حرف حساب این وزیر کشور دولت تدبیر و امید، چیست؟ این دیگر چه تدبیری است؟ این دیگر چه امید است؟ کدام تدبیر؟ این وزارت کشور با این وزیر کشور که برای مازندران بی‌تدبیری و نا امیدی ارمغان آورده است، یکی نیست که به این وزیر کشور بگوید که آقای محترم، چه از جان مازندران می‌خواهی، حرف حسابت چیست؟ مازندران چه هیزم تری به تو فروخته؟ این کینه و عداوت و دشمنی با مازندران را از کجا گرفتی؟ بابا، دست از سر ما بردار ، ما را اینهمه آزار نده ، روزگاری دولت سازندگی داشتیم که رئیس آن می‌گفت همه وزرا کار کنند که فقط رئیس دولت سیاسی باشد کافی است. و بعد نشستند برای استان سازی برای دیگران به جان مازندران افتادند، چه ناکاریها که نکردند، استان سازیها کردند، حالا که ما را شیر بی یال و دم و اِشکم کردید، حالا چرا از دست از سرما بر نمی‌دارید؟ ما می‌دانیم که نماینده های مازندران در مجلس خیلی کارشان زیاد است، وقت ندارند، شب گردی در روستاها دارند، فردا پس فردا انتخابات دارند، بندگان خدا اصلاً به مازندران نمی‌توانند فکر کنند، به فکر مدیریت جهانی هستند، مثل اون بابا که هاله ی نور بود، آقای وزیر کشور، شما برای مازندران فقط تخم کینه، فتنه، نفرت، دعوا را با همسایه ها کاشتی، آقای وزیر کشور اینهمه فتنه گری برای مازندران نکن، دیروز فتنه دو پاره کردن و تقسیم میانکاله را درست کردی و آنرا فعلاً زیر میز گذاشتی تا سر بزنگاه روی میز بگذاری، نکن، نکن، امروز امامزاده هاشم را دادی به تهران، آقا نکن، نکن، مازندران آزاری نکن، خودت را در تاریخ بدنام نکن، آقا نکن، برای خودت و برای ما و همسایه های ما درد سر درست نکن، آقای وزیر کشور ، برو درس بخوان، تاریخ بخوان، جغرافیا بخوان، دماوند هم مازندران است، برو درس بخوان، تمام لواسانات و قصران هم مازندران ست، اون بیسوادها که شیرپِلا را شیر پَلا کردند، کولِک چال را کولَک چال می‌خوانند، دارند خودشان را رسوا می کنند، با بالا پایین بردن زیر و زبر نمی شود پاره تن مازندران را گرفت، با این مصوبه های آبکی شما نمی توانید مازندران را تحقیر کنید، یادت باشد، امروز به تو، و به تاریخ می گویم، مازندران از تجریش تا دیوار سمنان و از الموت تا دیوار بجنورد است، ما مازندران بزرگ را تجمیع می کنیم، همچنان با اقتدار در زیر پرچم ایران به ایران مداری هزاران ساله ادامه خواهیم داد، وزارت کشور تو، خودت ، و دولتها، تحت هر عنوان،چه مصوّبه ، و چه حتی زور و تزویر، نمی توانند و صلاحیت ندارند که بگویند مازندران از کجا تا کجاست، مازندران را مازندرانی می گوید و می داند کجاست؟ آقای وزیر کشور که نام شما رحمانی فضلی است، پس چرا از فضل شما از رحمانیت شما چیزی به مازندران نمی رسد؟مازندران را خراب کردند گفتند گلستان درست کردیم، فیروزکوه و دماوند را به تهران دادند، سمنان سازی کردند آنهم از کیسه مازندرانیها، تابلو را شبانه نصب می کنند که از اینجا تهران است، از اونجا مازندران است، بس کنید، اینهمه مردم آزاری و مازندران آزاری نکنید، مازندران در تمام تاریخ آبروی ایران بود و هست.شما چکاره اید که بگوئید مازندران کجاست!!
حسین اسلامی ساروی
۲۸/۲/۱۳۹۴

5 thoughts on “این وزارت کشور چه از جان مازندران می‌خواهد؟”
  1. هی میگید برادران لاریجانی آملی اند. به خدا اگه آملی بودن هیچ کس جرات نداشت به مازندران چپ نگاه کنه.

  2. اقای محترم املی کاملا باشما هم عقیده هستم شاید وازگان تعصب و غیرت غیر منطقی بنظر برسند اما گاها کلماتی با معانی سنگین وارزشمند تللو می یابند ان کسانی که نسبت به شهر وزادگاه خویش علاقه ای دارد برای حفظ ان میجنگد. ببخشید به زبان مازنی شال کنوم ور بوری تره ماسنه . بی توجهی مسولین مردم مسول اندیش را وارد کارزار کرده است تا کار بجاهای باریکتر نکشیده مشکل امامزاده هاشم ( ُس) را حل کنید.

  3. اون زمان که تهران روستا هم نبود بود آمل پایتخت علویان بود .

  4. دست شما درد نكند. حرف دل مازندراني ها را گفتيد.

  5. همین امروز تو شبکه خبر که ظاهرا یک شبکه ملی هست کل پلور و دشت لار رو جزو استان تهران معرفی کردن…. واقعا متاسفم که پول بیت المال داره خرج یه عده اختلاف افکن میشه…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *