يک پايگاه خبري صهيونيستي، دوشنبه گذشته در خبري از آتشسوزي يک باب منزل متعلق به يک دانشمند يهودي فرانسوي در خيابان “ديزنگوف” در مرکز تلآويو خبر داد.
به گزارش گروه بينالملل مشرق، پايگاه صهيونيستي عبريزبان “واللا” نوشت: در پي اين آتشسوزي، دو مرد و دو زن که در همسايگي اين خانه بودند با پليس و آتشنشاني تماس گرفتند که ساعاتي بعد، هر چهار نفر به عنوان مظنونان حادثه بازداشت و بلافاصله آزاد شدند.
پليس رژيم صهيونيستي اعلام کرد يک مرد تنها که در داخل منزل حضور داشته بر اثر اين آتش سوزي کشته شده اما در سينه جسد سوخته او، چاقويي فرو رفته و درهاي منزل هم کاملاً باز مانده است بنابراين، همه نشانهها از عمديبودن اين حادثه حکايت دارد.
اين پايگاه خبري صهيونيستي دو روز بعد، يعني روز چهارشنبه در خبري ديگر اعلام کرد که فردي که در اين آتشسوزي کشته شده، يک دانشمند شيمي دان اسرائيلي به نام “ايلي لولاز” بوده که طي سالهاي اخير، در انستيتو علوم “وايزمن” کار ميکرده است که البته، بررسيهاي مشرق نشان ميدهد نام اصلي وي “ايلي عِزلي” است و به دليلي که در ادامه به آن اشاره ميشود، هيچگونه عضويتي در انستيتو وايزمن نداشته است.
گزارشهاي رسانههاي صهيونيستي حاکي از آن است که تحقيقات در مورد اين اتفاق آغاز شده و پليس اسرائيل ميخواهد سرنخهايي را در مورد اين واقعه به دست آورد، بويژه اينکه همسايههاي اين مرد تنها، هيچ اتفاق مشکوکي را در زمان انجام اين اتفاق مشاهده نکردهاند و تنها ديدهاند که شعلههاي آتش از خانه او زبانه ميکشد.
بر اساس اين گزارش، مقتول که يک صهيونيست با تابعيت فرانسوي بوده، مدرک دکتراي خود را در رشته شيمي از آکادمي وايزمن گرفته و به عنوان يک يهودي افراطي در انجمن جهاني دانشجويان يهودي چپگرا در اروپا نيز فعال بوده است. او يکي از نزديکان “يونا ياهاف” شهردار حيفا نيز بوده است بهگونهاي که ياهاف روز پنجشنبه گذشته با انتشار يادداشتي با عنوان معنادار “چه کسي تو را هدف قرار داد؟” در نسخه عبري روزنامه “يديعوتآحارونوت”، هم اذهان را متوجه مقصريابي سياسي از اين حادثه نمود و هم از اين دانشمند صهيونيست تمجيد کرد و او را “دوست چهلساله”اي ذکر کرد که مرگش، او را شوکه کرده و اشکش را درآورده است زيرا وي همواره در سفر به پاريس به منزل عزلي نيز سر ميزده و از محبتهاي او در حق خود و ساير دوستان اسرائيلي بهرهمند ميشده است. وي در پايان اين يادداشت عاطفي، تأکيد کرده است که: «آرزوي من اين است که دريابم چه کساني اين مرد آرام را ترور کرده اند…»!
اما ماجرا از اينجا جالب ميشود که روز گذشته، چند سايت دست دوم عبري و عربزبان نزديک به گروههاي غربگراي لبنان و فلسطين مانند 14 مارس و فتح و امثال آن، به نقل از منابع نامشخص، تصويري از يک اطلاعيه به زبان عربي و با آرمي مشابه آرم سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و سازمانهاي جهادي فلسطيني منتشر کردند که در سربرگ آن نام “گردانهاي شهيد حسن طهراني مقدم” ديده ميشود و برخي از اين رسانهها هم اين خبرها را با عکسي از شهيد طهرانيمقدم مزين کردند.
اين گروه مشکوک که هنوز هيچ منبعي هويت آن را شناسايي نکرده، اين آتش سوزي را يک “عمليات” در واکنش به ترور دانشمندان ايراني، بويژه انفجار بيدگنه از سوي موساد خوانده و مسؤوليت اين حادثه را پذيرفته است.
در بيانيه اين گروه که به عنوان “بيانيه نظامي شماره يک” منتشر شده، ادعا شده است که نيروهاي اين مجموعه توانستند به منزل پروفسور لولاز در خيابان ديزنگوف در تلآويو نفوذ کرده و وي را با چاقو به هلاکت برسانند و پس از چند ساعت، منزل وي را به آتش کشيده و به پايگاههاي خود بازگردند.
اما عناصري که در اين جريان سازي خبري مورد تأکيد قرار گرفته، از جوانب متعدد جالب توجه است؛ نخست اينکه دستگاههاي امنيتي رژيم صهيونيستي بعد از 48 ساعت به اين نتيجه رسيدند که ميتوان از اين قضيه که اتفاقاً حوادث مشابه آن در اسرائيل به کرّات رخ ميدهد، سوءاستفاده کنند و جالب اينکه طي همين هفته دو حادثه قتل و آتشسوزي مشابه که به کشتهشدن يک زن تنها و يک فرد ديگر انجاميده بود نيز در مناطق مختلف اسرائيل به ثبت رسيده اما رژيم صهيونيستي تصميم گرفت تنها از اين حادثه به سود منافع خود استفاده کند آن هم در قالب سناريوي ناپختهاي که مشخص است ظرف دو روز و بصورت دستپاچه تدوين شده است.
کيس مد نظر اين نقشه، پيرمردي 71 ساله و مقيم فرانسه است که خانهاي نيز در تلآويو داشته و سالي يکي دو بار به آن سر ميزده است. پيرمرد صهيونيست، دانشمند و شيميدان بوده و بنابراين حادثه رخ داده براي وي، پتانسيل بالايي براي مطرحشدن به عنوان گزينه ترور انتقامجويانه ايران در قبال ترور دانشمندان هستهاي کشورمان را داشته است. همچنين وي، “تنها” بوده و هرگز ازدواج نکرده و در رسانههاي صهيونيستي نيز فردي مهربان و بيآزار معرفي شده است و به همين علت، ميتوانست مورد دلسوزي افکار عمومي داخلي اين رژيم قرار گيرد و علاوه بر همه اينها، حادثه در قلب “تلآويو” پايتخت رژيم اسرائيل رخ داده که ميتواند از ارزش خبري بالايي براي اشغالگران و شهرکنشيناني برخوردار شود که همواره از به خطر افتادن امنيت خود از سوي رزمندگان گروههاي مقاومت در هراسند.
همچنين مقتول، اگرچه دانشآموخته آکادمي صهيونيستي “وايزمن” بوده اما بر خلاف اخبار مبتني بر جنگ رواني رسانههاي صهيونيستي، عضو اين آکادمي نبوده است بلکه هدف از طرح نام “وايزمن”، به ميان کشيدن جمهوري اسلامي ايران است که در ماجراي ترور دانشمندان هستهاي خود، بهدرستي به نقش دانشمندان عضو اين آکادمي در فرايند ترورها پي بُرد؛ دانشمندان صهيونيستي که همزمان در طرح مشترک منطقه اي “سزامي” در اردن که با عضويت همزمان ايران و رژيم صهيونيستي در حال پيشرفت است، فعال بودهاند. بنابراين، طرح نام “آکادمي وايزمن” در شرايطي که وي هيچ ارتباطي با آن نداشته، تنها ميتواند با هدف انحراف اذهان به سمت موضوع ترور دانشمندان هستهاي ايراني و بهرهبرداريهاي بعدي از آن، صورت گرفته باشد.
از سوي ديگر، همانطور که دستکم طي يک دهه اخير روشن شده است معمولاً اين قبيل عملياتهاي انفرادي که مبتني بر تک و گريز است و اهداف آن، نه مانند اهداف حزبالله لبنان و جهاد اسلامي و حماس، اهداف نظامي، انبوه و متمرکز؛ بلکه اهدافي سطح پايين و سبکوزن هستند از سوي گروههاي “سلفي” و “وهابي” انجام ميگيرند و نه گروههاي شيعي و يا رزمندگان سنيمذهب دوستدار ايران؛ چنانکه در چند سال گذشته نيز در اخبار مربوط به شليک چند موشک کمخاصيت و بيهدف از جنوب لبنان بهسوي سرزمينهاي اشغالي شنيده و خواندهايم که عمدتاً نتايج آن به سود صهيونيستها تمام شده و هيچ اثر تخريبي قابلتوجهي نيز نداشته است. لذا به نظر ميرسد طراحي اين سناريو با اين هدف صورت گرفته باشد تا با ارتباط دادن آن به گروههاي هوادار ايران و درج نام و عکس شهيد طهرانيمقدم در کنار گزارشهاي مرتبط با آن، آمريکا و رژيم اسرائيل را به مقاصد اصلي خود که انحراف افکار عمومي از گروههاي دستپرورده غرب مانند القاعده و طالبان بهسوي آنچه تروريسم ايراني و شيعي خوانده ميشود، نزديکتر کند؛ همانگونه که در سناريوي رسواي هاليوودي اخير در ترور سفير عربستان سعودي در آمريکا نيز شاهد آن بوديم.
طبعاً چنانچه جمهوري اسلامي ايران و منظومه مقاومت اسلامي در منطقه قصد انتقامگيري از رژيم صهيونيستي را داشته باشند ابتدا، کار خود را با گرفتن انتقام خون شهداي حزبالله لبنان و بويژه شهيد حاج عماد مغنيه آغاز ميکنند و قطعاً اين انتقامِ آغازين، عمليات پاياني نيز خواهد بود چرا که نخستين انتقام، همانا محو رژيم صهيونيستي از نقشه جهان و فتح سرزمينهاي اشغالي به دستان وضوگرفته و گامهاي پاک مجاهدان مسلمان جهان است. در ضمن، جمهوري اسلامي ايران، اگرچه به خباثتهاي دشمن صهيونيستي آگاهي همهجانبه دارد، اما تا امروز بررسيهاي انجامشده، اثبات نکرده که انفجار رخداده در بيدگنه، کار اين رژيم باشد بلکه بالعکس، شواهد موجود، نشاندهنده سانحهبودن اين رخداد است و لذا نيازي نيست که انتقامي، آن هم، چنين کممايه از اسرائيل گرفته شود؛ چه، مقتول حادثه آتشسوزي تلآويو که هيچ، تمامي بلندپايهترين سردمداران رژيم صهيونيستي و آمريکا نيز، نهتنها هموزن گمنامترين شهداي غدير و دانشمندان هستهاي ايران اسلامي نيستند بلکه قطعيقين، کشتهشدن يک شيميدان صهيونيست هيچ دردي از ما دوا نخواهد کرد و تنها نابودي اسرائيل است که ميتواند تا حدودي مرهمي بر زخمهاي ناسور ظلمها و کينهتوزيهاي دشمنان اسلام و انقلاب و مقاومت اسلامي باشد.