امر انقلابی موقعیت خاص و ممتازی به پدیده ها می دهد و آن ها را به شدت درگیر مناسبات تازه و دگرگون خواه می کند. امر انقلابی موقعیتی می آفریند که پدیده ها «آن چنان که بودند دیگر نیستند». و اگر آدم ها، چیزها و کالاها نتوانند خود را در شرایط جدید جای دهند، در مرزبندی ایجاد شده به جمع محذوفین فرو می غلتند. در بستر جامعه انقلابی، برخی اشیا و چیزها تغییر هویت می دهند و مانند بسیاری از انسان ها به جماعت انقلابی می پیوندند (مثل دیوارهای شهر)، برخی چیزها هم پس از مدتی از منازعه انقلابی و ضدانقلابی بودن خارج می شوند (مثل ویدیو در کشور خودمان) و برخی چیزها به عنوان نمادی برای امر «غیرانقلابی» باقی می مانند.
در مرور این تجربه به نظر می رسد که کراوات موقعیتی متفاوت برای ما داشته باشد. حساسیت نسبت به کراوات در جامعه انقلابی به این دلیل نبود که کراواتی ها انقلابی نبودند، حتی برخی از شخصیت های مهم انقلابی کراواتی بودند؛ بلکه به این دلیل بود که نظم پوشش انقلابی، قاعده خود را بر انقلابیون تحمیل کرد و شکل خاص خود را پدید آورد و اشکال دیگر را به حاشیه راند.
انقلاب در ابتدا نیروهای خود را از میان همه گروه های اجتماعی عضوگیری کرد اما بعد گروه بندی خاص خود را آفرید. برهه انقلاب برهه گوناگونی ها بود اما برهه تثبیت انقلاب برهه یکدستی، همگونی و وحدت بود؛ وحدت در پوشش، ایده، ایدئولوژی، رفتار و…
کراوات به عنوان یک شی تزیینی، جنبه کارکردی متفاوتی در مقایسه با سایر لباس ها دارد و شکل های اولیه قرن هفدهمی کراوات نیز تفاوت اندکی با شکل های امروزین اش داشته اند.1 شکل امروزین آن به دهه 1920 بر می گردد که تشخصی مردانه همراه با نظافت و آراستگی به آدم ها می دهد. اگرچه ورود کراوات به ایران با این حس تشخص و آراستگی هم همراه بوده است اما کراوات در ایران آن روزها معانی و کاربردهای متفاوت دیگری هم داشته است. در ایرانی که ورود به عصر تجدد را تجربه می کرد، کراوات نماد انسانی متجدد بود که خود را با امروزی، شیک و مدرن بودن معنا می کرد.
با این همه، کراوات در عصر پهلوی مصرف عمومی برای همه مردم پیدا نکرد و رگه های بدبینی میان برخی از نیروهای چپ و مذهبی نسبت به این پوشش در همان زمان هم وجود داشت. اما پس از انقلاب اسلامی بود که کراوات معانی متضادی به خود گرفت و به عنوان یک شی، هویتی ضدانقلابی یافت و پوشیدنش به یک مسئله عقیدتی و ایدئولوژیک تبدیل شد و برمبنای آن، انسان ها به دو دسته متفاوت تقسیم شدند. در حالی که دیگر مظاهر پوشش غربی (کت و شلوار، اونیفورم های رسمی و…) چندان مورد اتهام قرار نگرفتند، کراوات این پارچه کوچک که برخی بر گردن شان می آویزند، به مثابه موجودی جان دار ظاهر شد و به رغم کوچکی اش معانی زیادی بر آن حمل شد: غرب زده، طاغوتی، تجملاتی، بی قید و مبتذل.
کراوات در این قرائت، تنها دیگر نماد آراستگی و نظافت و مردانگی نبود بلکه نماد حلول شیطان و غرب زدگی در بدن و روح آدمی تلقی شد؛ چرا که از جهانی سخن می گفت که به ما تعلق نداشت. کراوات نشانه ای از غرب زدگی بود در حالی که همه چیزهای غربی دیگر بر تن ما، به فراموشی سپرده شد. آیا کراوات قرار بود بار گناه همه نشانه های دیگری که ما را سراسر غربی کرده اند به دوش بکشد؟ آیا به راستی کراوات، فرهنگ غربی را نمایندگی می کرد؟ اگر دیدگاه کسانی که کراوات را به مثابه یک شی سیاسی می دیدند فهرست کنیم، به اتهامات متعددی برای این پوشش کوچک پی می بریم.
