هـراز نـو: احمد داوتگر – یادش به خیر بچه بسیجی ها ی با غیرتی که در ۳۱سال پیش در چنین روزها و شب هایی در عملیات رمضان زیر شدیدترین پاتک های دشمن حاضر نشدند سر تعظیم در مقابل دشمن فرودآورند.

یادش به خیرمعلم شهید حسن تصفیه از ساری که در مرحله سوم  وقتی تانک های دشمن به بچه ها نزدیک شده بودند آن هم دردمای ۵۰درجه منطقه که شدت تشنگی به دلیل نرسیدن آب فشارزیادی بربچه ها واردکرده بودبابدست گرفتن قمقمه خالی خودداد می زدبچه ها امروز صحنه کربلاست به خدا قسم این بزرگ ترین توفیق برای ما می باشد که یاری کننده اسلام در این عصر می باشیم و…, حیف که قدر بودن باآن بچه ها را ندانستیم کسانی که به قول امام ابهت دو ابرقدرت شرق وغرب راشکستندودرمقابلش مردانه ایسادند.

یادش به خیر عملیات رمضان که در گرمای ۵۰,درجه تیر ماه۱۳۶۱در منطقه عمومی شلمچه؛,کوشک و پاسگاه زید عراق شکل گرفته بود یادمه وقتی در محاصره تانک های عراقی قرار گرفته بودبم معلم شهید محمدحسن نژادآملی به یک باره برروی زمین افتاد به اتفاق شهبد ولی استرآبادی از گرگان او را ار روی بلند کردیم با همان چهره مظلومانه اش و با صدای آرام می گفت چیری نشده اسلام به این خون ها احتیاج دارد،انگار که نه انگار گلوله دوشکا شکمش را پاره کرده و روده هایش را به بیرون انداخته است

یادش به خیر شهدای این عملیات شهیدان آملی محمود خراسانی و مسلم محمدی که جنازه مطهر آن ها زیر شنی تانک های عراقی له گردید وجنازه شان سال ها در آن منطقه باقی ماند تا بعدها با بازگشت به شهرمان به ما بفهماند آی کسانی که استخوان های ما را بر دوش گرفته اید بدانید بدانید بدانید ما برای آنکه ملتمان سر تعظیم در مقابل دشمنان قسم خوره این انقلاب فرود نیاورند جسممان را زیر شنی های تانک قرار دادیم . ما رفیم تا خط ولایت بماند.

یادش به خیر جانباز شهید فرزین نوری که در آخرین روزهای این عملیات به دلیل مجروحیت مجبور شد سال ها بر روی ویلچر بنشیند تا من و شما در آرامش کامل به حیاتمان ادامه دهیم و……,هدف از نوشتن این جملات این بود که بدانیم امنیت؛ آسایش؛ استقلال؛,عزت جمهوری اسلامی ایران مدیون چه کسانی است و بدانیم این واژه ها مفت به دستمان نرسیده است که بخواهیم آن ها را به راحتی از دست بدهیم ویاد و نام این مردان بزرگ و مردان مرد همواره گرامی باد.

photo_2015-07-22_02-52-26

photo_2015-07-22_02-44-41 photo_2015-07-22_02-44-49 photo_2015-07-22_02-45-09

19 thoughts on “دل نوشته ای از یک مازندرانی جامانده از عملیات رمضان + عکس”
  1. با سلام واحترام خدمت جناب آقای دواتگر
    خداقوت شیر مرد

  2. متنی بر آمده از دل بود و بر دل نشست.
    برای سلامتی شهدای زنده و رزمندگان جبهه های حال حاضر هم دعا کنید.

  3. حاج احمد به جرات پاکترین شیرمردترین شهید زنده.در مورد ایشون باید کتابها نوشت.

  4. اگه تو هر شهری فقط چند مسیول سبک زندگیشون مثل دواتگرها بود اوضامون بهتر از این بود

  5. سلام
    درود بر تو ای بزرگ مرد.ک 8 سال در جبهه های حق علیه باطل رشادت ها آفربدی..این ملت هرگز دلیرمردان خود را فراموش نخواند کرد.دلیر مردانی که راه امام و انقلاب را پیش گرفتند و با گذشتن از جان خویش،نام ایران عزیز را سربلند کرده اند و آرامش امروز را برای ما فراهم زدند.

  6. سلام و صلوات خداوند بر شهیدان راه حق
    خداوند در سوره مبارکه نساء می فرماید:” فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما”
    این آیه اتفاقا در درب ضریح مطهر حضرت ابوالفضل العباس(ع) نیز نوشته شده
    خداوند مردانی را که در، گاه جهاد، در قامت مجاهدان ظاهر گشته و از عزت وشرف و دین و ناموس و عرض و خاک خود دفاع می کنند بر کسانی که در منزل نشسته و فقط دعاگوی مجاهدان بوده و همیشه از آنان التماس دعا داشته اند برتری داده است
    و این عنایت خداوند بصورت خاص و ویِژه در این آیه بیان شده.
    آیه عجیبی است
    خداوند امثال حاج احمد دواتگر را برای ما نگه دارد
    چرا که آنها یادرگاران روزهای آتش و خون و روزهای ایثار و شهادتند

  7. حاج احمدسلام
    خداحفض تان کندکه تلنگری به همه داشتید
    شایدخفتگان بیدارشوندو…!!!

  8. تا آن جا که بنده ایشان را می شناسم همان حاج احمد دوران جنگ است با همان خلوص و صداقت بنده افتخار داشتم برای مدتی نیرویش باشم او فرمانده گروهانم بود دل شیر دارد و سری نترس آنهایی که با او در عملیات های مختلف بوده اند خوب ایشان را می شناسند ای کاش قدر این بچه ها را بیشتر می دانستیم نه آن که وقتی این افراد را از دست می دهیم آن وقت بیاییم در خصوص آن ها حرف بزنیم در کربلای 4 جفت پاهایش ترکش خورد اما با چاهای بخیه شده از بیمارستان فرار کرد و خودش را در شب عملیات کربلای 5 به شلمچه رساند باید در خصوص ایشان کتاب ها نوشت حرف درستی است که گفته شد

  9. حاجی جان اگر چه سن و سال کمی داشتی که از روی عکسهایت کاملا مشخصه نمی دانم چه مقدار در جنگ حضور داشتی ولی از دوستانت شنیدم پیر جبهه ای از دوستانت شنیدم در عملیات ها شیر مرد آملی بودی بارها تا مرز شهادت پیش رفتی اما ذره ای در عزم تو برای ماندن توی جنگ خللی ایجاد نکرد از دوستانت شنیدم از سال 60 وارد جبهه شدی دست مریزا به این همه پایمردی و جوانمردیت دمت گرم دواتگر بچه شیر مرد آملی

  10. دواتگر عزیز به خود می بالم که چون تو دوست عزیزی دارم سادگیت در میان اساتید دانشگاه آمل آمل زبانزد همه دوستانت می باشد وقتی عکسهایت را به برخی از آن ها نشان دادم خیلی ها تعجب کردند بر خی ها می گفتند یعنی عکس همان دواتگره با آن همان سادگی و خلوصش بی خود نیست دانشجویان عاشق استادی همچون تو می باشند و کلاس های درست همواره شلوغ ترین کلاس ها می باشد بدون تنگ نظری صدای هر مخالفی را می شنوی و جواب آن دانشجو را چه زیبا پاسخ می دهی ای کاش می شد به طریقی شماها را به ما نسل سوم که لقب دکتر توی دانشگاه به ما داده می شود بیشتر معرفی می کردند ای کاش و………..

  11. جناب آقای دواتگر مصداق بارز یک متعهد به ایران و معتقد به اسلام هستند.
    بنده افتخار شاگردی در محضر این بزرگوار را داشته ام
    در کلاس های درس همواره در شنیدن نظرات منتقدین و حتی مخالفین صبور بودند
    دانشجویان در کلاس های درس ایشان کرسی آزاد اندیشی را تجربه کردند

  12. حیف که قدر افرادی مثل حاج احمد ها را نمی دانیم وقتی افرادی مثل ایشان را از دست بدهیم آن زمان خواهیم فهمید که چه گوهرهایی در کنارمان بودند اما قدرشان را ندانستیم تا آنجایی که بنده از ایشان تحصیق کرده ام وی سابقه بیش از 6 سال حضور در جنگ دارد باز هم حیف که در زمان حیاتشان از اونها چیزی نمی دونیم و متاسفم که بگویم عدات کرده ایم که بعد از مرگ افراد از آن ها بگوییم از تلاش هراز نیوز در معرفی این رزمنده آملی به قشر جوانی همچون من نوعی تشکر کرده و انتظار دارم تا از طریق مصاحبه با ایشان دز شناختن وی به نسل ما کمک نمایند

  13. درور بر تو ای سند زنده هشت سال دفتع مقدس

  14. با سلام واحترام خدمت استاد گرامی جناب آقای دواتگر

    بازگوی حقایق و خاطرات جنگ با کلام دلنشین نسلی که در بطن جنگ حضور داشته اند هم برای نسل من که نسل جنگ هستند وهم برای نسل امروز که هیچ ترسیمی از آن روزهادر ذهن خود ندارند لازم وضروری است واز این بابت از شماومجله هراز نیوز کمال تشکر را دارم.

  15. با سلام واحترام خدمت استاد گرامی جناب آقای دواتگر

    من ز پا افتادن گلخانه‌ها را دیده‌ام
    بال ترکش خورده پروانه‌ها را دیده‌ام
    انفجار لحظه‌ها، افتادن آوا ز اوج
    بر عصب‌های رها پیچیدن شلاق موج
    دیده‌ام بسیار مرگ غنچه‌های گیج را
    از کمر افتادن آلاله افلیج را
    در نخاع بادها ترکش فراوان دیده‌ام
    گردش تابوت‌ها را در خیابان دیده‌ام
    در خیابان جنون، در کوچه دلواپسی
    کرده‌ام دیدار با کانون گرم بی‌کسی!
    دیده‌ام در فصل نفرت، در بهار برگ‌ریز
    کوچ تدریجی دل‌ها را به حال سینه‌خیز
    سروها را دیده‌ام در فصل‌های مبتذل
    خسته و سر در گریبان – با عصا زیر بغل
    تن به مرداب مهیب خستگی‌ها داده‌اند
    تکیه بر دیواری از دل‌بستگی‌ها داده‌اند
    پیش چنگیز چپاول پشت را خم کرده‌اند
    گوشه‌ای از خوان یغما را فراهم کرده‌اند!
    ماجرا این است، آری ماجرا تکراری است
    زخم ما کهنه است اما بی نهایت کاری است.( دکتر سیدحسن حسینی)

    ما نفس هایمان را مدیونتان هستیم حتی اگر پیش مرگتان هم بشویم باز ادای دین نکردهایم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *