هراز: از این پل تا اون پَل، از پل تجن ساری تا پل آهن ساری، فاصله‌ی آن چیزی در حدود ۵/۱کیلومتر است، تا یکسال پیش، نه از عهد دقیانوس، یکی از کثیف ترین مراکز و آلوده ترین مکان شهر ساری بود، از همان دوران کودکی (پِلِ بِن)pele-ben با یک طعنه و اشاره، بهمراه یک دنیا تهمت زشت همراه بود، زیر پُل در فرهنگ ایران نا زیبا و زشت بود، ظاهرا ًتمام زیر پل‌ها در تمام شهرها یک چنین باوری داشتند، ما فاصله این پل سیمانی تا آن پل آهنی را (تِجِن چاکِه) می‌گفتیم، حاشیه‌ی شرقی و غربی ساحلی رودخانه از سطح منطقه چند متری پائین تر بود و پر از بوته های خار دار، مثل تَمِش لَم، یا انواع و اقسام گیاهان خودرو و غیر درختی که جای جای آن به صورت حفره در می‌آمد، و درون هر حفره یکی دو تا آدم نشسته و مشغول کار خودش بود، هر نوع مواد افیونی از نوع قدیم و جدید، صنعتی و سنّتی و انواع مخدّر روان گردان و مایعات نجس و به اضافه اشیاء ریز سرقتی از ابتدای پل سیمانی وارد این حفره ها پخش و باز پخش می‌شد.جالب است بدانید که همین حفره ها صاحب داشت، هر کس حق ورود به این حفره های درست شده از گیاهان رونده و خزنده را نداشت، در نگاه اوّل بیشتر حفره روباه و سگ و شغال به چشم می‌آمد، امّا، همه و همه، آنها، جای آدمهای معتاد و خلافکار بود، از همان ابتدای ورود به این محوطه‌ی تجن چاکه، یک آدم که شرور تر بود، در ورودیه این محوطه در ابتدای پل سیمانی می‌ایستاد، تازه حق و حقوقی هم می‌گرفت، دعوا، زد و خورد، سرقت، تجاوز، و حتّی قتل هم اتّفاق می‌افتاد، البّته خیلی دورترها که ما جوان بودیم یعنی دهه های ۱۳۴۰تا ۱۳۵۰ این محوطه به این شکل نبود، خرابه بود، گوشه گوشه آن آبرفت و چاله آب (قُلزِم) داشت، چند نفر می‌شناسم که در این چاله آب های گَردان (قلزم) افتادند و خفه شدند، عدّه ای از بچّه های محله بخش هشت ماهیگیری می‌کردند، امّا در مجموع از ابتدا این محوطه یک جایگاه امن و سالم نبود، البّته در فصل تابستان در ماههای مرداد و شهریور که آب به شدّت کم می‌شد، نگهبان آب از روستاهای زیر دست این رودخانه که به طرف دریا بودند شبها بیدار می‌ماندند که آب را ندزدند، ما در تمام تیر و مرداد همه‌ی سالها در این منطقه پرونده دعوا، و قتل برای آب داشتیم تا اینکه سدّ(سِرمِه تنگه) ساخته شد و این مشکل چند ساله از میان رفت. امروز با همّت شهرداری و شهردار جوان ما، این فضا به پارک و دریاچه به نام پارک ملل که مردم همان به پارک تجن بیشتر می‌شناسند تبدیل شد که امن ترین مکان در شهر ساری امروز بی تردید این پارک تجن است، من حداقل شصت سال این حاشیه تجن را دیدم، از ده سالگی تا مرز هفتاد سالگی، به تنهائی هرگز در هیچ زمانی به تجن چاکه نمی‌رفتم، با دوستان بصورت دسته جمعی بعضاً برای آب تنی کردن در تابستان سری می زدیم ، در این سی ساله ی اخیر می‌دانستم که دیگر این بخش از حاشیه ی تجن آلوده شده است، امروز این بخش از حاشیه ی تجن از پاک ترین مکان شهر شده است، لذا بی تردید تبدیل یک مکان بسیار آلوده به یک مکان بسیار پاک آنهم در فاصله کمتر از نیم سال یک حرکت خدا پسندانه، فرهنگی و عمرانی است، بُعد فرهنگی این کار بیشتر است، از صدها جلد کتاب نویسندگان بیشتر اثر گذاشت، از بنرها، سخنرانی‌ها، مقالات، همایش ها، اردوی چنین و چنانی و داد و قال صدا وسیما و همه و همه را که جمع کنیم، به اندازه همین یک کار به ظاهر عمرانی که ثمرات فرهنگی داشت نبودند، دهها برابر این بودجه پارک تجن خرج سمینارها و به اصطلاح کارهای تبلیغاتی شد، ولی به اندازه این پارک ثمره ی ملموس فرهنگی نداشت، از ۲۴ ساعت شبانه روز حداقل ۱۶ ساعت فعّال است، شانزده ساعت از شبانه روز، مردم این دیار در این فضای خوب و قابل قبول، راه می‌روند، ورزش می‌کنند، از بخور بخور خبری نیست، از موتور سوارها و افراد مزاحم خبری نیست، هوای پاکیزه، محیط پاکیزه، امکانات بهداشتی مناسب، و یک فضای تجدید دیدار آشنایان و دوستان با هم و خوشبختانه هنوز مرکز عقده گشائی بعضی از افراد برای تن نمائی و مُد بازی و چشم چرانی نیست، اگر این حال و هوا حفظ شود، و بساط بخور بخور و خودنمائی و اداء و اصول آدمهای کلّه باغ وحشی و شلوار پاره پوش که مشتریهای از ورق تا زرورق هستند نشود خیلی خوب است، تا امروز که خوب و بهینه بهره برداری شده است، خدا کند همینگونه بماند. این کارها را من کار اصیل فرهنگی می دانم، به مردم آرامش و آسایش دادن و پاکسازی شهر از محلات آلوده اصلاً عبادت است. «عبادت به جز خدمت خلق نیست،» اون شبهائی که شهردار در تجن چاکه بود تا آنرا بوستان ملل کند همان ساعات بهترین ساعات عبادت او بود. بابل، آمل، قائم شهر، نکا، تنکابن، بابلسر و…… به میدان بیایند واین کار بزرگ فرهنگی، گردشگری را تکرار کنند، مازندران را با هم بسازیم.

