پرونده فرهاد و سعید، ٢ متجاوز شیشهای که با شکایت قربانیانشان روی میز کارآگاهان اداره آگاهی قرار گرفته بود، نشان میداد آنها با پراید خاکستری رنگ شیشه دودی زنان و دختران را بهعنوان مسافرکش سوار خودروشان کرده و در فرصتی مناسب با تهدید و ضرب و شتم از آنها سرقت کرده و به تعدادی از طعمههایشان هم تجاوز میکردند. با افزایش قربانیان که شکایت مشابهی را پیش روی کارآگاهان قرار داده بودند، عملیات گستردهای برای دستگیری این مردان آغاز شد. تا اینکه در عملیات ویژه پلیس فرهاد و سعید در بنبست قانون قرار گرفتند.
روال قانونی پرونده این پسران شیشهای خیلی زود در شعبه ششم دادسرای جنایی پایتخت به ریاست قاضی«مدیر روستا» آغاز شد، اما آن طرف رسیدگی به این پرونده ١٨ زن و دختری بودند که قربانی این ٢ پسر شیشهای شده بودند. این دختران درحالی طرح شکایت کرده بودند که همگی وحشتزده بودند. وحشت قربانیان از آلوده بودن پسران متجاوز به ویروس« اچآی وی» و «هپاتیت» بود. به همین خاطر ١٨ تیرماه سال جاری با دستور بازپرس پرونده متهمان برای تعییین وضع سلامت جسمانی به پزشکی قانونی و درمانگاه شهدای انقلاب معرفی شدند.
نتیجه آزمایش ایدز و هپاتیت متهمان تجاوزهای سریالی
با ارسال نتیجه آزمایشهای سلامت جسمانی متهمان متجاوز، یک خبر خوب در کنار همه تلخیهای ضمیمه شده به این پرونده قربانیان، ماموران پلیس و همه کسانی را که دغدغه پیگیری این پرونده هولناک را داشتند، خوشحال کرد. سعید و فرهاد ٢ متهم پرونده با توجه به رفتارهای پرخطری که از کودکی و در محلهشان داشتند مبتلا به ویروس خطرناک اچآیوی و هپاتیت نبودند.
پیش از اعلام نتیجه این آزمایشات یکی از قربانیان در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» از وحشتش و کابوس ابتلا به بیماری ایدز یا هپاتیت در نتیجه تجاوز خبر داده بود. با این حال زخمهای روحی قربانیان همچنان باقی است و از این جنایت تنها این خبر، خبری امیدوارکننده بود.
متهمان در معرض رفتارهای پرخطر بودند
جرم ارثیه پدریشان نبود. محیط زندگی، شرایط تربیتی و خانوادگی، اعتیاد و عقدههای پنهان کودکی از آنها مجرمانی خطرناک ساخت و به جامعه تحویل داد.
دکتر سعید خراطها، آسیبشناس اجتماعی و مدرس دانشگاه با تکان دهنده دانستن این جنایت، لایهها و زوایای آشکار و پنهان شخصیت ٢ متهم را، با توجه به اعترافات و محتویات پرونده مورد بررسی آسیب شناسانه قرار داد:
در تحلیل وضع اجتماعی متهمان نکات قابل توجهی وجود دارد. در یک نگاه آسیبشناسی نهاد خانواده فرهاد و سعید بسیار آشفته است. متزلزل بودن کانون خانوادگی این ٢ متهم درواقع اولین لغزش را در متهمان به وجود آورده بود، بهطوری که به گفته فرهاد(متهم اصلی پرونده)، او مصرف شیشه را همزمان با اعتیاد پدرش آغاز کرد و سعید اولین بار توسط پسرعمویش به کشیدن شیشه معتاد شد. بدین ترتیب شرایط زندگی و خانوادگی هر ٢ متهم، آنها را به سمت مسیری اشتباه سوق داد، کما اینکه دوستان و بچهمحلهایشان نیز شرایط را برای ادامه این راه فراهم کرده بودند. درواقع محیط زندگی فرهاد و سعید نهتنها آنها را از اعتیاد باز نداشت بلکه شرایط معتاد شدن شان را هم برای آنها مهیا کرده بود.
پرونده این متهمان نشان میدهد فرهاد در ١٠ سالگی و سعید در ١٤ سالگی مورد تجاوز بچه محلهایشان قرار گرفتهاند. از طرف دیگر سرکوب و بحرانهایی که در کودکی با آن روبهرو شده بودند، مانع شکلگیری شخصیتی منسجم و قوی در آنها شده بود. سرکوبها و عقدههای پنهانی که در بزرگسالی زمینهساز بروز انحرافات در آنها شد. انحرافاتی که آنها را در خطر ابتلا به هپاتیت و ایدز نیز قرار میداد.
در نگاهی دیگر بیکاری و عدم مسئولیتپذیری باعث شد تا فرهاد و سعید از جامعه دور شده و برای تأمین هزینههای اعتیادشان دست به سرقت بزنند، این یعنی آغاز ورود به دنیای خلافکاری. دلهدزدیهایی که کمکم آنها را جریتر کرد تا در کنار آن دست به جرم سنگینتری بزنند. به همین خاطر متهمان بعد از زورگیری از قربانیانشان آنها را مورد آزار و اذیت قرار دادند تا در کنار رفع عقدههای جنسیشان پول خرید شیشه را هم فراهم کنند. شخصیت مالخری که شیشه را در ازای اموال سرقتی قربانیان معامله میکرد هم، اگرچه در جرم تجاوز تاثیرگذار نبود اما درواقع این سیکل تبهکارانه را تکمیل کرده بود.
با این حال مصرف شیشه و مواد مخدر هرچند ممکن است زمینه ساز شیوع جرم در جامعه باشد و افراد را دچار اختلالهای شخصیتی کند تا در روابط اجتماعی رفتاری نابهنجار از خود بروز دهند، اما این وضع تنها شامل حال معتادان بهخصوص افرادی که از مواد توهم زا استفاده میکنند، نخواهد بود.
چه بسا بسیاری از معتادان که در شرایط مشابه زندگی متهمان این پرونده دست به خلافکاری و جرم نمیزنند و در مقابل افرادی بدون سابقه اعتیاد، جرایم بزرگی را انجام میدهند. بدین معنی که هرچند اعتیاد به شیشه اثرات مخرب روانی، شخصیتی و اجتماعی را برای مصرفکنندگان ایجاد میکند و معتادان به این ماده اختلالاتی در رفتار و گفتارشان دارند اما لزوما این قاعده وجود ندارد که، مصرفکنندگان شیشه و مواد توهم زا همگی جزو متجاوزان و مجرمان شهر خواهند بود.
در سمت دیگر این پرونده و درست نقطه مقابل فرهاد و سعید، زنان و دخترانی هستند که قربانی شدند. قربانیان در هر پروندهای بسته به آن چیزی که در جامعه رخ میدهد تعاریف خاصی پیدا میکنند. وقتی سرقت از افراد در یک جامعه افزایش پیدا میکند قربانیانش عمدتا کودکان، زنان و سالمندان خواهند بود زیرا این گروهها در جامعه معمولا نسبت به جوانان و مردها کمتر قدرت دفاع دارند و چه بسا در بحث تجاوز نیز به خاطر ترس از آبرو و طرد شدن از یک رابطه کمتر شکایت خواهند کرد. با این حساب و با تکیه بر این وضع و شرایط فرهنگی، متهمان ترجیح داده بودند قربانیانشان را از بین افراد بیدفاعتر که از طرفی هم وسایل قابل سرقتی به همراه داشتند، انتخاب کنند.
با این حال نکتهای که در کنار همه آشفتگیهای خانوادگی و محیط زندگی متهمان این پرونده، مورد توجه است جنون تجاوز یا کشش دایمی به تکرار جرم است. کششی که باعث رقم خوردن جنایتهای سریالی میشود و تنها تفاوتش با جرایم تکبعدی افزایش شمار قربانیان است. جرمی که شاید به دلیل شدت و تعدد شکایتها اشد مجازات برای آن در نظر گرفته شود اما قطعا تنها راه بازدارنده از وقوع چنین پدیدههایی نیست.
اساسا تشدید مجازات و اعدام متجاوزان به عنف شاید دیگر فرهادها و سعیدها را نداشته باشد اما درواقع جرم باز هم در فضای عمومی جامعه باقی خواهد ماند و شاید پس از مدتی از شکلی به شکل دیگر تغییر پیدا کند. راهکار پیشگیری از این اعمال مجرمانه و درواقع آن چیزی که شاید بتواند مانع و بازدارنده جنایتهای مشابه در سطح جامعه شود، آموزشهایی در ارتباط با مواد مخدر، حمایت از قشرهای آسیبپذیر و نظارت بیشتر و دقیقتر پلیس بر خیابانها و معابر پرخطر خواهد بود.
به کجا داریم میریم هر روز خبر از تجاوز …