تهران اصلاً شبیه پایتخت کشوری نیست که برای سه دهه تحت تحریم بوده است. بیشتر این امکانات به لطف سپاه پاسداران ایجاد شده است. سپاه از دو جهت با پرونده هستهای ایران در ارتباط است. در رابطه با رژیم تحریمهایی که علیه ایران…
***
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کجای مذاکرات هستهای قرار دارد؟
به گزارش بولتن دانشمندان هستهای، مذاکرهکنندگان ایرانی و آمریکایی در گفتگوهای هستهای نه تنها باید با همتایان خود در آن سوی میز سروکار داشته باشند بلکه باید به شرایط سیاست داخلی کشور مقابل نیز توجه نمایند.
این هفته فضای پرونده هستهای ایران با نامه سرگشاده سناتورهای جمهوریخواه به ایران و هشدار آنها درباره اعتبار توافق هستهای کاخ سفید و تهران وارد فضای خندهداری شد. اوباما با تقبیح این نامه گفت که ائتلافی بین جمهوریخواهان و تندورهای ایران شکل گرفته است.
در حقیقت، تلاشها از سوی تندورهای دو طرف فضای مذاکرات را بیش از پیش شکننده کرده است. درحالیکه ایرانیها این شکاف داخلی را در آمریکا نظاره میکنند، شاید از خودشان به پرسند که چه کسی در آمریکا مسئول است. مقامات آمریکایی هم دقیقاً همین سوال را در ذهن دارند.
گزینههایی که به ذهن میرسند عبارتند از آیتالله خامنهای، دولت میانهوری حسن روحانی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
پس از سقوط شاه در ایران، حکومت جدید سپاه را به عنوان یک نیروی شبهنظامی ایجاد کرد. هدف تشکیل سپاه ایجاد جایگزینی برای ارتش سنتی این کشور بود. جنگ ایران و عراق نیز اگرچه برای کشور ویرانگر بود اما فرصتی برای مطرح شدن سپاه ایجاد کرد.
از آن زمان سپاه در کنار ارتش فعالیت کرده است اما همیشه نهادی مستقل بوده است. این نیرو عملیاتهای حساس حکومت را انجام میدهد. بسیج هم که تحت نظارت سپاه فعالیت میکند در خط مقدم مقابله با ناآرامیهای داخلی قرار دارد.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از دو جهت با پرونده هستهای ایران در ارتباط است: در رابطه با رژیم تحریمهایی که علیه ایران به خاطر فعالیتهای هستهای اعمال شده است و بدلیل حضور مستقیم این نیرو در برنامههای موشکی و هستهای کشور.
مسافرانی که به ایران سفر میکنند از مشاهده زیرساختهای این کشور متعجب میشوند.تهران اصلاً شبیه پایتخت کشوری نیست که برای سه دهه تحت تحریم بوده است. بیشتر این امکانات به لطف سپاه پاسداران ایجاد شده است.
این سازمان شبهنظامی موانع را به فرصت تبدیل کرده و به بازیگر اصلی اقتصادی کشور مبدل شده است و در پروژههایی که بخش خصوصی نمیتواند ورود کند وارد میشود. سپاه با داشتن بخش مهندسی با نام قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) در بخشهایی که خارجیها همکاری نمیکنند ورود میکند.
این گزارش مدعی است: پس میتوان گفت که سپاه از تحریمها سود میبرد. در حقیقت، یکی از نهادهایی که آمریکا میخواهد با آن مقابله کند همان نهادی است که از تحریمها سود میبرد. از سویی دیگر، برداشتن تحریمها نیز نمیتواند به این نیرو آسیب بزند. سپاه طی سالها توانسته است قدرت اتطباقپذیری خود را افزایش دهد.
نویسنده این مقاله در ادامه مدعی میشود: شواهدی وجود دارد که سپاه در فعالیت هستهای ایران دخیل میباشد. آیتالله خامنهای به عنوان فرمانده نیروهای مسلح نظارت دقیقی بر عملکرد سپاه دارد. بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که سپاه کنترل کاملی بر روی زراتخانههای ایران دارد.
در حال حاضر، سپاه قویترین بازیگر در برنامههای دفاعی از جمله برنامه موشکی ایران میباشد. علاوه بر بحث موشکی که به لحاظ نظری میتواند هم برای اهداف متعارف و هم برای اهداف هستهای بکار برده شود، حضور سپاه در برنامه هستهای ایران چند سطح دارد.
نخست، برخی از تاسیسات کلیدی در پایگاههای سپاه ساخته شدهاند. مرکز هستهای فردو یک از نمونه این تاسیسات است. دوم، سپاه در پسِ پرده بسیاری از عملیاتهایی است در آنها از مواد با کاربرد دوگانه استفاده میشود. از آنجاییکه سپاه در پروژههای غیرنظامی و دفاعی فعالیت میکند، برخی از این اقلام را برای هردو هدف استفاده میکند. سوم، برخی از افراد سپاه خود از دانشمندان هستهای هستند. فریدون عباسی رئیس سازمان انرژی اتمی در زمان محمود احمدینژاد یکی از این افراد میباشد.
تعجب ندارد که موضع سپاه در قبال مذاکرات هستهای همان موضع فرمانده کل قوا است. فرمانده سپاه از یک سو از تیم مذاکره کننده حمایت میکند و از سویی دیگر مثل آیتالله خامنهای به تیم مذاکرهکننده هشدار میدهد که آمریکا قابل اعتماد نیست. به قولی دیگر، سپاه بین دولت روحانی و تندروهای ایران قرار دارد و تلاش می کند تا تلاشها برای دستیابی به توافق هستهای را تضعیف نماید.
واقعیت گزینه نظامی علیه ایران
به گزارش اندیشکده امریکن سکیوریتی پروجکت، هیچکس خواهان جنگ با ایران نیست. حتی فکر کردن درباره این موضوع هم ما را به هراس میاندازد. آنچه ما از حوادث یازده سپتامبر آموختهایم این است که شروع کردن دشمنیها میتواند خطرناک و پرهزینه باشد. اگر آمریکا تصمیم به حمله به تاسیسات هستهای ایران را بگیرد، تلفات بسیاری به بار خواهد آمد.
متوسل شدن به گزینه نظامی به معنای جنگی خطرناکتر از حمله نظامی به عراق است. ایران 637000 مایل مربع مساحت دارد. این کشور با جمعیتی 80 میلیونی دو برابر عراق جمعیت دارد. این کشور همچنین تنگه هرمز را در اختیار دارد.
گفتن اینکه براحتی میتوان با حمله هوایی برنامه هستهای ایران را برچید فکر بچگانهای است. به لحاظ لجستیکی، اعزام نیرو برای حفاظت از همپیمانان ما در منطقه و در عین حال حمله به ایران نیازمند بخدمتگیری 500000 نیروی نظامی آمریکا، شاید دو برابر گارد ملی، نیروهای ذخیره و کارآموزان جدید میباشد.
به این مساله هزینه حمل و نقل، پشتیبانی و ساخت پایگاه را نیز اضافه کنید که چیزی بالغ بر یک تریلیون دلار خواهد بود. برای عملی کردن این گزینه، کنگره باید بودجه دفاعی را دو برابر نماید.
موضع روسیه، ایران و آمریکا در صورت شکست مذاکرات
به گزارش اندیشکده آمریکایی بلفر، با نزدیک شدن مهلت نهایی مذاکرات، باید توجه بیشتری به اتفاقاتی شود که ممکن است در صورت شکست مذاکرات رخ دهد. مساله اصلی برای مقامات آمریکایی ان است که روسیه چگونه خود را با فضای پس از شکست مذاکرات تطبیق میدهد، فضایی که احتمالاً شاهد تقابل بیشتر ایران و آمریکا خواهد بود.
روسیه احتمالاً هیچگونه اولتیماتومی درباره ایران باید از برخی مقررات پیروی کند و یا در غیر این صورت با تحریم مواجه میشود را نخواهد پذیرفت. مسکو به احتمال فراوان رویکرد مرحله به مرحله را خواهد پذیرفت که در آن ایران با افزایش اقدامات شفافساز و محدودسازی فعالیت راکتور اراک موافقت میکند.
به علاوه، بعید است که کرملین با وارد آوردن فشار بر ایران و افزایش تحریمهای این کشور موافقت نماید. از منظر روسیه، وضع تحریمهای جدید علیه ایران در حالیکه تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپایی به قوت خود باقی است غیر عقلانی است. احتمال فراوانی وجود دارد که روسیه به صورت یکجانبه همکاری خود را با تهران افزایش دهد.
شاهد این مساله نیز خبرهایی بود مبنی بر اینکه روسیه قصد دارد سامانه ضدموشکی آتنی را به ایران به فروشد. اگرچه این مساله میتواند به روابط روسیه و آمریکا لطمه به زند، اما مشخص نیست که روابط تا چه حد تیره خواهد شد. اما، تا زمانیکه بحران اوکراین همچنان و فشارهای آمریکا و اتحادیه اروپایی پابرجاست، نمیتوان انتظار همکاری زیادی را از مسکو داشت.
نویسنده این مقاله در انتها نتیجهگیری میکند: در دوره ریاست جمهوری اوباما عملاً احتمال حمله نظامی به ایران وجود ندارد. در عین حال، واقعگرایانه نیست که باور کنیم که تحت چنین شرایطی میتوان به توافق جامع دست یافت. پس سیاستمداران آمریکایی باید به فکر برنامههایی برای دوره پس از شکست مذاکرات باشند.
پروژه ایران باعث تغییر شکل لبنان خواهد شد
روزنامه دیلی استار چاپ لبنان در مقاله اخیر خود ادعاهایی مبنی بر رویاهای ایران برای تغییر سیستم سیاسی لبنان مطرح کرده است: چند روز پیش وئام وهاب صحبتی درباه خلا ریاست جمهوری لبنان مطرح کرد که باعث نگرانی خیلیها شد. ممکن است که این حرفها مبالغه باشند، اما بعضیها نکاتی را از عمق صحبتهای وی بدست آوردند. با توجه به روابط نزدیک وهاب با حزبالله و ایران ، آنها از صحبتهای وی دیدگاه بلندمدت تهران را درباره یک واقعیت جدید در لبنان استنباط کردند. عجیب نیست که قربانیان بالقوه تلاش ایران برای ایجاد تغییراتی در سیستم سیاسی لبنان مسیحیان بطور کلی و مارونیهای بطور ویژه هستند.
در حالی که ایران قدرت خود را در خاورمیانه افزایش میدهد، بدنبال تغییر ساختار سیاسی لبنان هم است تا به وسیله آن اهرم خود و همپیمانانش را تقویت نماید. تا کنون، هیچکس هم مزاحمتی برای ایران به وجود نیاورده است. برعکس، بیش از پیش مشخص شده است که آمریکا هیج قصدی برای متوقف ساختن ایران در عراق، سوریه و لبنان ندارد.
دیگر ان روزهایی که آمریکاییها بدنبال محصور کردن ایران بودند گذشته است. در زمان ریاست جمهوری اوباما بنظر میرسد که واشنگتن بدنبال ایجاد نظام جدید در منطقه است که در آن تهران نقش اصلی را ایفا میکند. به همین دلیل است که تهران با تمام وجود از حکومت بشار اسد حمایت میکند چرا که سرنگونی وی باعث فلج شدن این کشور میشود.
در لبنان هم بنظر میرسد که تهران از همین منطق پیروی میکند و بدنبال ایجاد تغییراتی در سیستم سیاسی این کشور است تا جامعه شیعی به رهبری حزبالله از قدرت بیشتری برخوردار باشند. به همین دلیل است که حزبالله تمام توان خود را برای دوره پس از توافق طائف به کار گرفته است.
این توافق در لبنان بیشتر به سود جامعه اهل تسنن در نظر گرفته میشود چراکه آن کابینه را به مقام اجرایی لبنان تبدیل کرد و اکثر قدرت را از دست مارونیها خارج کرد. از آنجایی که نخست وزیر از اهل تسنن است، وی نقش مهمی به خاطر سمتش ایفا میکند هر چند که از منظر قانون اساسی کابینه تنها نقش اجرایی دارد. به همین دلیل است که حزب الله از سال 2011 بدنبال کنار زدن سعدالحریری و روی کارآوردن نخستوزیرانی است که بعنوان رهبر جوامع خود محسوب نمیشوند.
حزبالله همچنین اهداف پس از دوره توافق طائف را با از قدرت انداختن ریاست جمهوری دنبال میکند. این گروه تلاش بسیاری برای منزوی کردن میشل سلیمان انجام داده است تا پس از پایان ریاست جمهوری سلیمان در کشور خلا ریاست جمهوری در لبنان ایجاد گردد.