینی، پایهگذاری یک سنّت حسنه و نیکویی است که اجر عاملان به این سنّت برای پایهگذار آن نیز خواهد بود. زیرا گفتیم: شعیره یعنی یک سلسله آیینها و یا نشانهها و علامتهایی که نشانگر یکی از معانی والای دینی باشد و هرگاه شعیرهای، شعار دین گردید ـ حتی اگر بعد از زمان معصومین(علیهم السلام) ایجاد شده باشد ـ احکام شعائر شامل آن میشود و این شیوۀ نوظهور، مورد امر به تعظیم و نهی از اهانت قرار میگیرد زیرا وقتی مصداق شعیره شد عمل به آن، مصداق تعظیم شعائر الله و هتک آن هتک شعائر الله خواهد بود.
((نتیجۀ ))
شیوههای نوین عزاداری در صورت دارا بودن دو شرط مشروع بوده و تعظیم آنها لازم و هتک آنها حرام است:
الف ـ عرفاً علامت عزای حضرت سیدالشهداء(ع) باشد یعنی: دلالت بر یکی از شئون عزای آن امام مظلوم نماید و وقتی عرف عارف به عزاداری آن را ببیند به یاد آن امام و عزای او بیفتد، هرچند چنین شیوهای نو بنیاد بوده و سابقه نداشته باشد.
ب ـ این کار فی نفسه حرام نباشد.
سید مصطفی سیار – هـراز نـو