باز هم مرداد و گرمی بازار انتخاب رشته. در این نوشته هرازنو با هم راهنمای تجربی انتخاب رشته از زهرا اعتضادی را می خوانیم:
شوروشوق آدم ها را که می بینم، پرت می شوم به سال ها پیش که انتخاب رشته کردم. جوان بودم و نه خویشتن را می شناختم، و نه جامعه را. تصورم از دنیای اطرافم محدود به اطلاعات اندکی بود که داشتم و گمان می کردم تصمیماتم را چون با تفکر گرفته ام، پشیمان نخواهم شد، غافل از اینکه میزان اطلاعات مورد نیاز برای تصمیم گیری بسیار بیشتر از آن چیزی ست که آن زمان داشتم.
انتخاب اولم رشته برق شریف بود، و چون رتبه ام مرزی بود، با دعای بسیار قبول شدم، اما…
زمان اندکی سپری شد تا دانستم انتخابم با بسیاری از ویژگی های شخصیتی ام سازگار نیست. و اکنون که سالها از آن زمان می گذرد، میخواهم تا آنچه تجربه کرده ام و تجربه سال ها گفتگو با تحصیلکرده های رشته های گوناگون را با دوستان خود در میان بگذارم. باشد که جوانی آنان، موجب پندناپذیری شان نشود.
شاید شما به رشته پزشکی علاقمند باشید، اما علاقه شما با توانایی های شما سازگار نباشد. مثلا شما نتوانید مدت طولانی در جایی بنشینید و درس بخوانید. شاید شما نتوانید ترمی طولانی و با تعطیلات کوتاه تابستانی را برتابید.
شاید زمانی که کار یک مهندس برق را می بینید، به نظرتان جذاب است، اما توانایی تمرکز زیاد روی یک پروژه، یا مهارت های ریاضی کافی برای تحصیل در این رشته را ندارید.
مهم است بدانید هر رشته چه توانایی های نیاز دارد. اگر شما نمی توانید با مداد به خوبی کار کنید و طرحی را که در ذهن دارید به خوبی روی کاغذ پیاده کنید، رشته شهرسازی و معماری برای شما مناسب نیست. اگر توانایی حفظ کردن مطالب زیاد را ندارید و همواره در درس های حفظی در مدرسه مشکل داشتید، تحصیل در رشته حقوق می تواند بار بسیار زیادی را بر دوش شما بگذارد که ممکن است از پس آن برنیایید، حتی اگر در ذهن خود وکالت یا قضاوت را بسیار جذاب می دانید.
اگر شما توانایی گوش کردن طولانی مدت به صحبت های دیگران را ندارید، یا از صحبت کردن با دیگران گریزانید، رشته های معلمی، روانشناسی، مشاوره و .. رشته های مناسبی برای شما نیستند، هرچند که به تئوری های روانشناسی علاقمند باشید، اما در کار خود به مشکل برخواهید خورد.
البته بسیاری از توانایی ها قابل اکتساب هستند. اما بیشترشان نیاز به یک زمینه ذاتی دارند. ابتدا خود را محک بزنید، بعد وارد عرصه شوید!
همه اطرافیان شما می خواهند که شما تربیت معلم بخوانید، اما شما به معلمی علاقه ندارید و همواره دوست داشتید که مهندس شوید. به خاطر داشته باشید که اطرافیان شما تنها در انتخاب رشته نظر خود را اعمال می کنند، اما اگر از شغلتان ناراضی باشید و مهارتی برای شغل های دیگر هم نداشته باشید، کمکی از آنان ساخته نیست! این شمایید که باید پای انتخاب خود بایستید و دیگران تنها، تماشاگران زندگی شمایند.
علاقه خود را در نظر بگیرید. اگر شما در رشته ای درس بخوانید که علاقه و توانایی توامان را داشته باشید، یک فرد موفق در آن زمینه می شوید. شاید پزشکی شغل مورد توجهی در کشور ما باشد، اما شما به آن علاقه نداشته باشید و نتوانید در قالب یک پزشک احساس خوشبختی کنید، بنابراین نمی توانید پزشک خوشحال و خوشبختی باشید.
می گویند «رشته …. رشته بسیار دشواری است.» «دانشگاه …. دانشگاهی است که سخت گیری زیادی دارد.» «بسیاری از افرادی که وارد رشته های…. می شوند، در مقاطع بالاتر تغییر رشته می دهند.» «سختی های بسیاری از رشته ها به بهره ای که از آن خواهی برد، نمی ارزد.» و …
شما به این می اندیشید که متفاوت هستید. گمان می کنید که دیگران نتوانسته اند، اما این خوب است! چون شما وارد آن می شوید و برتر خواهید بود.
یادتان باشد بیشتر افرادی که رتبه های شبیه به شما دارند، احساس شبیه به شما را هم درباره خود دارند. گمان نکنید که شما اولین کسی هستید که با این نگاه وارد دانشگاه مورد نظرتان می شوید.
گمان نکنید که باقطعیت در امتحان تخصص پزشکی پذیرفته خواهید شد. ممکن است در خیل پزشکانی قرار گیرید که سالها پشت دروازه تخصص متوقف شده اند. پس بیندیشید آیا می توانم با آن کنار بیایم؟
شما یک استثنا هستید، همه انسانها منحصربه فرد و استثنا هستند، اما بسیاری از ویژگی های انسانها را می توان به صورت آماری به گروهی از افراد جامعه نسبت داد. علاقه شما به علم، قابل تعمیم به بیشتر دانش آموزان درس خوان همسنتان است. پس گمان نکنید که چون دوست دارید، پس بی رقیب هستید، پس موفقیت شما قطعی است.
فارغ التحصیلان رشته های مختلف که وارد بازار کار شده اند، یا در رشته خود ادامه تحصیل داده اند و هنوز در فضای آکادمیک هستند، بهترین گزینه ها برای مشورت اند.
آنها آینده شما هستند، اگر در رشته شان درس بخوانید.
با آنها درباره فضای رقابتی کار و تحصیل صحبت کنید. اگر ایده ای دارید به آنان بگویید. شاید شما را تشویق به ادامه راه کنند، و شاید بازدارند. اگر از ایده ها و تصوراتتان استقبال نشد، مایوس نشوید و بیشتر تحقیق کنید. شاید آن فرد آگاهی کافی را در این زمینه نداشته باشد. اما اگر دیدید بیشتر عاقلان و آگاهان در آن زمینه، به شما توصیه می کنند وارد آن نشوید، بهتر است صادقانه تر بیندیشید.
بسیاری از مردم، پس از فارغ التحصیلی تازه با بازار کار آشنا میشوند! تازه می فهمند آنچه را که سالها در دانشگاه برایش زحمت کشیده اند، نه جایی می توانند استفاده کنند، نه آن را تبدیل به سرمایه کنند.
مدرک شما، تنها چیزی است که در ابتدای امر برای ورود به بازار شغلی می توانید ارائه کنید. بسیاری از کسانی که میشناسم، پس از فراغت از تحصیل وارد دوره های موسسات آزاد می شوند تا مهارتی کسب کنند که بتوانند با آن کسب درآمد کنند، حال آنکه می توانستند چند سال پیش،همان رشته را انتخاب کنند و با صرف زمان و هزینه بسیار کمتری به آن دست یابند.
شاید فکر کنید که شما دانشجو خواهید بود و کارتان درس خواندن است. اما یادتان باشد دوری از خانواده بسیار دشوار است و شما نیاز به جامعه ای در اطرافتان دارید که بتواند این دشواری را برای شما کمتر کند.
شاید تهران شهر بزرگ و جذابی باشد، اما برای بسیار از فرهنگ ها شهر مناسبی نیست. شاید شما نتوانید شلوغی و ترافیک و آلودگی هوای آن را تحمل کنید.
به شدت توصیه می کنم اگر ناراحتی های تنفسی یا قلبی دارید، هرگز شهرهای پرجمعیت و آلوده را انتخاب نکنید. موضوع آلودگی هوا مسئله بسیار جدی است.
اگر در رشته های گروه پزشکی می خواهید تحصیل کنید سعی کنید در شهر و دیار خود بمانید، چون اختلاف کیفیت آموزشی بین دانشگاه های مختلف علوم پزشکی به اندازه ای نیست که به دوری از خانواده بیرزد.
تفاوت های فرهنگی را در نظر بگیرید. مهم است که در جایی زندگی نکنید که آسوده نیستید.
وجود اقوام نزدیک در شهری، می تواند آن را به انتخاب محکم تری تبدیل کند. گاهی وجود یک قوم و خویش، خیلی کمک کننده است.
آرزو می کنم خداوند بهترین ها را از آن شما کند. بهترین انتخاب ها آنهایی هستند که در آن خوشبخت ترید.