محمدمهدی   پورمحمدی

چهارشنبه گذشته، پس از آن‌که بیست‌وششمین قسمت فرزندان شیطان را برای روزنامه ایمیل کردم، سردبیر محترم پیامک زدند که:  «روز به خیر، … یکی از خوانندگان که از قرار کاسب بازار تهران است، چندبار با روزنامه تماس گرفته و درخواست داشته با جنابعالی درباره نوشته‌هایتان صحبت کند. شماره‌اش را می‌دهم، هر طور صلاح دانستید. ..,٠٩٣٨، آقای ق…» راستش از قسمت سوم به بعد، تلفن‌های زیادی در این‌باره داشته و بسیاری از خوانندگان روزنامه شهروند نیز ضمن تماس با روابط عمومی روزنامه، نگارنده را قرین محبت و مرهون راهنمایی‌های خود ساخته‌اند. از همه آنها، به‌ویژه آقای قاف تشکر و قدردانی می‌کنم و این تشکر ویژه به خاطر گره‌گشایی ایشان است.
به آقای قاف زنگ زدم و بیش از نیم‌ساعت با هم حرف زدیم. می‌گوید:  من ترک کرده‌ام و می‌دانم که ٢٠درصد از معتادان اقدام به ترک می‌کنند و
٨٠ درصد از ترک‌کنندگان دوباره آلوده می‌شوند. یعنی فقط ٤‌درصد از معتادان شانس ترک واقعی دارند، اما به مولی علی(ع) قسم که من نه‌تنها دیگر به مواد مخدر نزدیک نخواهم شد، بلکه از همه کسانی هم که به هر نحوی نزدیک مواد هستند، دوری می‌کنم. من از همان معجزه‌هایی هستم که در یادداشت‌های خود نوشته‌اید. من قبل از اعتیاد، دست به خاک می‌زدم طلا می‌شد، اعتیاد با من کاری کرد که همه طلاهایم به خاک تبدیل شد. اصلا نمی‌دانم چه شد که معتاد شدم و وقتی به خود آمدم که تا خرخره در لجن فرو رفته بودم.
می‌پرسم:  چطور شد که برگشتی؟ می‌گوید:  خدا مرا نجات داد. از شما تشکر می‌کنم که درباره اعتیاد می‌نویسید، اما بی‌تعارف بگویم که امثال شما نمی‌دانید اعتیاد چیست. شما آثار اعتیاد؛ پدرکشی، فرزندکشی، فرزندفروشی، تجاوز به محارم، فروش خواهر، اجاره دادن همسر و دختر، دزدی، گدایی، آوارگی، کارتن‌خوابی، جنون، توهم و … را می‌بینید، اما از عمق خود اعتیاد بی‌خبرید. شما از جهنم یک چیزهایی شنیده‌اید، اما من تَهِ تَهِ جهنم را دیده‌ام که اگر آن را قبل از اعتیاد دیده بودم، مثل حالا از ‌هزار فرسخی‌اش فرار می‌کردم و هیچ‌وقت نزدیکش نمی‌شدم. شخص معتاد هنگام خماری تَهِ جهنم است و فکر می‌کند که با مصرف مواد مخدر از آن نجات پیدا می‌کند، اما با هربار مصرف، عمق جهنم برایش بیشتر می‌شود. قبل از مصرف، برای تامین مواد، آگاهانه به هر خفت و خواری، پستی، رذالت و جنایتی دست می‌زند و حالا با به بازار آمدن مواد صنعتی و توهم‌زا، پس از مصرف دست به کارهایی می‌زند که دست خودش نیست. بیشتر معتادها، خصوصا آن ٨٠ درصدی که قصد بازگشت نداشته و هیچ وقت اقدام به ترک نمی‌کنند، به فلسفه‌بافی روی می‌آورند و شاید برای حفظ آبرو، وابستگی به مواد را به عشق تعبیر می‌کنند. این گروه که اکثریت معتادان را تشکیل می‌دهند، هرگز به‌طور واقعی برای ترک اقدام نمی‌کنند و اگر اقدام کنند منظور واقعی آنان ترک نیست و صرفا برای کم کردن و تازه نفس‌تر شدن است.
این حرف آقای قاف خاطره تلخی را که از سنین نوجوانی در ذهنم مانده است، تازه کرد. ٥٠سال پیش محله ما ٢ راننده اتوبوس معتاد داشت. یکی از آنها که درحال چرت زدن در جوی پر از لجن افتاده بود، درحالی‌که فقط پیژامه و عرق‌گیر به تن داشت و از سرمای اواخر پاییز می‌لرزید، از خشکشویی تازه‌تاسیس اول خیابان «باجَک» می‌خواست لباس‌هایش را تمیز کند. صاحب خشکشویی می‌گفت: شستن این لباس‌ها، کارگاه ما را به گند می‌کشد و کار ما نیست. کار بگو مگو بین آن دو بالا گرفت. صاحب خشکشویی گفت:  اصلا مگر مجبوری که این بلا را سر خودت بیاوری که دایما چرت بزنی و در جوی پر از کثافت و لجن بیفتی؟ مرد معتاد، قیافه حق به‌جانبی به خود گرفت و گفت:  ببین اوسّا! تا حالا صدها مرتبه توی جوی افتاده‌ام، باز هم می‌افتم! من دوست دارم که بیفتم! تو این دنیا هر کسی یه عشقی داره. یکی عاشق زنه، یکی عاشق کفتره، یکی عاشق قناریه، یکی عاشق تمبره، ما هم عاشق مواد مخدریم. صاحب خشکشویی گفت:  داستان کلاغه است که نجاست می‌خورد و از خواص طبی و فواید بهداشتی آن تعریف می‌کرد. بهش گفتند:  …هتو بخور، حکمت نکن! چند ماه بعد، با شاخ به شاخ شدن ٢ اتوبوس در جاده قدیم مشهد، آن دو راننده معتاد محله ما و تقریبا تمامی سرنشینان هر دو اتوبوس جان باختند. شایع شد که هر دو نشئه بوده‌اند.
آقای قاف می‌گوید: بهترین راه نجات جوانان و نوجوانان مملکت آن است که تَهِ تَهِ جهنم را به آنان نشان دهیم تا عمق فاجعه را دریابند و راه ورود به جهنم را به آنان به‌درستی بشناسانیم که نزدیک آن نشوند. تَهِ جهنم همان پرده سوم نمایش اعتیاد است که شما خیلی گذرا و در حد دانسته‌های محدود خود در یادداشت «پرده سوم نمایش اعتیاد»١ به آن اشاره کرده‌اید و راه ورود به جهنم فقط یِک پُک، یک قرص، یک استنشاق، یک پد جذب‌شونده زیر هدبند و مچ‌بند و هر طریق دیگر مصرف مواد مخدر است. شیب راه ورود به جهنم آن‌قدر زیاد است که امکان بازگشت وجود ندارد و با همان یک‌بار، مصرف‌کننده به‌سرعت و پرشتاب به تَهِ جهنم لیز می‌خورد و سقوط می‌کند.
پی نوشت:
١- روزنامه شهروند، ٢١/٦/٩٤، «فرزندان شیطان» قسمت بیست‌و‌یکم- «پرده سوم نمایش اعتیاد»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *