هراز نیوز – علی ابوالعلی اقدسی-مطلب حاضر پاسخي است به دست نوشته ي جناب محسن كديور با عنوان پاك سازي جمهوري اسلامي از ولايت جائر.
صرف نظر ازهتاكي ها و تهمت هاي ناروا که شایسته یک مقاله ی علمی نمی باشد و بیشتر به نظر می رسد نوعی حب و بغض در مقاله مشهود است .بنابر این پاسخ به برخي از ادعاهاي بي مايه وعاری از سنّت عقل را درشان يك چهره به اصطلاح روشنفكر نديدم. لذا ضمن اجازت از حضور با هرالنور حضرت بقيه ا… الاعظم برخي از شبهات مطروحه ي ايشان در مقاله ي منظوره را پاسخ گفته. اميد است كه حوزه هاي علميه و عمليه ضمن بهره گيري از متون فقه اسلامي به خصوص فقه سياسي شيعه پاسخي قاطع به نظرات ايشان طرح نمایند. شایان ذکر است که مبانی سوالات جناب کدیور در بسیاری از متون فقهی پاسخ داده شده بطوریکه دانشجوی پایه ی دو حوزه و حتی دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی به فراست می تواند بنا بر چهار چوب تئوریکی و منطق علمی در مقام پاسخ به شبهات برآید. بسیاری از شبهات خارج از منطق تئوریک و دال و مدلول استنباط از قاعده منظمی برخوردار نیست لذا از آنجاییکه پراکنده گویی ، بی نظمی در طرح سوال بسیار در شبهات نمود دارد نمی توان بر اساس سنت هرمنوتیک حتی به سوالات پاسخ داد.
ما معتقد به ولايت هستيم و معتقديم پيغمبر اكرم (ص) بايد خليفه تعيين كند و تعيين هم كرده است.
سؤال اين است: آيا تعيين خليفه براي بيان احكام است؟
بيان احكام خليفه نمي خواهد خود آن حضرت بيان احكام مي كرد. اينكه عقلاً لازم است خليفه تعيين كند براي حكومت است. ما خليفه مي خواهيم تا اجراي قوانين كند قانون مجري لازم دارد. جعل قانون فايده ندارد و سعادت بشر را تأمين نمي كند. پس از تشريع قانون، بايد قوه مجريه اي بوجود آيد. لذا در تشريع حكومت اگر قوه مجريه نباشد نقص وارد است. لذا اسلام همانطور كه جعل قوانين كرده قوه مجريه هم قرار داده، ولي امر متصدي قوه مجريه قوانين هم هست. اگر پيغمبر اكرم (ص) خليفه تعيين نكند، فما بلغت رسالته لذا رسول اكرم مجري قانون بود. اگر رسول گرامي اسلامي حكم به تخريب مسجد ضرار داد ولي فقيه به استناد جعل قوانين اسلام و مصلحت اسلام مي تواند افتاء به محل دفن شيخ ساده لوح هم نمايد و اين از اختيارات ولي فقيه است و حتي بالاتر از اين نير مسايلي هست كه مزاحمت نمي كنم. در مقاله ي شما اشاره شد كه شيخ به ميزاني از محبوبيّت دست يافته بود كه هر كجا دفن مي شد. مزارش ميعادگاه عاشقان ………………….. مي گشت. آري مزارش ميعادگاه خباثان و معاندان به نظام مي گشت. حضرتعالي در جاي ديگر نوشته ايد: ولايت فقيه ديكتاوري است حضرت امام در (صحيفه ي امام، ج 10، ص 308، 310، 311) مي فرمايند: قضيه ی ولايت فقيه يك چيزي نيست كه مجلس خبرگان ايجاد كرده باشد. ولايت فقيه يك چيزي است كه خداي تبارك و تعالي درست كرده است… شما از ولايت فقيه نترسيد. فقيه نمي خواهد به مردم زورگويي كند. اگر يك فقيهي بخواهد زورگويي كند اين فقيه ديگر ولايت ندارد. ولايت فقيه ولايت بر امورات است تا اين امور از مجاري خودش بيرون نرود. و اين را بنده اضافه مي كنم حتي اگر اين امور دفن شيخ ساده لوح شما در حرم باشد و اين كار جز از نافذ البصيريتي چون حضرت امام خامنه اي صادر نمي شد به جهت عدم خروج اوضاع از مصادرش .حال شرم دارم از بيانات سخيف جنابعالي در مقام به اصطلاح روشنفكر كه اعلم فقيهان زمانه را مستبد مي خوانيد. فقيهي كه جمهور فقها او را افقه الفقها و المجتهدين مي شناسند.
جناب آقاي كديور جنابعالي حضرت امام خامنه اي (روحي له الفدا) را در شأن و حدّ مرجعيّت نمي دانيد و ادعا مي كنيد مرجعيّت و صدور فتوا از كسي كه صلاحيت افتا ندارد معنايش مبتذل كردن مرجعيّت شيعه است در پاسخ به اين ايده بايد اذعان داشت. كه از شرايط زمامدار پس از شرايط عامه مثل عقل و تدبير دو شرط اساسي وجود دارد كه عبارت است از:
1) علم به قانون 2) عدالت
و اگر فرد لايقي كه داراي اين دو خصلت باشد، همان ولايتي را كه حضرت رسول اكرم (ص) در امر اداره جامعه داشت بر همه ي مردم و حتي فقها لازم است كه از او اطاعت كنند. اين توهم كه اختيارات حكومتي امام راحل بيشتر از حضرت امام خامنه اي بود يا اختيارات حكومتي حضرت امام خامنه اي بيش از امام راحل بوده، باطل و غلط است. چون همان اختياراتي را كه جناب رسول ا… و ديگر ائمه صلوات ا… عليهم داشتند ولي فقيه هم دارد. ولايت فقيه مرجعيّت هيچ ربطي به نوشتن حاشيه بر العروه الوثقي و يا نوشتن رساله ي عمليه ندارد ليكن در امر ولايت عنوان عالم عادل شرط است نه موضوعاتي كه جنابعالي به آن اشارت داشتيد. ولايت يعني حكومت و اداره كشور، اجراي قوانين شرع مقدّس ، يك وظيفه ی سنگين و مهم است نه اينكه براي كسي شأن و مقام غيرعادي باشد. در اينجا ولايت امتياز نیست بلكه وظيفه اي خطير است. ولايت فقيه از امور اعتباري عقلايي است. و واقعيّتي جز جعل ندارد لذا در اين موارد معقول نيست كه بين ولايت امام راحل و حضرت امام خامنه اي فرق قايل شد.
جنابعالي ايشان را مستبد قلمداد كرديد گويي از ياد برده ايد كه امام راحل در كتاب (البيع ،ج 2، ص 466) مي فرمايند: فقيه به دليل فقيه بودنش و در صورت برخورداري از عدالت و به دليل دارا بودن چنين ملكه اي، توانايي و لذا حق ولايت را دارد اما اينكه چنين قوه اي تبديل به فعل گردد، بحث ديگري است.
بر اين اساس فقيه مي تواند با قيام در راه خدا اين حق را بدست آورد و به امر ولايت بپردازد و اگر چنين شد فقهاي ديگري حق دخالت يا مزاحمت ندارند. امام راحل در همين كتاب تمام راه هاي رسيدن به قدرت رابراي فقيه و من جمله راه تغلب راباز مي گذارد و يا با فرض تحقق شرايط و آمادگي و پذيرش جامعه، فقيه مي تواند رهبري بالقوه خودرا كه صرفاً يك حقّ محسوب مي شود به رهبري باالفعل يعني ولايت عملي و رهبري جامعه تبديل نمايد. ايشان در همان كتاب (البيع، صص 515- 517) مي فرمايند:
اگر مردم به خبرگان رأي دادند تا مجتهد عادلي را براي رهبري حكومتشان تعيين كنند، و وقتي آنها هم فردي را تعيين كردند تا رهبري را به عهده بگيرد، قهري او مورد قبول مردم است. در اين صورت او ولي منتخب مردم مي شود و حكمش نافذ است. لذا ولايت در اين موضوع نه ديكتاتوري است و نه استبداد ولیي است مطلق و حكمش نافذ و عوام نمي توانند حكمش را نپذيرند و با گفتن شرط افتا و حاشيه بر عروه الوثقي از جاده قانون خارج شوند چه اينكه امام راحل در اينجا تبديل ولايت بالقوه فقيه يا مجتهد عادل را به رهبري باالفعل سياسي در جامعه را منوط به گزينش خبرگان منتخب مردم مي كند و به صراحت از او تحت عنوان ولي منتخب مردم ياد مي نمايد و حكمش را نافذ مي داند و از آنجاييكه نافذ بودن حكم در تعابير فقها عموماً به معناي برخورداري از مشروعيّت است لذا در اين صورت او را مشروع مي داند با اين حال چطور شما مرجعيّت و رهبري سيد عزيز ما را قانوني نمي دانيد مگر كانال اتصال رهبري جز از مجاري قانوني صورت گرفت؟
جنابعالي استاد خود منتظري را اعلم و مجتهد قلمداد نموديد. شايد نخوانديد كه امام راحل در كتاب (صحيفه امام، ج 21، صص 178-177) مي فرمايند:
بلكه يك فرداگر اعلم در علوم معهود حوزه ها هم باشد ولي نتواند مصلحت جامعه را تشخيص دهد و يا نتواند افراد صالح و مفيد را از افراد ناصالح تشخيص دهد و به طور كلّي در زمينه اجتماعي و سياسي فاقد بينش صحيح و قدرت تصميم گيري باشد، اين فرد در مسايل اجتماعي و حكومت مجتهد نيست و نمي تواند زمام جامعه را به دست گيرد.
شاهد از غيب آمد، امام راحل صراحتاً استاد و مراد شما را مجتهد نمي داند ،چطور شما به خود اجازه مي دهيد كه شيخ ساده لوح را كه مصلحت انقلاب را فداي منافع برخي خواص و منحرفان و منافقين كه دستشان تا مرفق به خون بهترين جوانان اين كشور آلوده بود با سيّد مظلوم و عزيزمان يكسان تلقي نماييد؟
شما اشاره داشتيد كه در متن پيام حضرت امام خامنه اي در خصوص در گذشت شيخ ساده لوح عنوان فقيهي بزرگوار و متبحر و استادي برجسته قيد گرديده اما بدانيد كه اين عناوين از قبل مظلوميّت، حضرت آقا بوده و آنهم به اتباع از سيره حضرت امام در نامه ي عزل منتظري كه اشاره مي نمايند” كه به حوزه رفته و سرگرم بحث و درس شوند و در امور سياسي دخالت نكنند” والا در جريان نامه هاي بين امام راحل و منتظري، امام به ايشان عتاب مي نمايندو مي فرمايند: اگر در اينگونه مسايل دخالت نماييد من به تكليف خود عمل مي نمايم. حال شما بفرماييد اگر امام آن زمان در خصوص منتظري به تكليف عمل مي نمود و پاره اي مصالح و مصلحت را كنار مي گذاشت فكر مي كرديد امام چه حكمي را صادر مي نمودند! حضرتعالي به خوبي می دانید كه با فشار برخي خواص معظم له ملاحظات فراواني براي جناب منتظري قايل شدند.
خوب است به كتاب خاطرات آقاي محمّدي ري شهري مراجعه فرماييد كه حضرات آقايان هاشمي و برخي ديگر از خواص چقدر به امام توصيه نمودند و حتي آقاي هاشمي در خاطرات خود متذكر مي شود كه من گريه كردم و به امام التماس نمودم و … .
آري رهبر عظيم الشأن ما نيز در اين موضوع حکمت ، و مصلحت که شایسته کارشناس خبره نسبت به مسایل سیاسی است و این نیز از شئون رهبری است مصروف داشته و عليرغم تهمت هاي ناروايي كه استادتان منتظري به ايشان وارد آوردند سكوت اختيار كردند و لب فرو بستند و ذره اي از آن تهمت ها از ايشان يا بيت ايشان به بيرون درز نكرد تا اينكه حقير عناوين و مطالب اين تهمت ها را از مقاله ي شما خواندم و بسيار غمگين گرديدم.
جناب آقاي كديور تا ما سربازان ولايت و بسيجيان آن امام راحل و رهبر عظيم الشأن انقلاب زنده هستيم نخواهيم گذاشت كه حوادث آن روزها مجدداً تكرار شود. شما را ننگ باد، ننگ ابدي كه در كسوت روحانيّت و جامه ي پيغمبري اينقدر سخيفانه و بدون مطالعه ي علمي فقهي دست به قلم برده و اينچنين سخن مي رانيد و مي نويسيد.
وليی که 2 بار استغاثه به حضرت حجّت نمود و آخرين آن در خطبه هاي نماز جمعه جريان فتنه بود كه دل هر آزاد مردي را به درد آورد.
جناب آقاي كديور، آخرين باري كه نداي استغاثه حضرت امام خامنه اي را در خطبه هاي نماز جمعه شنيدم اشك دور چشمانم حلقه زد و از خدا طلب مرگ نمودم. استغاثه ايشان به حضرت حجّت آواي هل من ناصر ينصرني فرزند زهرا را در دل و گوش مان طنين انداز شد و آنگاه از خدا طلب مرگ نمودم و هاي هاي گريستم كه چرا نمي توانم كاري كنم و اينك كه خامه به اينجا رسيد ديگر مجال پاسخ به بقيه ي شبهات شما را نمي بينم.
لذا برای تاريك الفكري همچون شما بايد استدلالهاي قوي و متقن در رد شبهات آورد، باشد كه به عقل آييد و به آغوش اسلام باز گرديد.
والعاقبه للبصيرين
http://www.mazandaraniha.com/modules.php?name=News&file=article&sid=693
http://www.mazandaraniha.com/694-%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B5%D8%B1%DB%8C%D8%AD-%D9%86%DB%8C%D9%88%D8%B2-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A2%D9%85%D9%84