اول. نوعی پوشش که ما را به بیگانگان شبیه می کند و از این رو از پوشیدن آن باید اجتناب کرد: «یکی از راه های تهاجم فرهنگی و تغییر فرهنگ مسلمان به ویژه جوانان مسلمان، تشبیه آن ها به کفار است. بدین معنی که مسلمانان در لباس، کفش، کلاه، انگشتر، گردن بند و سایر پوشیدنی ها، خود را شبیه کافران سازند؛ همانند پوشیدن کراوات و پاپیون».2
دوم. نماد فراماسونری و شیطان پرستی؛ «هیچ فکر کرده اید که چرا این نوع پوشاک تزیینی در همه جای دنیا تقریبا به یک شکل است و از نظر ساختار عوض نمی شود؟ مثلا چرا پایین کراوات به جای هفتی، هشتی نمی شود و یا چرا صاف نمی گردد. شاید کراوات طرح پارچه ای ابلیسک باشد که به صورت وارونه به گردن بشر بسته اند. حالا شاید بتوان گفت فراماسون ها یا دیگر فرقه های کابالایی از این که این نماد شیطان را که در همه جای دنیا پخش کرده اند، راضی نیستند و به دنبال این هستند که به گردن هر انسان آن را آویزان کنند که اگر هم شده به صورت ظاهری افسار انسان در دست شیطان باشد. امان از این عقده تمام نشدنی ابلیس از فرزندان آدم».3
سوم. کراوات به عنوان صلیب مسیحیت و سمبول و نماد فرهنگ غربی؛ «این پدیده که تاریخچه آن به دوران شکل گیری صهیونیست ها در اروپا باز می گردد، اندک اندک در اواخر قرن نوزدهم در میان بقیه ملل جهان، توسط لابی ها و سرمایه داران یهود، ترویج شده و به عنوان قسمتی از لباس مردمان غرب، رسما مورد استفاده قرار گرفت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی کراوات به عنوان یکی از بدعت های غربی از پیکره پوشش مردان ایرانی به تدریج حذف گردید و به عنوان یک ضدفرهنگ به آن نگاه شد اما با شروع پروژه تهاجم فرهنگی غرب علیه ایران، این نماد ضدارزش یک بار دیگر با رنگ و لعاب تجدد وارد برخی از مشاغل شد که به نظر می رسد عدم توجه به اشاعه فرهنگ آن در جامعه آثار مخربی را در آینده نزدیک برای فضای اجتماعی و فرهنگی جامعه به وجود بیاورد».4
چهارم. مخالف روح ایرانی- اسلامی: «چندی پیش چهل و چهارمین اجلاس اقتصادی داووس در کشور سوئیس برگزار شد و رئیس جمهور و هیئت همراه برای استفاده از فرصت های به وجودآمده در عرصه بین الملل، در این اجلاس شرکت کردند. اما آن چه بیش از همه و در فضای ایستادگی ملت ایران مقابل زیاده خواهی های غرب و نظام استکبار سبب حیرت می شود، پوشش ظاهری مشاور امور بین الملل رئیس جمهور در اجلاس داووس است. محمودسریع القلم که براساس شنیده ها سه روز پیش از شروع اجلاس داووس، به سوئیس سفر کرده بود، با پوششی غربی در این اجلاس شرکت کرده است که تامل برانگیز است. حال باید از آقای روحانی پرسید که چگونه از مشورت های چنین مشاوری، استقلال ملی، به عزت ملی و روح ایرانی- اسلامی قابل استخراج است؟».5
برمبنای چنین اتهاماتی، کراوات نوعی دشمن کوچ تلقی می شود که قرار است از طریق آن ارزش های جامعه مهاجم به فرهنگ خودی یورش برد. جالب این که در متن خبری که ایسنا در سوم تیر 1394 گزارش کرد نیز آمده بود که به فروشندگان کراوات در بوتیک ها اعلام شده تا نسبت به جمع آوری این شی اقدام کنند6 و کراوات ها را نیز از گردن مانکن های خود در ویترین مغازه ها خارج سازند.7 پیش تر از این نیز در تابستان 1391 نیروی انتظامی نسبت به استفاده سازمان یافته از کراوات در بیمارستان ها هشدار داده بود.8 همچنان که وکلایی که از کراوات استفاده می کنند نیز مورد انتقاد قرار گرفته اند.9 گویی مبارزه با کراوات، این شی کوچک، قرار است نماید باشد از نقد بزرگ ترین ارزش ها و هنجارهای غربی.
بدین ترتیب مبارزه با غرب به مبارزه ای نشانه شناسانه تقلیل می یابد. اما گر قرار است نمادهای غربی از جامعه پاک شود، چرا با کلیت لباس های غربی (یعنی همه آن چیزی که ما امروزه می پوشیم) مبارزه نمی شود و چرا صرفا به یک شوی تزیینی- کراوات- اکتفا می شود؟
واقعیت این است که حذف دیگر چیزها به سادگی کراوات ممکن نبود. نمی شد کت را حذف کرد و شلوار را نگاه داشت، یا پیراهن را حذف کرد و دیگر چیزها را نگاه داشت؛ یعنی علاوه بر جنبه تزیینی بودن کراوات10 می توان به نقشی که کراوات در زنجیره پوشش دارد اشاره کرد.
اما علاوه بر این ها کراوات نمادی شد برای تلاش در جهت یک شکل و متمرکز کردن پوشش. به این معنا، ممنوعیت پوشش کراوات در عرصه های رسمی و اداری، تنها نشانه ای می توانست باشد از تلاش برای خلق یک شکل یگانه پوشش در جامعه. این فرایند دگردیسی در شکل پوشش، ابتدا از مدارس و دانشگاه ها و ادارات شروع شد و سپس به فروشگاه ها، مغازه ها و خیابان ها منتهی شد و به تمامیت زندگی روزمره سرایت کرد. در نتیجه، کراوات به کل از جامعه حذف نشد اما حضور جدی و فراگیری هم در جامعه نداشت. او متهم بود.
برای فهم بهتر حیات کراوات در جامعه انقلابی ایران بهتر است آن را در شبکه وسیع تری از نظام پوشش (یقه، رنگ، عطر، آرایش مو و…) قرار دهیم و بررسی کنیم.
صورت و سیاست
تامل در باب کراوات، نماید از تامل در باب سیاست های پوشش در ایران انقلابی است، حول کراوات شبکه ای از پوشش و لباس معنا می شود؛ زنجیره ای که ما آن را ذیل نظام پوشش درک می کنیم. نشانه های همنشین با کراوات را می تواند در صورت تراشیده، کت و شلوار، استفاده از ادکلن های خارجی و آرایش مد روز دید و در جبهه مقابل نشانه های جانشین را می توان در پیراهن سفید که عمدتا روی شلوار گذاشته می شد، استفاده از عطرهای گل محمدی و یاس، آرایش موهای خوابیده و به یک سمت کشیده شده دید.11 گویی صورت، آیینه شخصیت و تمامیت هویت فرد بود و فرد انقلابی را از فرد غیرانقلابی جدا می کرد.
از صورت می شد باطن فرد را خواند، و تعهد و مردانگی را از چهره می شد تشخیص داد. این بود که همانند همه چیزهای دیگر، صورت میدان جبهه بندی دقیقی شده بود: صورت های تراشیده و صورت های نتراشیده.12 و معنایافتن سیاسی ریش، خود پدیده ای انقلابی بود و به مرور شکل های خاکستری و کم تر ایدئولوژیک از صورت مردانه در مقابل چشمان ما ظاهر شدند.
زمانی که در کنار چهره انقلابی، چهره اصلاح طلبی هم باب شد، چهره تجدیدنظر طلب تفاوت را در شکل صورت نیز نشان داد. اصلاح طلبان با صورت هایی با ته ریش و آراسته از تصویر گذشته خودشان هم متمایز می شدند. ته ریش داشتن، مرز شفاف میان صورت ریش دار و صورت تراشیده را زیر سوال می برد. چهره جدید مایل بود هم انقلابی بماند و هم به بخش دیگر جامعه نزدیک شود. درواقع می خواست هم مدرن باشد و هم متعهد به نظم سیاسی. صورت در بستر جامعه انقلابی، خود متنی سیاسی شده بود که هویت و رفتارهای فرد را براساس آن تشخیص می شد داد. کراوات هم در میدان صورت و آرایش مو می تواند فهمیده شود.
یقه و سیاست
کراوات لاجرم با یقه سر و کار دارد. مقابل پوشش کراوات شکل خاصی از یقه- یعنی یقه ایستاده- قرار دارد؛ یقه ای به غایت ساده که به لحاظ فرهنگی ریشه ای طولانی تر از انقلاب ایران دارد و به عنوان پوششی مذهبی در برخی جوامع دیگر هم استفاده می شود. بعد از انقلاب این شکل از یقه در بین مردم معمولی و انقلابی گسترش یافت و به عنوان نمادی از ساده زیستی و انقلابی بودن در نظر گرفته شد. چنین یقه هایی برای گریز از پوشش کراوات در محافل رسمی و بین المللی نیز به عنوان شکل پوشش دیپلمات های ایرانی مورد استفاده قرار گرفت.13 شکل های دیگر از یقه طرد نشد و یقه های دیگر آزادانه و استوار باقی ماندند و این کراوات بود که مورد هجمه قرار گرفت.
رنگ های تیره و سیاست
مسئله رنگ نیز بخشی از زنجیره ای است که می تواند در کنار کراوات طرح شود. رنگ ها گویا جهت گیری سیاسی- فرهنگی خود رادارند و می توانند دوست یا بیگانه باشند. در دهه شصت و نیمه اول دهه هفتاد در ایران رنگ ها انقلابی و غیرانقلابی شده بودند. حتی برخی انقلابی تر بودند و برخی ضدانقلابی یا کمتر انقلابی.
رنگ های تیره بیش تر نماد کلیت جامعه انقلابی بود و جامعه از طریق بدن های در حال حرکت- به خصوص در جامعه زنان- گویا با رنگ تیره رنگ آمیزی شده بود. چنین رنگ هایی نماد فرودستی، متانت، تواضع و انقلابی بودن بود. می توان به طور کلی دنیای رنگ ها را به دو دسته رنگ های شاد، تیره و غیرشاد تقسیم کرد.
رنگ های تیره در دهه شصت متعهدتر بودند و رنگ های روشن غیرمتعهد و آلوده به اغراض فرض می شدند. در حالی که رنگ های روشن غیرمتعهد و آلوده به اغراض فرض می شدند، در حالی که رنگ های سیاه و قهوه ای، انقلابی و آرمان خواه بودند، در برابر رنگ هایی مثل قرمز.
اما چگونه سیاست رنگ ها در جامعه پساانقلابی شکل گرفت؟ یکی از مهم ترین این دلایل، رابطه ای بود که میان رنگ پوشش در مناسک مذهبی با مناسک سیاسی- انقلابی ایجاد شده بود. رنگ های تیره، مستعد حضور در مراسم تشییع جنازه و سوگواری بودند، در حالی که رنگ های روشن، رنگ تفریح و زندگی بودند.
گروه اول مستعد اطاعت بیشتری بودند، و گروه دوم سرکش تر و رام نشدنی تر به نظر می رسیدند.
سلطه رنگ تیره صرفا به فرهنگ عمومی محدود نشد، بلکه قوانینی نیز در کنار شکل پوشش برای رنگ پوشش در دانشگاه ها، مدارس و ادارات مشخص شد. رنگ های تیره، آرام تر و سر به زیرتر بودن را تشویق می کرد درحالی که رنگ های روشن نماد جوانی، حرکت، تمرد و شادی بود. اما به موازاتی که جنگ به پایان رسید و دوره نوسازی آغاز شد، رنگ ها نیز به تدریج کم تر ایدئولوژیک شدند. گویا رنگ ها دست از دشمنی برداشته بودند.
زنان با روسری ها و حتی مقنعه های رنگی به خیابان می آمدند و بدن جامعه را متحول می کردند؛ همچنان که دیوارها از طریق تبلیغات رنگی تر شدند، تلویزیون از رنگ های شادتری در برنامه خود استفاده کرد و حتی روزنامه های عمده کشور که سیاه و سفید بودند، از صفحاتی رنگی برخوردار شدند و اولین روزنامه تمام رنگی کشور یعنی همشهری در سال 1371 منتشر شد. رنگ به جامعه بازگشت و لباس های رنگی نیز به لباسی عمومی تبدیل شدند، اما کراوات به عنوان سنگر مبارزه ایدئولوژیکی در جامعه باقی ماند.
پوشش علیه پوشش
در این سال ها بازنمایی از شخصیت کراواتی در تلویزیون، فیلم و مطبوعات، بیشتر یک بازنمایی منفی بود و شخصیت های مثبت شخصیت های غیرکراواتی مجسم می شدند. حتی مجرمان توسط نهادهای رسمی به شکل کراواتی متصور شدند. این شکل بازنمایی هم چنان ادامه دارد مثلا عکسی که چندی پیش به عنوان عکس فرضی از عامل اسیدپاشی در شهر اصفهان منتشر شد، مردی کراواتی را تصویر می کرد و سپس روشن شدن که چنین تصویری اساس جعلی بوده است.
چنان که اشاره شد با کدگذاری سیاسی پوشش برخی اشیا و چیزها همچون کراوات، صورت تراشیده و پاپیون غیرانقلابی تصور شده اند و برخی چیزهای دیگر به شدت انقلابی؛ مانند پیراهن سفید ساده و یقه ایستاده.
طبقه بندی های سیاسی میان گروه ها و افراد به دنیای چیزها هم کشیده شده است، مثلا مقنعه فضای اداری را بازنمایی می کند، در حالی که شال ها و روسری ها بازنمای فضای خیابان می شوند.
با بررسی محدودیت پوشش کراوات در بستر نظم پوشش انقلابی که بر یکدستی و ساده زیستی تاکید داشت، در می یابیم که فرد انقلاب یا کنار گذاشتن کراوات به عنوان پوششی متفاوت و احتمالا مصرف گرا ابتدا میان خود و طرفداران وضع سابق تمایز ایجاد کرد، سپس میان خود و افراد بی تفاوت مرزبندی کرد و در نهایت میان آن دسته از انقلابیونی که به اصطلاح غرب زده بودند و گروهی که به اصطلاح متعهد بودند تفاوت ایجاد کرد.
گویی کراوات نماد تمایز میان گروه ها و افراد بوده و در مقابل آرایش انقلابی ایستادگی کرده است. امروز، اگرچه تنوع در پوش به میان مردم برگشته و رنگ های روشن در کنار رنگ های تیره جای گرفته است، اما هنوز کراوات نشانه ای از مصرف گرا، غرب گرا و متجدد بودن باقی مانده است. کراوات هنوز هم متهم است.
مجله اندیشه پویا – عباس کاظمی
یادداشت ها
1- ریشه های تاریخی گوناگونی برای کراوات قائل شده اند. عمدتا ریشه آن را به فرانسه و لباس نظامیان در طول سی سال جنگ در این کشور بر می گردانند. در همین حال چینی ها هم برای کراوات ریشه چینی قائل اند.
برخی از پژوهشگران ایرانی نیز ریشه کراوات را به ایران باستان برده اند. نک: فاروق صفی زاده، ماهنامه پادنگ، شماره 7، 1384.
2- زین العابدین نجفی.
3- علی زاهدی، وبلاگ شخصی، تاریخ بازدید ششم تیر 1393.
4- «کراوات چگونه به یک ارزش تبدیل شد»، پایگاه اطلاع رسانی دزفول نیوز، بیستم تیر 1391.
5- «مشاور روحانی کراواتی شد»، مشرق نیوز، بیستم بهمن 1392، تاریخ بازدید ششم تیر 1394.
6- در آخرین روزهای هفته گذشته مجمع امور صنفی توزیعی تهران اعلام کرد که با واحدهای صنفی عرضه کننده پوشاک غیراسلامی برخورد خواهد کرد.
7- «تشدید برخورد با فروشندگان کراوات»، ایسنا. سوم تیر 1394.
8- «اولتیماتوم سردار رادان به بیمارستان ها در استفاده از کراوات»، روزنامه اعتماد، ششم تیر 1391.
9- رئیس اتحادیه سراسری کانون های وکلای ایران گفت: به تمامی وکلای عضو کانون ها تاکید شده تا با ظاهری آراسته و با رعایت شان وکالت در محل های رسمی حاضر شوند. حال اگر وکیلی در مکانی غیررسمی از کراوات استفاده کرد، نمی توانیم وی را محکوم کرده یا توبیخ کنیم چون بستن کراوات نه از نظر قانونی منعی دارد و نه از لحاظ شرعی. اصلا پرداختن به این موضوع در جامعه ای که به نقل از خبر آنلاین، پنجم خرداد 1390.
10- می توان اشاره کرد که در سال های آغازین دهه شصت مخالفت با اشیای تزیینی یک رویه شد. نمونه هایی از کمربند، عینک و مچ بند نیز در کنار کراوات ممنوع شد؛ درواقع همه چیزهایی که جنبه تزیینی در نظام پوشش دارند و خود بخشی از پوشش مستقل محسوب نمی شوند.
11- حتی شکل شانه ها هم فرق می کرد؛ در حالی که دسته اول از برس های سر استفاده می کرد، طرف مقابل معمولا شانه های ساده و تحت کوچکی را در جیب پیراهنش جا می داد.
12- این طور نیست که در عمل همه کسانی که ریش داشته اند مذهبی و کسانی که ریش نداشته اند و از کراوات استفاده می کرده اند غیرانقلابی و غیرمذهبی بوده اند. یکی از وبلاگ های مدافع ارزش های انقلاب، چنین برداشتی را رد می کند و در پستی از شهدایی یاد می کند که تصاویری با ریش های تراشیده و کراوات داشتند. سپس تاکید می کند که نباید از ظاهرا افراد درباره باطن آن ها قضاوت کرد.
13- آقای ولایتی وزیر خارجه ایران در دهه های شصت و هفتاد گفته است که این شکل یقه- که به گفته ایشان متفاوت از یقه لباس روحانیون است- ابداع خود اوست که به نام یقه ولایتی معروف شده است.