شنبه- ٥ ارديبهشت ١٣٩٤ ، ساعت ١٥ ، ولنجك
اسفنديار رحيممشايي با كت و شلواري ساده و طوسي رنگ و ته ريشي بر صورت پا به ساختمان ولنجك ميگذارد. كمي ديرتر از ديگران رسيده اما محمود احمدينژاد، جلسه با وزراي دولت سابق را بدون حضور او آغاز نميكند. مشايي وارد ميشود، احمدينژاد از صندلي برميخيزد وبه سرعت به استقبالش ميرود، يكديگر را در آغوش ميگيرند و بوسهاي بر گونههاي هم هديه ميدهند. احمدينژاديها سرپا ايستادهاند. مشايي با كمر دردش نميتواند با همه مصافحه كند. از همان جا با همكاران سابقش سلام و عليك و خوش و بش ميكند. تحليل شرايط كشور دستور جلسه است. جلسهاي كه احمدينژاديها آن را «جلسات ديد و بازديد و گعدههاي خودماني» ناميدهاند. علي نيكزاد وزير راه و شهرسازي دولت سابق، احمد عليرضابيگي استاندار سابق آذربايجان شرقي، وحيد جلالزاده استاندار سابق آذربايجان غربي و محمدرضا ميرتاج الديني معاون پارلماني محمود احمدينژاد گويا بيش از ديگران حرف براي گفتن دارند. چرا كه فعاليت انتخاباتي را در استانهاي آذري زبان كليد زدهاند. گزارش كار ميدهند، احمدينژاد هر از چندگاهي نت بر ميدارد و چيزي ميگويد. مشايي تنها گوش ميدهد. سه ساعتي جلسه طول كشيده و او تنها حرفها را گوش ميكند. احمدينژاد در پايان جلسه از او ميخواهد دوستان را به فيض برساند، مشايي امتناع ميكند. اصرار كه ميشود چند آيهاي قرآن ميخواند و معنا ميكند. آرزوي توفيق براي دوستانش دارد و در نهايت دو بيتي از گنجوي ، شاعره قرن پنجم و ششم ميخواند:
يك دست به مصحفيم و يك دست به جام
گه نزد حلاليم و گهي نزد حرام
ماييم در اين گنبد ناپخته و خام
نه كافر مطلق نه مسلمان تمام
برخي رسانهها از احياي فعاليتهاي سياسي اسفنديار رحيممشايي در كنار تحركات انتخاباتي احمدينژاديها خبر دادهاند. براساس يكي از اين خبرهاي منتشر شده اسفنديار رحيممشايي، عبدالرضا داوري و حميدرضا بقايي از حوزه انتخابيه تهران كانديداي انتخابات مجلس دهم خواهند شد.
سايت دولت بهار وابسته به جريان محمود احمدينژاد بلافاصله اين خبر را تكذيب كرد و نوشت: «در حالي كه مهندس اسفنديار رحيممشايي اعلام كرده است كه در سياست ورود نخواهد كرد، برخي رسانهها به بازنشر خبر كذب يك سايت درباره حضور وي در انتخابات آينده مجلس شوراي اسلامي پرداختهاند. مهندس رحيممشايي در گفتوگو با دولت بهار، ضمن ابراز تعجب از انتشار چنين خبرهاي دروغي، تاكيد كرد من اعلام كردهام در سياست ورود نخواهم كرد.»
انتشار اين نقل قول از اسفنديار رحيممشايي در كنار اظهارات چهرههايي همچون عبدالرضا داوري و علياكبر جوانفكر درباره خداحافظي رحيممشايي از سياست، ترديدي را درباره بيعلاقگي اسفنديار دولت سابق براي حضور در سياست باقي نميگذاشت اما اين سوال همچنان طراوت داشت كه اگر مشايي از سياست خداحافظي كرده پس چرا در جلسات هر شنبه احمدينژاد و وزراي دولت سابق شركت ميكند؟بهترين راهحل براي رسيدن به پاسخي براي اين پرسش گفتوگو با اسفنديار رحيممشايي بود. همين بود كه در تماسي تلفني از او ميپرسم از سياست خداحافظي كردهايد؟ ميخندد و ميگويد: «پس از پايان كارمان در دولت تصميم گرفتهام حرف سياسي نزنم.» ميپرسد چه اتفاقي افتاده است؟ ميگويم: «برخي خبرها از احتمال كانديداتوري شما براي انتخابات مجلس از تهران خبر دادهاند.» تعجب ميكند بهگونهاي كه اصلا از ماجرا خبر ندارد. ميگويم: سايت دولت بهار به نقل از شما گفته است كه «اعلام كردهام در سياست ورود نخواهم كرد.» بازهم ميخندد و ميگويد: «من، بعد از پايان رياستجمهوري با هيچ جايي مصاحبه نكردهام و با اين سايت هم حرف نزدهام و هرگز نگفتهام به سياست ورود نميكنم.» ميپرسم حالا با همه اين حرف و حديثهايي كه درباره خداحافظي شما از سياست وجود دارد آيا به واقع از سياست خداحافظي كردهايد؟
مكثي ميكند و ميگويد: تصميم ندارم حرف سياسي بزنم. به او ميگويم چرا با اين سكوت، خود را سوژه اخبار ميكنيد؟ بلندتر از قبل ميخندد و ميگويد: «اين كشور پر از سوژه است. چرا مدام مشايي را سوژه ميكنيد؟من كه كاري به كسي ندارم چرا برايتان مهم است كه من از سياست خداحافظي كردهام يا نكردهام؟» توضيح ميدهم كه در فضاي رسانهاي و سياسي چه خبرهايي گفته و شنيده ميشود و چرايي سوالها را بيان ميكنم. ميپرسم همچون گذشته بيش از آنكه فعاليت سياسي داشته باشيد به فعاليتهاي فرهنگي علاقهمنديد؟ پاسخ ميدهد: «پيش از آنكه وارد دولت شوم و از جواني فعاليتهاي فرهنگي اولويتم بوده و اگر به سياست هم ورودي داشتهام بنا به انجام تكليف بوده است. اما درباره اينكه بخواهيد بدانيد از سياست خداحافظي كردهام يا نه هيچ جوابي ندارم بدهم.»
در كمال احترام نميخواهد حرفي بزند اما بازهم به سوالم گوش ميدهد؛ اينكه برخي مدعي شدهاند رابطه شما با آقاي احمدينژاد همچون سابق نيست صحت دارد؟ ميگويد: «اگر رابطهمان مثل گذشته نبود من الان از كجا ميآيم؟ من و آقاي دكتر احمدينژاد دو برادريم و برادريمان تمام نميشود.» درخواست گفتوگوي حضوري و طرح همه پرسشهاي پر حاشيه را ميكنم، مخالفت ميكند اما ميگويد براي نشست دوستانه آمادگي دارد. ميگويد: «اوايل هفته به تهران ميآيم و پيش از اينكه به رامسر برگردم ميتوانيد به دفترمان تشريف بياوريد.» خداحافظي ميكند واين ترديد را به يقين بدل ميسازد كه او هست و تنها تفاوتش با گذشته در آن است كه ديگر بيگدار به آب نميزند. هرچه هست اين مرد محبوب محمود احمدينژاد سكوت كرده و به اين راحتيها سكوتش را نخواهد شكست. سكوتي كه شايد راهبردي براي آينده باشد.