بیوگرافی: فارغ التحصیل دانشکده هنرهای زیبا و بازیگر صحنه های تئاتر، بازیگری که با سینمای بیضایی چهره شد و نامش در تاریخ سینمای ایران جاویدان شد، کارهایی نظیر: باشو غریبه کوچک، چریکه تارا، پرنده کوچک خوشبختی، تسلیمی با شجاعتی مثالزدنی تمام المان های جذابیت زنانه را شکست، او گریم سنگین را پذیرفت «طلسم،داریوش فرهنگ»، با لهجه ایفای نقش کرد«باشو غریبه کوچک» و متوهم و روانی نشان داد «شاید وقتی دیگر»، البته تسلیمی بدشانس بود که در بدو ورود چند کار توقیفی داشت و دیرتر دیده شد، بعدتر مهاجرت زود هنگامش به سوئد او را به طور کلی از سینمای ایران دور کرد، هر چند که فعالیت های مداوم هنری در سوئد جایگاه خاصی از حضور یک ایرانی مهاجر در خاک غربت ساخته است.
سکانس برتر: صحنه اي كه نايي جان با بازي سوسن تسليمي نام گيلكي برخي خوراكي ها و اشيا را به باشوي عرب زبان ياد مي دهد، يكي از زيباترين قاب هاي فيلم مربوط به حضور نايي در مزرعه و هنگامي است كه او شال سفيدش را طوري روي سر و صورتش مي بندد كه فقط چشمان روشنش پيداست.
فاطمه معتمد آریا
بیوگرافی: معتمدآریا با کانون پرورش فکری شروع کرد و با عروسک گردانی شناخته شد و با نقش آفرینی در سینما ماندگار شد، مردم کوچه و بازار او را با مجموعه ی «گل پامچال» به یاد می آورند و حرفه ای تر ها با «روسری آبی»، او هر جا که لازم بود با لهجه ایفای نقش کرد، لباس محلی پوشید و از شکستن قواره ی یک استار سینما ابایی و نداشته است (به گریمش در گیلانه توجه کنید) ازهمان سالهای جوانی تا این روزها که یک ستاره ی میانسال است.
معدود آثاری مثل «عینک دودی» یا «دختر شیرینی فروش» در کارنامه ی او مشاهده می شود که شمایلی شیک از او ارائه می دهد؛ نکته ی جالب توجه گوناگونی و تنوع کاراکترهای اوست، از همکاری همیشگی با طهماسب و جبلی تا نقش هایی چند لایه مثل «یحیی سکوت نکرد»،او این روزها پس از چند سال کم کاری تحمیلی در سینما و تئاتر فعال است.
سکانس برتر: سکانسی که ننه گیلانه روی تختی در فضای باز نشسته، نگران آمدن دکتر است. او که چادرش را به کمرش بسته و در حال برنج پاک کردن است جوری که انگار سالهاست در آن روستا در گیلان زیسته ، خطاب به سماواتی از پسر علیلش می گوید البته با لهجه گیلکی: گفتم اگر تو ده سال انتظار شوهر خودتو کشیدی، فهمیدی شهید شده، خیال کن این پسر من، شوهر تو این طور برگشته…
گلاب آدینه
بیوگرافی: آدینه به طور تخصصی با تئاتر شروع کرد، در دهه ی پنجاه و همکاری گسترده با افرادی مثل: مهدی هاشمی و داریوش فرهنگ ، ورود به سینما و تلویزیون رفته رفته جایگاه آدینه را ارتقا داد، تا حدی که او به عنوان یکی از اساتید برجسته ی بازیگری شناخته می شود، آدینه البته بیشتر متعلق به دنیای تئاتر است اما نقش آفرینی در مجموعه ی «سلطان و شبان» و حضور پر رنگ در سینما او را شناخته شده تر کرد،او خالق دو مادر ماندگار سینمای ایران است؛ مادر صمیمی و ملموس «مهمان مامان» که هیچ اطواری در خلق شخصیتش ندارد و در نهایت واقع گرایی ایفای نقش می کند و مادر «زیرپوست شهر» که فرزندانش را به دندان می گیرد و درعین فقر مالی از لحاظ فکری بالنده نشان می دهد.
سکانس برتر: جمع شدند دور آن سفره ی خوش رنگ و لعابی که به اندازه ی دل تمام ساکنین خانه ی قدیمی وسیع است و پر و پیمان. همان سفره ای که تا ساعاتی قبل از آنکه از زمین و آسمان برایش مرغ و ماهی ببارد، مادر از اضطراب خالی ماندنش آرام و قرار نداشت. مهمان های مامان را نشانده اند بالای سفره و مادر را روبرویشان، جایی که به راحتی بتواند سرکی بکشد و به رسم تمامی میزبانان از سیر شدن و رضایت کامل مهمانان اطمینان حاصل کند.
گوهر خیر اندیش
بیوگرافی: یکی دیگر از محصولات دانشکده هنرهای زیبا و گوینده ی رادیویی که بعدتر یک تئاتری قهار شد؛ بازیگری که هیچوقت دربند استایل و شمایل نبوده است در قالب نقشهای محلی گوناگون در آمده و تا امروز موقعیت ویژه اش را در سینما، تلویزیون و تئاتر حفظ کرده این خودشکستن ها که شجاعت خاصی را می طلبد، عصاره اش در خنداونه بود، آنجا که رامبد جوان از او خواست لبخند بزند و او یک لبخند ساده را در تیپ های متفاوت اجرا کرد، برای درک تنوع نقش های او جنس بازی اش را در «دعوت» و «ارتفاع پست» با کاراکترهایش در «اشک ها و لبخندها» و «آتش بس» مقایسه کنید؛ از شمسی پلنگ تا شهدخت فیروز کوهی از فالگیر تا زنی مذهبی، از کاراکتری که ناخواسته باردار شده تا کاراکترش در «نقاب» که فداکارانه ایفا شده است، خیر اندیش صدا و میمیک نمونه ای دارد که کمتر در سینمای ایران یافت می شود.
سکانس برتر: در فیلم «دایره زنگی»، پروین در سکانسی نسبت به حرفهای فرزندانش واکنش نشان میدهد و وقتی کلمه فیلم «شُرت کات» را میشنود به مرد سیدی فروش میگوید: مگه نگفتم دیگه ازاین فیلما نیارین؟
پسر: شُرت به معنای کوتاه
پروین: چه فرقی میکنه کوتاه یا بلند
پانته آ بهرام
بیوگرافی: دانش آموخته دانشگاه هنر و ادبیات صدا و سیما و یک تئاتری فعال، او دیر شکوفا شد، اما با مهارتی خاص موفق شده نقش های کوتاه را ماندگار کند، حضور او در «چهارشنبه سوری» و بازی پیچیده اش از ماندگار ترین نقش های مکمل است، زن لال و عاجز فیلم «هیچ»، زن سرکوب شده ی «پستچی سه بار در نمی زند»، کاراکتر روان پریش فیلم «بیگانه» که شجاعانه صورتش را زشت کرده، زن عاشق و نگران «میگرن» و حضور کاریکاتوری اش در «طبقه ی حساس»، نشانگر توانایی های بازیگر زنی است که به هر شکل و قیافه ای در می آید و مسیر درخشانش را ادامه می دهد.
سکانس برتر: در «بیگانه» سکانسی است که پانته آ بهرام روی تخت دراز می کشد و از سفتی تشک تختش گله می کند پس از رد وبدل شدن دیالوگی مابین دو خواهر، بهرام که حالا سشوار کشیدنش تمام شده، تغییر لحن می دهد، او خطاب به خواهرش می گوید: این آخریا مامان چند بار خودشو خیس کرد، مجبور شدم دیگه پوشکش کنم، یه دفه داشتم پوشکشو عوض می کردم گفت بسمه دیگه خسته شدم دلم میخواد بمیرم، بهرام دوباره تغییر لحن می دهد در حالی که نگاه تمسخر آمیزی دارد و چانه ی خواهرش را گرفته خطاب به او می گوید: آخی بغض کردی؟ تو که کلا دو سه دفه بیشتر نیومدی بیمارستان و هردفعه ام نیم ساعت بیشتر نمی موندی، الان چی شده؟ نازک نارنجی شدی
رویا نونهالی
بیوگرافی: فارغ التحصیل دانشگاه هنر از رشته ی نقاشی، بازیگری که تماما به سینما تعلق دارد، شاید اولین بار با «عروسی خوبان» دیده شد و در «خانه ای روی آب» و آن نقش کوتاه و درخشان خودش را تثبیت کرد، نونهالی هم مانند دیگر نمونه های این فهرست شجاعت ایفای نقش های متفاوت و ساختار شکن دارد؛ از «زندان زنان» و سرتراشی تا «اعترافات ذهن خطرناک من» و نقش روان پریش و هولناکی که به خوبی ایفا می کند، البته نونهالی را عمدتا با نام ناتاشا و سریال پلیسی فخیم زاده می شناسند.او در«هم نفس» هم نقش متفاوتی داشت، در «ماهی ها عاشق می شوند» نقش یک زن مستقل و عاشق را ایفا کرد،تنوع نقش هایی از دنیاهایی کاملا متفاوت.او با صدایی ویژه و چشمانی که حالتی شیشه گونه دارد فرمی اگزجره دارد، از این رو گاها بازی او در سکوت ماندگارتر است مانند: «خانه ای روی آب».
سکانس برتر: در «زندان زنان» سکانسی است که تیموریان به عنوان مسئول زندان از زندانیان می خواهد حجاب خود را رعایت کنند و در حالی که زنان بیرون از زندان درگیر جنگ هستند، زنان زندانی درگیر لپه نباشند. زندانیان که از فرط سرما در خود فرو رفته اند نای اعتراض به احکام سختگیرانه ی مسئول زندان ندارند، تنها یک نفر که همان میترای فیلم است دستانش را بالا می برد و با لحنی اعتراضی وارد بگو مگو می شود، او از اینکه مثل حیوان ها با زندانیان رفتار می شود گله می کند، در نمای بعد میترا(رویا نونهالی) را می بینیم که با سری تراشیده وارد انفرادی می شود .
باران کوثری
بیوگرافی: دانش آموخته ی هنرستان سوره که در ابتدا با فیلم های مادرش واردعرصه ی سینما شد و از این لحاظ مورد خاص فهرست است؛ چون قاعده ی مرارت و خاک صحنه در مورد اومصداق ندارد، از معدود بازیگران نسل جدید که جسارت خود تخریبی دارد، او در «خون بازی» نقش یک معتاد را ایفا می کند و چهره اش را ویران می کند، کاری که بسیاری از ستاره های سینما جرات آن را ندارند، کوثری در «گیلانه» لباس محلی تن می کند و در «یه حبه قند» ایفاگرنقش دختری است که چشمانش مشکل دارد، کوثری جوانترین این فهرست است و با روند درخشانی که در پیش گرفته مطمئنا کارنامه ی سنگین تری خواهد داشت، در سال گذشته نقش آفرینی او در «کوچه بی نام» و «خانه دختر» نشان داد که باران کوثری به سینما نگاهی حرفه ای دارد.
سکانس برتر: سارا و مادرش پس از گذر از ایست بازرسی وارد کلامی می شوند که به مرافعه ختم می شود، سارا از فرط خماری به ویرانی رسیده و محبت های مادرش را بدبینانه نگاه می کند، مادر که طاقت ویرانی سارا را ندارد سعی در آرام کردن اوضاع دارد، اما سارا با بازی برون گرایانه ی کوثری که از حنجره و بدنش به خوبی کمک می گیرد در جنگلی زمستانی با دست به سر و صورتش می زند و یکی از دردناک ترین صحنه های عجز یک معتاد را به نمایش می گذارد.
برترین ها – ایمان عبدلی