حسین اسلامی ساروی – بهمن ۱۳۹۳

3 thoughts on “از ورق تا زرورق”
  1. استادگرامی موضوع مطروحه در همه شهرهای استان سر زبان هاست در همین مورد در دوره صدارت شهر توسط اقای صادقلو طرح از پل تا پل را بصورت مکتوب بدست مبارک ایشان سپرده ام که در ان طرح پیشنهاد گردید از پل کمربندی هراز تا پل کمربندی محموداباد از کنار رودخانه خیابانی احداث که در بعد مشکل ترددوترافیک حل گردد واز زمین های اطراف ان جهت احداث مجتمع ورزشی وتفریحی وپارک وپارکینگ استفاده گردد استفاده از مسیر برای دوچرخه سواری واستخر شنای رو بازودیگر ورزش هاباشد اما شهردار محترم در منطقه زیر پل ایجاد پارک طلایی وپارکینگ نموده اندودربرنامه دراز مدت پارک وباغ وحش افزوده گردید اما مشکل ترافیک همچنان باقیست.لطفا یاداوری نمایید درصورت دست بردن در بافت منطقه کارشناسانه اقدام نمایند تادر بعد دچار هزینه های تخریب وبازسازی مجدد نگردند.

  2. من تا وقتی از نزدیک ندیده بودم باورم نمیشد همچین مکانی در مازندران هم می شود ساخت.. واقعا زیبا و بسیار بزرگ است. حق با شماست استاد عزیز… خواستن توانستن است… اگر شهردار ساری توانست بقیه هم م توانند..

  3. تقاضا دارم مسوولین از مشاوره های دکتر حسین اسلامی استقبال کرده و نصب العین خویش قرار دهند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *